این داستان تقدیم به شما

سلام اینم یکی از داستانای سکسی منه خونه ی ما 3طبقه یه طبقه هیچکی نیست یه طبقه ماییم یه طبقم یه خانواده که باهم یه نصبت فامیلی داریم
من حدود 13سالم بود و از اون زمان1سال که میگزره یه روز مامانمو همین فامیلمون رفته بودن عروسی به مامانم گفتم من نیمونم خونه دیگه کاملا حواسم رفته بود به این که هیچکی خونه نیست اسم این دختره درسا بود یه پوست سفید داشت هم سن منم بود کونشم عین 206 صندق دار بود خیلی عالی منم یه فیلم سکسی گزاشتمو حشری شده بودم که اگه کسیو بهم دادن سریع پارش میکردم صدای جیغ زنه تو فیلم بلند شده بود منم حوسی شده بودم که در خونمونو زدن سریع یه پتو به خودم پیچوندم دیدم درسا با یه تاب و شلوارک پاهای سفیدش واسم جلب توجه شد اومد داخل گفتم مگه تو نرفتی عروسی گفت نه منم که دیده بودم کسی خونه نیست خواستم بکنمش روم نکرد اومد گفت این چه فیلمیه گفتم وایسا رفتم سریع حوله حمومو به خودم پیچوندم یه فیلم عاشقی گزاشتم تو دستگاه

کم کم بهش نزدیک شدم دست انداختم گردنش به خودم که اومدم دیدم دستش رو کیرمه منم از خدا همچین چیزی رو خواسته بودم لباشو یه بوس کوچولو کردم و بند حوله رو باز کردمو انداختمش اونور کیرمو میخورد خیلی حشری بودم چهار دستوپا گزاشتمشو سوارش شدم و بعد درازش کردم چند تا تولومبه زدم صدای اه اه بیشتر حشریم میکرد بعدش بهش گفتم که باید ساک بزنه وقتی ساک نیزد اه اه میکرد و خیلیم حشری شده بود دردشم نمیومد حدود 30.40دقیقه کردمش گفتم بیا بریم تو حموم اونجام کونشو سرپایی داشتم پاره میکردم که گرشیم صدای زنگش اومد گفت ما تو تالاریم برو طبقه بالادرسا بردار بیار اینجا منم که مثلا نمیدونستم این جا گفتم مگه اینجا باشه میارمش بعدش یه دوش خفن با هم گرفتیمو جقمو زدمو زیختم تو کمرشو خوش تیپ کردیمو رفتیم عروسی حالام هروقت میبینمش از خدا میخوام دوباره اینجور اتفاقی بیوفته که دیگه نمیوفته

نوشته: ابولمجلوق شیشه ای

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *