این داستان تقدیم به شما
سلام من شايان هستم و ميخوام خاطره سكس با خالم خاله سارا رو براتون بگم.اول از خودم بگم من پونزده سالمه 180قدمه و70كيلوهم وزنمه خاله بيتام 30سالشه با بدن سفيد كون قلمبه و ممه هاى 75 زن خوشگليه160سانت قدشه و62 63كيلو هم وزنشه و البته متاهله.من از بچگى خيلى خالمو دوست داشتم وقتى كه مجرد بود ميرفتم خونه مادربزرگمينا شب پيشش ميخوابدم حتى بعد بلوغمم بهش نظر نداشتم تا همين يكسال پيش كه واقعا عاشقش شده بودم مدام به فكرش بودم و به يادش جق ميزدم.خالم يكبار از شوهرش جداشده و اين شوهر دومشه با اين هم به مشكل خورده و هرماه دعوا دارن.هربار كه قهر ميكنن مياد خونه ما چون خونه مادربزرگمينا راش نميدن بخاطر اينكه نكنه يوقت دوباره طلاق بگيره آبرومون تو فاميل بره از اين حرفا.
ما خونمون سه خوابس خالم ميره تو يكى از اتاقايى كه هيچكودوممون توش رفت و امد نداريم من بيشتر به عنوان اتاق گيم ازش استفاده ميكنم.يه بار زمستون بودمادربزرگم خونمون بود خالم زنگ زد بهش گريه كه من حالم بده هو از اين حرفا مادربزرگم گفت كه چيشده بيتا گفت كه من با امير شوهر خالم رابطه ندارمو بخاطر اينكه تازه مادر امير فوت كرده بود مادربزرگمم كلى نصيحتش كرد كه اين حرفا چيه از اين جور چيزا بعداز يك ساعت مامان بابام با مادر بزرگم رفتن كه مادربزرگمو ببرن دكتر مامانم گفت كه خالت داره ميادتو بمون .خلاصه بعد از يك ساعت خالم اومد خونه ما برف سنگينيم ميومد كه حتى ماروهم تعطيل كرده بودن خالم اومدتو روبوسى كردم باهاش كلا من يار دردو دلاى خالم بودمو از بچگى به حرفاش گوش ميدادم نشستيمو گفتم خاله چيشده اخه دوباره اونم شروع كرد به حرف زدن كه من با امير به مشكل خوردم خاله ما با هم رابطه نداريم بعدا خودت بزرگ ميشى ميفهمى چى ميگم.
منم دل داريش ميدادم كنارش نشستمو هم بوسش ميكردم خالم يه تاپ ليمويى پوشيده بود با يه ساپورت مشكى كه توش كون بزرگش جلوه گر شده بود حسابى شق كرده بودم گفتم خاله من ميرم حموم رفتم حمومو اومدم بيرون حوله پيچونده بودم دورم رفتم پيشش گفتم خاله بهترى گفت اره گفتم چيزى ميخواى برات بيارم گفتش نه رفتم تو اتاقم لخت افتاده بودم رو تخت داشتم جق ميزدم كه يهو خاله اومد تو با اخم گفت داشتى چيكار ميكردى پسر مگه نميدونى اين كارا ضرر داره گفتم خاله اخه درد ميكشم اگه تخليش نكنم گفت به وقتش خودش تو خواب تخليه ميشه گفتم پس به مادرم چيزى نگو گفت باشه اگه ديگه تكرار نشه گفتم باشه كنف شدمو گرفتم خوابيدم يهو با داغى تو شرتم بيدار شدم ديدم خالمه دستشو كرده تو شرتمو داره كيرمو ميماله گفتم خاله گفت هيس هيچى نگو مگه تو همينو نميخواستى گفتم نه گفت نه بابا پس عمه منه منو هى ديد ميزنه صورتم سرخ شده بود خالم با خنده گفت نميخواد حالا خجالت بكشى فقط همين يبار چون جفتمون دلمون ميخواد.
محكم لبمو گذاشتم رو لبش عميق بوسش كردم لبشو ليس ميزدم رفتم سراغ گردنش چه بوى نازى داشت اروم ليس ميزدم صداى ناله هاش كم كم درومده بود تاپشو دراوردم سوتينشم خودش دراورد دوتا ممه گرد سفيد با نوك صورتى ليس ميزدم گاز ميگرفتم ميگفت هوى چه خبرته همش مال خودته خاله نترس راحت بوخور ليس ميزدم رفتم پايين تر تا ناف خالمو ليس زدم ساپورتش با شرتشو باهم كشيدم پايين كس ناز تپلش افتاد بيرون تا جايى كه ميتونستم سريع ليس ميزدم چوچولشو با كسشو ديگه خيس خيس شده بود خالم جيغ ميزد كيرمو گرفتم دستمو بردم سمت صورت خالم گفتم بيتا جون حالا نوبت توعه گفت خاله من واسه اميرم ساك نميزنم گفتم اه خاله يبار حالا ما ميخوايم حال كنيما گفت خيلى پورويى بعد شروع كرد به ساك زدن تا ته ميكرد تو دهنش و در مياورد گفت خاله بسه ديگه كس خاله منتظرته رفتم پشتشو به صورت سگى كردم تو كسش شروع كردم تلمبه زدن ميگفت اه خاله جنده خودته بكن عزيزم بكن كس خاله چطوره؟؟منم شروع ميكردم تند تر تلمبه ميزدم كيرمو دراوردم برش گردوندمو خوابوندمش رو تخت كيرمو كردم تو كسش با دستم با ممه هاش بازى ميكردم خالم ميگفت قربون پسر كوچولوم برم كه مرد شده خالشو ميكنه اره خاله محكم تو منم تا ته مثل وحشيا خالمو ميكردم كيرمو دراوردم انگشتمو كردم تو كون خالم كلى تكون دادم خالم ارضا شد يه اه كشيد شروع كردم ليس زدن كس خالم.
اينبار خالمو برگردوندمو به پشت زيرش يه بالش گذاشتم ميگفت خاله من ماله توام هر كارى دوست دارى بكن منم كيرمو اروم ماليدم به سوراخ كونش با عشوه گفت شايان خاله ميخواى خالت جر بوخوره منم بوسش كردمو گفتم خالم جنده كوچولوى منه بعد يهو كردم تو كونش جيغ ميزدو تختو گاز ميگرفت شروع كردم به تلمبه زدن يكم از بغل كونش خون ميومد بعد سه يا چهار دقيقه داشت آبم ميومد كيرمو تا ته كردم توشو نگه داشتم تا قطره اخر ابمو تو كونش خالى كردم يه بوس كونش كردمو زدم دم كونش كيرمو اروم ميمالوندم با لبش اونم كيرمو بوس ميكرد كيرمو مالوندم سر ممه هاش بعد بيحال افتادم بغلش از پشت بغلش كردم يه دستمو گذاشتم رو ممه هاش يه دستمم گذاشتم رو كسش كيمو چسبوندم به لپ كونش گفت خالتو پاره كردى ها شيطون منم خنديدم گفت ولى خيلى خوب بود ولى فقط همين يه بار ديگه تكرار نميشه گفتم خاله تو ديگه جنده خودمى بعد خنديديم خالم پاشد لباس پوشيد منم تو اتاقم خوابيدم…
اينم داستان منو خالم بود اميد وارم خوشتون اومده باشه اگه خواستين بگين بازم براتون از داستانام ميگم
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید