این داستان تقدیم به شما

صدای بوق ماشین ها تک تک شنیده میشد که با دیدن من کنار خیابون یه نیش ترمز به قول معروف میزدن و سرشونو خم میکردن و با ژست مکش مرگمایی که هر کس میخواست خودشو خاص تر نشون بده میگفتن شبی چند؟
منم یه قری به سرو گردنم میدم و دستی به عادت همیشگی لای موهام میکشم و میگم هر چی مایلی و هر چقدر اونا بگن با تک خنده ای اگه خیلی کم گفته باشن نرخ معمولیم رو میگم و اگه زیاد بگن منم شیطونیم گل میکنه و بیش ترش میکنم..دست خودم نیست اسم پول میاد حاضرم هرکاری بکنم..دقیقا هر کاری..زندگی مثل یه غولی سیاه شلاقم میزنه و وادارم میکنه برای زنده موندن خودم و پونه جلوی آدم و عالم زانو بزنم..توی فکر بودم که یه سانتافه مشکی جلو پام ترمز زد و دوتا پسر از این مرفه های بی درد..اونی که کنار راننده بود با یه لحن کشداری گفت:در خدمت باشیم بانو..سرمو آوردم جلو، توی ماشین رو یه نگاه
کردم و چشمم خورد به پسر پشت فرمون..موهاشو حسابی ژل زده بود و ته ریش جذابی داشت اون بر عکس دوستش با لحن جدی و حالت مغروری گفت:قیمت؟
یه تای ابرومو بالا انداختم و گفتم هر چی عشقته.
یه پوزخند زد و گفت به دوتامون سرویس میدی؟
ته دلم یه جوری شد و گفتم همه جوره پایم…که گفت یه تومن تا صبح در اختیار باش.
چشام برق زد و خوشحال از این که این پول میتونه خرج و مخارج پونه رو برای کنکورش جور کنه..دیگه بدون فکر به بقیه اش سوار ماشین شدم..توی ماشین بوی مشروب تندی میومد و با بوی سیگار قاطی شدی بود و آهنگ خارجی ملایمی هم پخش میشد پسر کنار راننده ریز ریز خودشو تکون میداد..کنار یه ساختمون با نمای سفید رنگ وایستاد و با دوتا شازده پیاده شدم و دنبالشون راه افتادم..پسر جلف برگشت و به من گفتم اسم من پیمان و اونم پسرخالم مهراد اسم تو؟
یه تک سرفه کردم سعی کردم ناز بندازم توی صدامو و گفتم پریا هستم.
همین طور که پیمان شروع کرون چرت و پرت گفتن وارد سالن بزرگ خونه شدم و دور تا دور سالن همه چی سفید بود و عتیقه ها و مجسمه های گرون قیمت چشمک میزدن و من در حسرت یه تیکه از این وسایل که پولش میتونست تا چند وقت از این رو به اون روم کنه ولی اهل دزدی نبودم..تنها چیزی که ننه خدابیامرزم بهم یاد داده بود این بود که اهل دزدی و جیب بری و این حرفا نبودم..خودش که تا زنده بود از این خونه به اون خونه کلفتی مردم رو میکرد و کم کم مریض شد و افتاد مرد..پدر درست درمون هم که نداشتم و یادم نمیاد الان زندس یا ته قبرستونه..دیگه بعد اون من موندم و پونه..اوایل منم راه ننه امو پیش گرفتم و
میرفتم دستمال به دست شیشه پاک میکردم و توالت میسابیدم ولی دیدم نع این پول ها کفاف گرونی این روزا رو نمیده و دیگه کم کم افتادم تو خط این کارا
مات وسایل خونه و فضاش شدم که پسر مغروره که اسمش مهرداد موهامو کشید و گفت جنده کوچولو قیافه ات خیلی ظریفه و هیکلت هم که ریزه میزس..،.اهل این حرفا هستی؟
یه پوزخند محوی زدم و برگشتم و لبامو آروم گذاشتم روی لب هاش دستامو بردم پایین و روی کیرش گذاشتم که سرشو کشید عقب و یه هول کوچیک داد منو و تیشرتو از تنش درآورد اومد طرفمو مانتومو چنگ زد و از دو طرف محکم کشید و سه تا دکمه اش افتادن روی سرامیک های سفید و صداشون اومد..زیرش یه تاپ مشکی تنگ پوشیده بودم که قسمت بالای گردی سینه هام کاملا مشخص بود.
انگشت اشو برد لای سینه هام و بالا پایین اش کرد و گفت
خوبه خوشم اومد..تاپتو درار سریع..منم قوسی به کمرم دادم آروم تاپ رو درآوردم و دست بروم دکمه شلوارمو باز کردم و باسنمو دادم عقب و یکم نیم خیز شدم و شلوار جینمو درآوردم که دیدم مهرداد هم دستش رفته سمت کمربندش و کشیدش بیرون و وایساد جلوم..دست بردم و شلوارشو کشیدم پایبن..خودمم با شلوار تاب میدادم و پایبن میرفتم که همونجا جلو پاش زانو زدم و کیرشو از روی شورت بو کردم..عمیق که صداش برسه..با ناخن هام لبه های شورت تنگ اشو گرفتم و کشیدم پایین که دیدم یه کیر سفید و بدون یه دونه مو افتاد بیرون و نیم سیخ شده بود..و چشمای مهراد هم نیمه باز بود..یهو دیدم پژمان لخت شده اومد
نشست روی مبل روبه رو و گفت شروع کن.
هه مثکه اون میخواد فعلا نگاه کنه..منم دوباره نگام افتاد به کیر مهراد..صورتمو مالیدم به کیرشو نوکشو روی دهنم میذاشتم که یهو موهامو گرفت از عقب محکم کشید و دردم اومد..یه آخ گفتم که دهنم باز شد و با سرعت کیرشو کرد توی دهنم..گفت دندون نخوره جنده کوچولو..دهنمو بیش تر باز کردم تا بره ته حلقم..اونم شروع کرد داخل دهنم تلمبه زدن و اون طرف پژمان بلند شد و اومد با پا یکی زد روی کونم و گفت همین طور که مشغولی از دهن داری جر میخوری..سوراخ پشتت هم وا کن از پشت هم پاره شی.
دهنمو کشیدم عقب که آماده کون دادن بشم که با این کارم مهرداد عصبانی شد و یه سیلی محکم زد توی صورتم و داد زد جنده توله سگ قرار بود به دوتامون سرویس بدی نه تک تک..دهن سگیتو وا کن تا نکبوندم توی دهنت..از اون پشت هم پژمان به پا میزد روی کونم میگفت زود باش بده هوا.

به ناچار مدل داگی نشستم رو به روی مبل جلوی مهرداد نشستم و بقیه ساک زدنمو ادامه دادم از پشت هم پژمان مشغول انگشت کردن توی سوراخ کونم بود..از درد به خودم میپیچیدم ولی کیر توی دهنم اجازه فریاد زدن رو نمیداد و با کونم پیچ و تاب میخوردم..پژمان داشت سر کیرشو تنظیم میکرد و نوکشو فرو کرد توی سوراخم..از زیر شکمم گرفت و منو به خودش نزدیک کرد و کم کم کیرشو که نمیدیدم چه مدلی فقط حس میکردم هر چی میره تموم نمیشه تا این که همشو با یه ضرب فرو کرد توی کونمو و تخم هاش میخورد به کصم..از شدت درد یه گاز کوچیک از کیر مهرداد ناخواسته گرفتم که اونم چهرش جمع شد توی هم و کیرشو از ده
نم کشید بیرون و با پشت دست کوبید توی دهنم و بینی ام که یه مایع گرمی حس کردم از بینی داره میریزه توی دهنم و دست زدم دیدم خونه..مهراد گفت جنده سگ و روبه پژمان گفت مث سگ بگاش بده..اونم گفت ای به روی چشم دادا
و شروع کرد تا ته کیرشو میکرد توی کونمو و درمیاورد و دوباره میکرد توش..خیلی ریلکس..صدای آه و ناله اش هم به راه بود..منم دستامو گذاشته بودم زمین و مدل داگی کون میدادم..که از پشت دستاشو گذاشت روی کصم و
چهارتا انگشت اشو فرو کرد توی کصم و حالت دایره وار میچرخوندش..موهام پخش شده بود توی صورتم و جیغ آرومی میکشیدم که دیدم کیر پژمان دیگه توی کونم نیست و پژمان اومد طرفم..از موهام کشید بلندم کرد و پرتم کرد روی مبل که مهراد نشسته بود و کیر سیخ شده اش هوا بود و افتادم روی پاش و گفت بشین روش با کصت..کصم به خاطر انگشت کردن های پژمان درد میکرد..کونمم که دیگه کون نبود..کوچه بود..خودمو یکم جلو کشیدم و نیم خیز شدم و کیرشو با دست گرفتم و بردم زیر کصم و سرشو روی کصم گرفتم و آروم آروم نشستم و کیرش رفت داخل ام.
که یه آه عمیقی کشید و گفت بالا پایین شو..منم شروع کردم بالا پایین رفتن روی کیرش..سرشو داده بود عقب و چشماشو بسته بود و نفس عمیق میکشید و من تند تر بالا پایین میشدم روی کیرش..وقتی کامل مینشستم کیر سیخ شده اش تا ته کصم میرفت و درد میپیچید زیر شکمم .

مهراد گفت پاشو برگرد با کون بیا روش..دیگه خسته شده بودم و این دوتا مرد هم قصد ارضا شدن نداشتن..پژمان که اون ور داشت با تخم هاش ور میرفت و منم بلند شدم پشن به مهرداد..پاهامو گذاشتم لب های مبل و سوراخ کونمو باز شد و خودش از پشت کیرشو تنظیم کرد و گفت بیا پایین و با پایبن اومدنم کیر کلفت مهراد با فشار از لای کونم رد شد و سوراخشو باز کرد و تا ته رفت توش دیگه توان بالا پایین رفتن نداشتم که خودش شروع کرد تند تند تلمبه زدن..وسط هاش یهو کشید بیرون و گفت برگرد برگرد دهنتو وا..سریع برگشتم و زانو زدم جلو پاشو و دهنمو باز کردم اونم یه مالشی به کیرش داد و آبش با فشار روی
صورتم و داخل دهنم پاشید و یه آه غلیظ گفت و ولو شد سر مبل..اون طرف پژمان انقد جقیده بود که آبش اومده بود و مشغول پیدا کردن شورتش بود..منم بی حال نشسته بودم کف سرامیک های سالن خونه و نفس نفس میزدم..که دیدم پژمان چند تا تراول آورد و پرت کرد جلومو گفت جمع کن بند و بساطتو و گمشو بیرون جر خوردهه.
تمام بدنم درد میکرد پول رو برداشتم و لباسامو به سختی پوشیدم و از اون خونه مجلل اومدم بیرون.
یه خیابون دراز خلوت جلو روم بود..اول صبح بود و هیچ کی نبود..یکم هوا سرد بود..مانتو جر خوردمو از دو طرف بهم نزدیک کردم..و حرکت کردم..لای پاهام لزج بود..حس انزجار بهم دست میداد..دست کردم توی کیفم و تراول هارو لمس کردم و لبخند محوی زدم..باید سر راه از کتابفروشی انقلاب براش چندتا کتاب تستی میخریدم..پونه نباید مثل من بشه..نباید پونه جنده بشه…نباید بشه
کتاب کنکوری هارو خریدم و یکم خوراکی های انرژی زا برای این که درس میخونه.. دیدم بیش تر از نصف پول رفت برای هیچ..یه آهی از ته دلم کشیدم و کلید انداختمو در زنگ زده حیاطو باز کردم..و رفتم طرف سوییت کوچیک گوشه حیاط
اومدم کلید بندازم دیدم در بازه…با یه پام درو باز کردم دیدم جسم نیمه جان پونه افتاده روی زمین و با تیشرت پاره و بدون شلوار..لای پاهاش هم یه خون خشک شده ای خودنمایی میکرد..کتاب ها و کیسه های خوراکی از دستم افتاد و چشمامو بستم..اشک داغی از گوشه دوتا چشمام همزمان چکید و با زانو خوردم زمین….

نوشته: پری ماه

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *