این داستان تقدیم به شما

سلام اسم من حنانه هست و ۲۹ ساله هستم . یه رشته تحصیلی درس خوندم که کار واسش خیلی کم هست ودوست ندارم جزئیات را خیلی بیان کنم . از اینکه قضاوت بشم ناراحت میشم ولی خواستم بنویسم که چی برای من پیش اومد .
حدود یکسال و نیم با مردی بعنوان ازدواج عقد کردیم و بعد چند ماه مشخص شد اون مرد اهل دود و خلاف و همه کاری هست و سر ماجرایی که خلاف کرده بود رفت زندان و دیگه به نتیجه رسیدیم که مرد زندگی نیست و طلاق قانونی گرفتیم .
هم سرخورده بودم هم بیکار هم حرفا و متلک ها همه که نه درس که خونده درس حسابی هست نه شوهر حسابی و نه کاری و ترشیده شده و تقصیر خودشه و بختش سیاهه و چرت و پرت ها که به گوشم میرسید.
 
دنیال کار بودم دنبال تفریح و دوری از دوست و فامیل و آشنای فضول بودم و واقعی سر به گریبان شده بودم .
موقع کرونا هم که بدتر شد همه چیز و دائم توی خونه بودم . یه دختر خاله دارم اون یه کم با من دوستی داشت و گاهی سر میزد بهم ولی متاهل بود و زیاد با هم نمیشد باشیم و باید به زندگی شخصی خودش میرسید. ولی گاهی با هم میرفتیم خرید یا کاری داشت با ماشین میومد دنبالم و این تنها تفریح من بود .
یه روز زنگ زد و قرار شد بریم یه مغازه که توی پیج شون دیده بود قیمت ها مناسب هستن و گفت بیا بریم ببینیم چی دارن و ما رفتیم اون محل که جای دور از مرکز شهر بود و یه مغازه معمولی بود ولی انصاف داشت و با نازلترین قیمت چیزای خوبی می‌آورد و اونجا بود که با سارا صاحب مغازه آشنا شدم .
 
دیگه گاهی پیج شون سر میزدم و قیمت میگرفتم و گاهی خودش استوری میزاشت و پیام می داد و در واقع بیشتر توی نت تبلیغ داشت و دنبال مشتری بود و کم کم با هم دوست شدیم .
دو سه بار سفارش چیزای مختلف دادیم و برای ما با قیمت خوبی تهیه کرد و ما هم مشتری ثابت سارا شدیم .
خرده خرده سارا فهمید بیکارم و بهم گفت اگه حالش را داری بصورت حضوری بیا کمکم و یا توی نت برای پیج من دنبال محتوا باش و اگه چیز مناسبی دیدی پیگیر باش تا تهیه کنیم و بهت درصد سود میدم و خیلی نرم و آهسته با سارا دوست صمیمی شدم و حضوری و بصورت فعالیت توی پیج باهاش همکاری کردم . پول زیادی نداشت واسه من ولی یه جورایی مشغول بودم و کمتر حرف می‌شنیدم.
شوهر سارا مرد خیلی خوب و آقایی هست و اسمش فرشید هست . کارمند (…) بود و شیفت داشتن . ۲ روز حالت روزکار ۲ روز عصر کار ۲روز شب کار و ۲ روز حالت استراحت داشت . وضع مالی خوبی داشتن ولی سارا بابت اینکه حوصله ش سر میرفت اینکار را راه انداخته بود و فرشید خیلی واسش فرقی نمی‌کرد زنش شاغل باشه ولی چون سارا رشته (…) خونده بود و علاقه داشت بهش کمک می‌کرد .
ولی خیلی قید پول و سود نبودند و منبع درآمد اصلی شون این کار نبود و بیشتر سرگرمی بود و خرج و دخل اینکار با هم زوری یه حقوق اداره کار شاید تهش واسه سارا باقی میزاشت .
بعد چند ماه سارا بهم نشون میداد پسرها و مرد هایی که بقول خودش میومدن دایرکت کوس لیسی واسه دوستی و پیشنهاد دوستی چقدر زیاد هستن و خدایی هم اکثرشون آدم له و داغونی بودن وقتی بررسی می‌کردیم عکس و پیج شون را و اون پست و استوری هاشون را متوجه ميشديم بدرد بخور اصلا نیستن .

 
اما گاهی پسر و مرد خوب و خوشگل هم حضوری یا بصورت مجازی پیام میدادن و سارا باهاش یه جورایی لاس میزد و خودش میگفت فقط گذاشته سر کار ولی به نظرم سارا واقعی دوست داشت با بعضی از اون مرد ها بخوابه و شماره میداد و دوست میشد ولی جلوی من تظاهر می‌کرد که فقط سرکاری هست و مشتری مداری و مخ زدن واسه فروش و جوری که یعنی اینا هم جزئی از کار هست و قصدش فقط فروش هست .
دو سه بار که ساعتها چت میکرد یا حرف می‌زد تلفنی یا گاهی حضوری با این جور مرد ها را کنترل کردم جوری که متوجه نشه و می‌فهمیدم که واقعی خیس میشه و دوس داره با اون شخص حال کنه . ولی ندیدم که این کار را علنی جلوی من بکنه و یا تابلو بازی درمیاره که قراره برن جایی و ملاقاتی هست . فقط گاهی دیرتر میومد مغازه و مرتب شورت را از لای پاش می کشید و خودش را میخاراند و خانمها میدونن دقیقا این اتفاق بعد حال کردن پیش میاد و مشخص بود که سارا شارژ هست یا خسته است و یا خلق و خو و رفتارش عوض شده .
 
سارا ۲ سال از من بزرگتر هست و ۴ سال بود با فرشید ازدواج کرده بودند. دختر تپل و سفید و توپری هست و چشم و ابرو درشت و قشنگی داره و بدن کم مو با موهای یه کم بلوند شاید بشه بگی .
بعد یه مدت دیگه واقعا سارا باهام راحتر بود و برای من از سکس شوهرش میگفت و آخرین باری که حال کرده و مرتب حرفای مثبت هجده و گاهی هم علنی می گفت فلان زن یا دختر یا مرد عجب نازه و جون میده واسه سکس و احساساتش را کمتر پنهان می‌کرد . یه روز علنی بهم گفت حنانه من با اینکه دیشب با فرشید برنامه داشتیم ولی نمیدونم چرا خیلی خیس شدم و هوس کردم و داغ شده و نکنه حامله شدم و بحث الکی رفت سمت این موضوع و خیلی ریلکس توی یه موقعیت که خلوت بود پشت میز جوری که از بیرون قابل دیدن نباشه شلوار را باز کرد و شورت را جلوی من یه کم داد پایین و خم شد و داخل شورت خودش را نگاه کرد و گفت وای نگاه کن چه خبره چقدر آب ازش اومده و خندید . بعد هم گفت ببین نگی دروغ میگه و شورت را داد پایین تر و نشون من داد که چه کوس تپلی داره و شورتش هم واقعی نم داشت و گفت شوهر لازم شدم و باهم خندیدیم . بعد گفت ببخشین حنانه جون یهو دلت نخواد و تو هم شانس نیاوردی از شوهر و ببخشین من گاهی از این حرفا میزنم و دلت یهو نخواد و خواستی بگو به خودم شوهرت میشم و دوباره خندیدیم .
 
بعد اون روز سارا دو سه بار علنی بهم گفت حنانه دلم یه حال حسابی میخواد از اونا که رمق آدم گرفته میشه و از حال میره و بعد خندیدیم و یه روز گفت دیگه گفت حنانه خونه تنهایی آدم میپوسه و من وقتایی که فرشید نیست مخصوصا شب هایی که نیستش اصلا خوابم نمی‌بره و میترسم گاهی و بعضی وقتا هم هوس میکنم و بدتر اذیت میشم و تا صبح بخورم پیچ ميخورم و شوخی شوخی گفت مثل شما مجرد ها مجبور میشم دست بکشم به سر ناتوانش و خندید .
دیگه سارا هر چی تو دلش بود را پیش من میگفت و من میدونستم چون هم خودش هات هست هم فرشید زیاد هات نیست همینکه سارا با بعضی پسرها لاس میزد خیلی دلش میخواد تند تند حال کنه .
یه روز سارا بلیط استخر آورد و گفت به شوهرش سرکار دادن و اگه دوس دارم تا یه سانس با هم بریم و منم برای جکوزی و سونا که داشت گفتم باشه و رفتیم سانس بانوان با همدیگه استخر و خوش گذشت .
بعد اون روز سارا با من شوخی های دستی می‌کرد و بهم دست میزد و میگفت تو هم گوشت خوبی هستی و رو نمیکنی ها و گاهی قشنگ دستش را از پشت می‌کرد لای پای من و می‌مالید و زمانی که بهش میگفتم نکن سارا زشته و اذیت نکن میگفت ایشالا قسمت تو هم یه شوهر مثل فرشید بشه تا حال منو بفهمی . گاهی هم سارا فیلم سکسی نگاه میکرد اوقات بیکاری و به منم نشون میداد و نظر میداد راجع به اون مرد یا زن توی اون فیلم یا نظر از من میپرسید و میگفت تو چه مدلی دوست داری و میخندیدیم . بعد یه چند بار شوخی، ،شوخی عکس های خودش و فرشید را بهم نشون داد . فرشید هیکل متوسط و خوبی داشت و بدنش روی فرم بود . صورت خوبی هم داشت و عکس کیرش را هم سارا بهم نشون داد و کیر متوسط و قلمی و خوش فرمی داشت . دو سه بار سارا بهم علنی گفت حنانه کیر شوهرم تو کونت و حنانه فرشید بکنتت ایشالا و حرفای این مدلی زد و دیگه همه شوخی و حرفی با هم پیدا کردیم و راجع به شوهر سابق من و سکس و کیر و کارای جنسی مون می‌پرسید و من هم واقعیت را میگفتم

 
.
یه روز سارا گفت فرشید شب کاره امشب و فردا شب و میای پیش من تنها نباشیم دوتایی؟ یه جورایی حسش نبود و بهونه آوردم که خونه بابا ومامان اینا گیر میدن و فوری سارا گفت من زنگ به مادرت میزنم و میگم من مریضم و حالم خوب نیست و شوهرم هم نیست و خواهش میکنم ازش که اجازه بده بیای و تو که بچه نیستی دیگه و هر جوری بود منو راضی کرد که خونه زنگ بزنم و اوکی را بگیرم و اوکی را گرفتم .
تا غروب با سارا چند تا سفارش را اوکی کردیم و بعد سارا گفت کی حال داره شام بپزه و پیتزا سفارش بدم؟ پیتزا دوست داری ؟ پیتزا سفارش داد و توی مسیر خونه گرفتیم و رفتیم خونه سارا و از در که داخل شدیم سارا گفت من برم دستشویی و گفت باز این کلوچه من اب از لب و لوچه ش آویزون شده و خندید و وقتی برگشت میز شام را ردیف کرد و با هم پیتزا خوردیم . ساعت حدود ۹ شب بود . سارا بهم گفت مشروب هست میخوای بخوری؟ گفتم نه مرسی گفت آبجو هم هست و نترس الکل کم داره و آورد و یه قوطی باز کرد و دوتایی خوردیم . بعد شام و مشروب سارا گفت چه گرم شدم لامصب و برم دوش بگیرم و پا شد خیلی رله لباس جدید تمیز و حوله حمام آورد و بعدم لباس در آورد و رفت داخل حمام و من نشسته بودم روی مبل و ماهواره نگاه میکردم و موزیک ویدئو میدیم .چند دقیقه بعد سارا اومد و رفت اتاق خواب و سشوار و لباس راحتی پوشید و آمد پیش من و گفت حنانه میخوای دوش بگیری؟ گفتم نه گفت برو حال میده سر حال میشی ولی قبول نکردم و نرفتم و چند دقه بعد سارا میوه آورد و منم گرم بودم بابت آبجو و زیاد دلم چیزی نمی‌خواست. بعد چند دقیقه سارا گفت عزیزم خوابت میاد ؟ گفتم نه زیاد و سارا گفت یه کم حرف بزنیم و حرفایی زد که فهمیدم واقعی هوسی شده و اولش یه کم ترسیدم و جا خوردم ولی کم کم حس کردم سارا میتونه یه دوست خوب مطمئن باشه و خدایی همه جوره هوای منو داشت و اذیتم نکرد و خودش هم متاهل هست و مراقب آبروریزی و این حرفا هست و بعد بهم گفت حنانه لباس راحتی دارم بیارم بپوش و برای من دامن راحتی و یه تی شرت از لباسهای خودش آورد و با اصرار منو متقاعد کرد لباس عوض کردم . بهم گفت حنانه بریم تخت خواب؟ کاملا رفتارش مثل مرد ها شده بود .
 
کامل مشخص بود که چه فکری داره و انگاری پاهام سست شدن و زبونم لال شد و فقط گفتم بریم . وقتی رفتیم توی اتاق خواب به شوخی گفتم شوهرت نیاد ؟ گفت نه نمیاد و بیاد هم اول باید منو حال بیاره بعد رمق واسش موند تو را بکنه و خودم جرش میدم و خندیدیم . سارا لامپ را خاموش کرد و چراغ خواب اتاق را روشن کرد . نور آبی داشت . بعد توی تخت کنار هم دراز کشیدیم و حنانه دوباره حرفای سکسی زد و گفت سارا من هر شبی که پریود نباشم و فرشید باشه توی این تخت حسابی میدم ولی سیر نمیشم نمیدونم چرا و انگار هر چی میکنم بیشتر و متنوع تر دلم میخواد و من فقط اینجوری هستم یا تو هم مثل من هستی؟ گفتم بالاخره همه آدمها یه چیزایی را دوست دارن و همش طبیعی هست و بعد سارا گفت حنانه یه خواهش میکنم نه نیار و من دوسدارم امشب یه کم باهات بازی کنم و هم خودت هم خودم را حال بیارم و موافقی؟ گفتم سارا دیوونه شدی؟ گفت تو فکر کن شدم . گفتم کار دستمون میدی ها دختر بیخیال شو . گفت مگه من مرد هستم نترس . فقط،چشاتو ببند و ریلکس باش قول میدم خوش بگذره . بعدم اولین حرکت پا شد و خم شد روی من که به کمر خوابیده بودم و گردن منو بوسید و انگار داروی بی حسی بی هوشی بهم تزریق کرد و دیگه نتونستم حرفی بزنم و دستای سارا اول لباسم را بالا داد و سینه های ۷۵ منو در آورد و انگار مدتها منتظر این فرصت بود شروع کرد به مکیدن سر سینه راستم و دست راستش را هم بدون تلف کردن وقت کرد زیر دامن توی شورت من و گفت حالت میارم امشب و من ساکت بودم و حس میکردم یه مرد انگار منو داره میماله و فقط گفتم کاش میدونستم که قراره چیکار کنیم که شیو کرده بودم کاش رفته بودم حمام و تمیز کرده بودم ولی سارا گفت وقت هست بعد حال مون خواستی برو و کارشو ادامه داد و منو بد جور حشری کرد .

 
 
حدود چند دقیقه که منو مالوند افتادم التماس چون واقعی داشتم ارضا میشدم . سارا خیلی استاد بود توی حشری کردن و منو تا نزدیک ارضا شدن می‌برد و بعد رها می‌کرد. چند بار اینکار را کرد و دیوانه ش شدم که باهاش واقعی عشق بازی کنم و حس میکردم انگار واقعی کارش را بلده و مثل مرد بهم حال میده . دامن و شورت را در آورد از پاهام و خودم هم اون تی شرت را در آوردم و دیگه فقط دوست داشتم با سارا هر کاری میگه بکنم تا ارضام کنه . سارا گفت حنانه دوست داری ؟ گفتم آره و گفت پس تو هم حال بده که من از تو داغترم و زود میشم اگه واسه من بخوریش و لیسش بزنی و گفت ببخشین و حالت وارونه خم شد دهن من و دقیق کوسش را آورد جلوی دهنم و خودش هم سرش را کرد لای پای من و شروع کرد به لیس زدن‌ و انگشت کردن و حتی سوراخ کونم را آروم حین خوردن با شست دستش مالش میداد و حشری تر میشدم و سعی می‌کردم پاهام را بالاتر بیارم و حنانه استادانه برای من کوس منو خورد و انگشت می‌کرد و ناله منو در آورد و دیوونه م کرد بحدی که حتی فکرش را نمیکردم یه روزی من حاضر بشم برای زن دیگه بخورم مثل خود سارا لای کوس خیس و لیز شده ش را خوردم و راحت زبونم را توی کوس سارا فرو میکردم و بوی کوسش منو یه جورایی انگار داغتر می‌کرد و میگفت یواشتر بخورش زود ارضام میکنی ولی من فقط زبون توی کوسش میکردم و کمر دوتامون گاهی تکون می‌خورد از فرط لذت و قلقلک و هر دو چون شوهر داشتیم و لذت اینکار را چشیده بودیم بیشتر بهم حال میدادیم. و بعد مدتها من یه حال حسابی کردم و سارا بهتر شوهر سابقم منو حال می‌آورد و دقیق میدونست کجا را بخوره بماله ببوسه زبون بزنه چقدر فشار بیاره که دلم بخواد بازم باهاش بخوابم . بالاخره اول سارا ارضا شد توی دهنم همون پوزیشن و کمر چرخوند و توی دهنم آروم شد منو با زبون و انگشت همزمان حال آورد. اون شب یه بار دیگه بعد حمام رفتن دوتایی با سارا حال کردیم و واقعی مثل زن و شوهر شدیم و سوراخ واسه هم سالم نداشتیم و اونشب قول دادیم با هم‌ باشیم همیشه .
 
حداقل دو بار ما در هفته با سارا باهم حال میکردیم و بعد با پیشنهاد سارا فرشید شوهرش را هم اوکی کردیم تا به منم حال بده و یه جورایی منم شریک سارا شدم و به فرشید جلوی سارا دادم . اینکه بگم سارا منو برای فرشید می‌خواست واقعا ناحق هست و منو سارا خودمون به این نتیجه رسیدیم که فرشید هم منو بکنه و از طرف سارا نه اصراری بود نه اینکه بخواد نامردی در حق من بکنه . چون چند بار تعریف کرده بود که فرشید خوش سکس هست منم باهاش حال کردم . ولی هیچ وقت نه من نه فرشید نه سارا اون احترام و حریم همدیگه را نشکستیم و واقعی همه چیز توافقی بود و زمانی که سارا پریود بود من بجاش با فرشید میخوابیدم و کسی دلخور نبود . فرصت شد مینویسم اولین بار چطور فرشید را هم باهاش سکس کردم جلوی سارا . امیدوارم لذت برده باشین از خوندن سکس من و سارا و شوهرش…
 
 
نوشته: حنانه

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *