این داستان تقدیم به شما

سلام مجتبی هستم 24ساله از مشهد میخوام داستان خودم و خالمو براتون بگم…
خیلی وقت بود تو کف خالم بودم خالم 34سالشه و اندام خوبی هم داره البته نظر منه خلاصه چند وقتی تو فکرش بودم که یکبار رفتم خونش برای سر زدن و دید زدن قایمکی کس و کونش اونم رفت آشپز خونه ظرفهاشو بشوره راستی خالم بیوه هست وتنها زندگی میکنه خلاصه رفتم تو آشپز خونه به بهانه آب خوردن که سر بحثو باز کنم بهش گفتم خاله چرا من دوست دختر ندارم نگاهی با اخم کرد و بعد گفت خب یاد نداری گفتم باید چکار کنم گفت خودتون بهتر یاد دارین گفتم خب اگه از یکی خوشم بیاد روم نشه بگم چکار کنم گفت رابط پیدا کن گفتم به کسی که میخوام بگم شما از همه نزدیکتری بهش گفت کیه گفتم روم نمیشه داشتم خوب براندازش میکردم یک باسن خوشتراش نه خیلی بزرگ سینهای اناری وکمری باریک خوب کیرم شق کرده بود گفت بگو گفتم دم گوشت بگم گفت بگو هرجور میگی بگو منم رفتم جلوش از پشت لبمو به گوشش نزدیک کردم گفتم خودت خاله جونم مریم جونم و چسبیدم بهش از پشت و بغلم کردمش محکم گفت چکار میکنی اشغال ولم کن دستام کفیه
 
گفتم واستا الان ولت میکنم یکم فیض ببرم از باسنت و کیرمو میمالوندم به کونش گفت خب بیشعور واستا دستامو بشورم بعداصلا میریم روی تخت منم هوس کردم عزیزم منم که فکر کردم داره سرم شیره میماله گفتم نه دروغ میگی به زور برگشت و لباشو گذاشت رو لبامو شروع کرد به خوردن فهمیدم که نه اهل حاله بعد دستام شل شد و ولش کردم ولی هنوز داشت لبامو میخورد منم با دستام کونشو مالش میدادم یک لباس خواب صورتی تنگ یکسره کوتاه چسب تنش بود بغلم کردمش بردمش اتاق خوابش انداختم رو تختش بعد لباسشو در اوردم سوتینشو دادم پایین افتادم به جون سینهاش و حالا نخور کی بخور میخورم زبونمو میکشیدم دور سر سینهاش اونم آه وناله میکرد همینجور رفتم پایین که خوردم به سوتینش از هول درش نیاورده بودم دست انداختم پشتش بازش کنم با خنده گفت اینقدر تو کفی که سوتینمو باز نکردی منم خندیدمو لبشو بوسیدم رفتم لای پاش کسشو از رو شرت زرد قشنگش مالیدم بعد شرتشو در اوردم و شروع کردم به لیس زدن کسش خوب براش خوردمو زبونمو میکردم توش میچرخوندم و اون شهوتی شده بود و با اهو ناله میگفت مجتبی بکن منو کیر میخوام گفتم من برات خوردم تو نمیخوری؟گفت چرا عشقم لباسامو در اوردم از رو شرت به کیرم دست کشید گفت موزه؟ گفتم اره بخور اخرش شیرم میده میشه شیر موز
 
خندید وهمونجور شرتمو کشید پایین و اول سرشو بوسه زد و بعد زبون میزد سرش و سرشو میخورد تا که قشنگ شروع کرد به ساکیدن خوب ساک میزد منم تو اوج بودم چشمامو بسته بودم و لبه تخت دراز کشیده بودم که یکهو دست از ساک زدن کشید و اومد روی کیرم نشست و کیرمو با کسش میزون کرد یکم سرشو کرد تو کسش و شروع کرد به بالا و پایین کردن یکم که بالا پایین کرد با یک حرکت سریع بلندش کردم و جامونو عوض کردم حالا اون لبه تخت بود من کنار تخت سرپا پاهاشو دادم بالا و کیرمو عقب جلو میکردم و تلمبه زدنو تند کردم چند دقیقه میکردمو اون قربون کیرم میشد و میگفت خیلی وقته کیر ندیده خوب جرم بده مجتبی گفتم باشه همزمان انگشتمو خیس کردم کردم تو کونش عقب جلو کردم یک دقیقه که کردم بدنش لرزید دمای بدنش بالا رفت نفس نفس میزد که کیرم خیس شدفهمیدم ارضا شده منم کیرمو توش نگه داشتم تا لرزشش تموم شد و ابش اومد گفتم خچب بود گفت اره گفتم من چی ابم نیومد لبه کسشو باز کرد گفت بکن تا آبت بیاد گفتم من اینجوری ابم نمیاد از کون میدی اولش گفت نه گفتم کیرم که بزرگ نیست دردت بیاد گفت درد داره تا حالانداده راست میگفت خیلی تنگ بود گفتم ببین خاله جون من یاد دارم یواش یواش از راهش میکنم یکم درد داره ولی لذتش بیشتره گفت واسه تو؟گفتم نه هردومون قبول کرد منم بوسیدمشو گفتم دمربخواب خوابید منم کپلاشو دادم کنار شروع کردم لیسیدن سوراخش و زبون زدن گفت لیسیدنش که حال میده گفتم کیرم بره توش بیشتر حال میده گفت بکن تجربش میارزه منم ماتال نکردم کیرمو گذاشتم دم سوراخش و یواش یواش کردم توش اول سرشو کردم به زور جاشد مریم جونم دردش میومد وای حالم میکرد کم کم فشار دادم توش همش که رفت تا ته تو کونش..

 
گفتم مریم جونم گفت چی عشقم گفتم در داری گفت هنوز نه تا اخر بره بعد بپرس گفتم اخرشه گفت جدا گفتم اره عزیزدلم گفت پس شروع کن درد نداره منم ارام شروع کردم تلمبه زدن خیلی کونش داغ بود وتنگ واسه همین چند دقیقه تلمبه زدم که داشت ابم میومد گفتم ابم اومد بریزم تو کست یا کونت گفت کسم اب خورده بده کونم تشنشه منم همشو خالی کردم تو کونش و شل شدم رو کمرش خوابیدم یکم که روش دراز کشیده بودم و نوازشش میکردم قربون صدقش شدم خوابمون برد بعد که یک ساعتی گذشت با لبای مریم جون از خواب بیدار شدم رفته بود حمام و اومده بود گفت پاشو برو دوش بگیر بیا چای بخوریم منم پا شدم لباشو خوب خوردمو کونشو نوازش کردم رفتم حموم این بود داستان اولین سکس ما …
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *