این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان من آرمين هستم و ميخواستم داستان سكس خودم با مادر دوستمو براتون بگم اول از همه من شونزده سالمه و 183سانت قدمه و80كيلو هم وزنمه. اين داستان مال هفته پيشه قبل عيد اما اصل داستان از اول زمستون شروع ميشه كه منو پوريا رفاقتمون خيلى صميمى شده بود يه دوسالى بود كه باهم دوست بوديم اما من خبر نداشتم كه پوريا خودشم يكم اوب داره و كونيه هميشه به شوخى انگشتش ميكردم اما نميدونستم كه خودشم خوشش مياد خلاصه هفته اول امتحانات بود با پوريا قبل امتحان درحال حرف زدن بوديم كه به شوخى و باخنده گفتم من ديگه واقعا از اين وضع خسته شدم پوريا بيا يه جنده بگيريم بكنيم دوتايى خنديديم گفتم من حتى اگه پسر هم باشه حاضرم بكنم .
پوريا گفت من مامانم كه ميره حموم با شرت و سوتينش جق ميزنم گفتم خاك تو سرت با مادرت اخه گفت اره من بيغيرتم دوست دارم مامانم و يكى بكنه من جق بزنم بعد گفت كه مامانش از باباش جداشده گفتم خوب حالا بيخيال من چيكار كنم بعد گفت كه اوب داره گفت ميتونم برات جق بزنم واقعا باورم نميشد كلى حال كردم بهش گفتم رفتى خونه از مامانت عكسو فيلم بگير بفرس برام فردا هم يكى از شرتاى مامانتو بيار بعد مدرسه بريم پارك برام جق بزن خلاصه رفتم خونه ساعت دوازده ظهر اينا بود كه فيلم مامانشو فرستاد واى خدا يه زن 40-42 ساله ممه هاى بزرگ كون خوشگل با موهاى بلوند اصلا مثل پورن استارا بود يكم باهاش حرف زدم فردا بعد امتحان رفتيم پارك سر كوچه تو دستشوييش تا برام جق بزنه بهش گفتم شرت اوردى از تو جيبش دراورد يه شرت مشكى يه بو عميق كردم بوى كس ميداد.
بعد شلوارمو دراوردم پوريا گفت واى چقدر موداره بو ميده گفتم بابا جيگر ناز نكن ديگه خلاصه شروع كرد ماليدن كيرمو حشرم زده بود بالا صورت ناز پوريا رو ليس ميزدم بوسش ميكردم اونم تند تر جق ميزد برام گفتم تى شرت با شلوارتو در بيار كلى اصرار دراورد ممه هاشو ميمالوندم كونشو انگشت ميكردم گفتم ميزارى كونتو بكنم كه قبول نكردو اينا گفتم پس لاقل ساك بزن خلاصه قبول كردو زانو زد يه ليس زد گفت واى خيلى شوره من ديگه كردم تو دهنشو عقب جلو كردم ابمو ريختم تو شرت مامانش. بعد از اون مدت يه دو سه ماهى همينطورى گذشت من چند بار رفتم خونشونو اون اومد خونمون كه هفته اخر اسفند پنجشنبه رفتم خونشون قرار شد كه مامانشو بكنم و شب هم بخوابم چون خودش گفته بود كه مامانم دوست پسر داره و خودش ميخاره.

خلاصه رفتم از ظهر خونشون ليلا خانوم مامان پوريا درو وا كرد يه پيرهن سفيد با ساپورت مشكلى پوشيده بود عالى بعد يه ساعت گفت من ميرم خريد تا رفت بيرون رفتيم تو اتاق ليلا خانوم پوريا برام جق زد من با شرت و سوتيناى مامانش ور ميرفتم. گذشت تا شب كه من جامو انداختم تو اتاق پوريا قرار شد من برم و مخ مامانشو بزنم موقعى كه خواستم ليلا رو بكنم پى ام بدم بهش تا اون بياد ببينه و جق بزنه. خلاصه شب شد ما رفتيم تو اتاق ساعت دوازده من اومدم تو حال كه ليلا خانوم داشت فيلم ميديد گفت خوابت نبرد پسرم گفتم نه خاله گفتم ميشه بشينم منم فيلم ببينم گفت باشه نشستم كنارشو شروع كرديم به فيلم ديدن.
يكم كه گذشت دستمو اروم گذاشتم رو پاش هيچى نگفت نميدونستم بايد چطورى شروع كنم الكى خودمو زدم به درد خودمو پيچوندم ليلا گفت چى شدى خاله گفتم هيچى خاله گفت عزيزم اشكال نداره به خاله بگو گفتم اينجام درد ميكنه به بيضم اشاره كردم شده بود گفت اى واى بزار بيينم اول گفتم خجالت ميكشم گفت خجالت نداره كه خلاصه دراوردمو كيرم افتاد بيرون گفتم اينجامه كيرمو گرفت تو دستشو كيرم يهو راست شد گفت بدت نيومده ها گفت چيزى نيست خوب ميشه گفتم خاله ماليدى خيلى بهتر شده بود ميشه برام بمالى گفت يه وقت پوريا ميبينه زشته گفتم پس بريم تو اتاق وقتم رفتيم تو اتاق لبمو گذاشتم رو لبشو خيلى عميق بوسيدم گفتم خاله بيا يشب به اين كيرم حال بده لطفا گفت باشه فقط سريع كارتو تموم كن پيرهنشو دراوردم ممه هاى سفيدو گردشو خوردم طورى كه ديگه جيغ ميزد بعد شلوارشو با شرتشو دراوردمو كسشو ليس زدمو مالوندم كه يدفعه ارضا شد ديگه جيغ ميزد كيرمو گرفتم دستمو گفتم خاله يكم ساك ميزنى برام گفت چه رويى دارى زود تر بكن گفتم خاله من كه بهت حال دادم ارضات كردم بيا ديگه خلاصه شروع كرد ساك زدن چه ساكى ميزد.
ديدم پوريا خودش اومده داره نگاه ميكنه مامانش يهو گفت اه پوريا،كه يهو خود پوريا گفت راحت باش مامان من فقط اومدم يه جق ميزنم خودم گفتم كه بكنتت خلاصه من رفتم پشتشو همه كيرمو تا دسته كردم تو كسش گفتم پوريا ماشالا مامانت اتوبانه ها اينقدر گشاده بعد سه تايى خنديدم كيرمو دراوردمو اروم سرشو كردم تو كون ليلا كه گفت هوى چيكار ميكنى گفتم جنده خانوم ساكت ديگه بعد يجا كردم توش جيغ ميزد منم تلمبه ميزدم بدون توجه گريش گرفته بود از بغل كونش خون ميومد يهو كيرمو كشيدم بيرونو ابمو ريختم رو صورتش بعد اون گفت خيلى كثافتى كونم پاره شد گفتم بيخيال بابا اومد يخورده كيرمو خوردو خايه هامو ليس زد بعد پوريا ابش اومد كه ريخت اونم رو زمين پوريا رفت تو اتاق خوابيدو منم تا صبح كنار ليلا خوابيدمو فرداش صبحونه درست كردو سر صبحونه گفت بچه ها از اين قضيه به كسى چيزى نگيدو دفعه بعد هم بيا آرمين پيش ما منم گفتم چشم خاله موقع رفتم يه بوسش كردمو اومدم خونه.ببخشيد يكم طولانى شد اگه خواستين بگين دفعه بعد داستان هاى سه تايمون و براتون ميگم.

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *