این داستان تقدیم به شما
من سمانه ام 20 سالمه.از اون وقتی که فهمیدم سکس چیه همیشه با خودم ور میرفتم. بعدشم مدام حشری میشدم.ولی از این بچه درس خونای مثبت بودم که اصلا این حرفا بهم نمیومد و کسی هم اینجوری فکر نمیکرد راجبم.حشرم انقد بالا بود که روزی دو بار خود ارضایی هم میکردم بازم تمومی نداش.وقتی خود ارضایی کردم فهمیدم که پردم حلقویه و پاره نمیشه.چند بار دلو زدم به دریا که برم و به یکی بدم ولی خیلی میترسیدم از بعدش و مزاحمتاش.18 سالم بود عاشق شدم. مهرداد 25 سالش بود.یه پسر قد بلند و سبزه با یه سیبیل و ته ریش خوشگل.رل زدیم ولی هیچ موقع از بوس کردن جلوتر نرفتیم.مهرداد خیلی هات نبود یا اگرم بود خیلی نشون نمیداد.حتی تو این 2 سال از رابطه حرفشم نزده بود تا یه ماه پیش.یروز صبح حدودای ساعت 8 بود و منم تو جام خواب بودم زنگ زد بهم.معمولا عصرا زنگ میزد.گوشیو برداشتم زد زیر گریه و گفت ممدرضا دوستش تصاف کرده و رفته تو کما.تنها بودم خونه بهش گفتم بیا دنبالم با هم بریم. رفتم یه دوش گرفتم و لباس پوشیدم. داشتم موهامو خشک میکردم در زد. رفتم درو وا کردم. قیافش در هم بود .ساکت با اون چشمای همیشه خمارش یه سلام کرد و بغلش کردم و رفت نشست رو مبل.گفتم چیزی بیارم بخوری. گفت نه.گفتم باش میرم لباسامو عوض کنم بریم.
رفتم تو اتاق داشتم تیشرتمو میپوشیدم که در زد.سریع کشیدمش پایین گفتم جانم.اومد تو پشتم بهش بود از تو اینه میدیمش. اومد دستمو گرفت و برگردوند منو سمت خودش صورتشو اورد نزدیکم یه نفس عمیق خسته کشید و لباشو گذاش رو لبام بعد یه بوس از پیشونیم کرد و به چشام نگاه کرد . دستشو انداخت دور کمرم و خیلی سفت بغلم کرد و چسبوندم به دیوار و دوباره ازم لب گرفت.دستشو برد داخل تیشرتمو بدنمو لمس کرد و بیشتر خودشو چسبوند بهم.خودمو ازش جدا کردم گفتم بریم دیر میشه.گفت وقت ملاقات ساعت یازدس.بعد رفتم سمت در و از رو جا لباسی مانتومو برداشتم گفتم پس بریم بیرون یکم حالت بهتر شه.مانتو رو از دستم گرفت تا کرد گذاشت رو صندلی اتاق دستمو گرفت و موهامو زد پشت گوشم گفت الان تو باید منو خوب کنی.با وجود اینکه تمام این دو سال دنبال موقعیت بودم بدم بهش ولی واقعا نمیدونم چرا میترسیدم.میگفتم با خودم اگه پاره شم یهو چی؟بعد اینکه اینجوری گفت گفتم چیکار کنم عزیزم؟گفت فقط بزار احساس کنم مرد خودتم فقط. رفتم سمت در که برم بیرون از بازوم گرفت درو قفل کرد و کلیدشو گذاش رو کمد که دستم نمیرسید.داد زدم گفتم این چه کاریه دیوونه الان بابام بیاد چی؟گفت یادت نیس مثل اینکه دیشب گفتی رفته تهران. مامانتم که تا 2 نمیاد ساعت 11 هم میریم پیش ممد رضا.همین و تموم.ساکت شدم و سرمو انداختم پایین. اومد دستشو گذاش رو بازوهامو بعد دستامه گرفت پیشونیمو باز بوس کرد و تیشرتمو از تنم در اورد بعد بلیز خودشو در اورد و بغلم کرد و ازم لب گرفت ولی خیلی وحشی تررر.میدونستم پسرا عااااشق ساک زدنن ولی مهرداد روش نمیشد بگه بخورش.دستمو گذاشتم رو سینش و اروم رفتم پایین دکمه شلوارشو وا کردم خودش زیپشو کشید بردمش رو تخت نشست. همین که نشستم جلوش دستمو بردم سمت شلوارش یه لبخند زد. گفتم شیطون خندید روشو کرد اونوراز رو شلوار مالیدم براش بعد شلوارشو کشیدم پایین و کلن در اوردم از پاش از رو شرتش هی دس کشیدم رو تخماش و کیرش دیدم صبرش داره تموم میشه دستمو کردم تو شرتش و اوردمش بیرون میدونستم بزرگه ولی نه انقددددد.گفتم خدایا حتما پاره میشم.زبونمو کشیدم روش از بالا تا پایین چن بار زبون زدم بعد سرشو کردم تو دهنم و تند تند ساک زدم. موهامو از دور صورتم جمع کرد و گفت دستش.
بعد تا ته کردمش تو گلوم داشتم خفه میشدم بعد کشیدمش بیرون رفتم سمت تخماش و دونه دونه چن بار خوردمشونو شروع کرد ناله کردن با دست تند تند ساک میزدمو و تخماشو میخوردم .یهو خم شد سمت منو بلندم کرد خودشم پاشد ازم لب گرفت و سوتینمو در اورد. خدارو شکر از هیچی شانس نداشتم از ممه شانس دارم سایزشون 80 به نسبت اینکه لاغرم خیلی بزرگ تر نشون میدن. همین که سوتینمو درا ورد کلا عوض شد سرشو برد سمت ممه هام و شروع کرد گاز گرفت و خوردن بعد هولم داد سمت تخت شلوارمو از تنم در اورد و اومد رو شکمم و زبون میکشید رو شکمم و میومد بالا ممه هامو گردنمو میخورد تا شروع کردم ناله کردن وحشی تر شد رفت سمت شرتمو از رو شرت میخورد چوچولمو.بعد شرتمو در اورد و شروع کرد خوردن کصم دیگه داشتم داد میزدم که وحشی تر خردشو بلند شد سر کیرشو گذاش سرش و مالوند روش گفتم بکن تو رو خدا بکنش تووو هی میگفت چیکار کنم؟منم میگفتم بکنش تو خم شد روم دستشو گذاش رو ممم با اون یکی دستش بزور میکردش تو ولی هی در میومد که اخر سرشو کرد تو محکم فشار داد خیلی دردم اومد ولی پاره نشدم:))))جلو عقب که میکرد جیغ میزدم اونم وحشی تر شد و محکم تر تلنبه زد صدای تلپ تلپ خوردن تخماش به کون و کصم ارزوم بود اصن رو ابرا بودم و فقط جیغ میزدم و ناله میکردم یکم که تلنبه زد برم گردوند به پشت و از پشت گذاشت تو خودش و بیشتر چسبوند بهم بعد سرشو میورد و هر از گاهی لباشو میچسبوند به گوشم با اون صدای بمش میگفت خانوم منی تو.خیلی تلمبه زد و بعد برم گردوند به پشت دوباره دستشو گذاش رو چوچولمو شروع کرد به مالیدنش و تلمبه زدن ارضا شده بودم تنم میلرزید ولی تلمبه میزد همچنان جیغ میزدم میگفتم بسه بسه دستشو گذاش رو دهنم و محکم باز تلمبه زد بعد کشید بیرون بیحال شدم ولی همونجوری گیج گیج پاشدم داگی استایل نشستم گفتم بزار تو کونم انقد دوسش دارم که میخواستم بهترین سکسش با خودم باشه تف انداخت رو کونم و اروم سرشو فشار داد و یه ناله کرد عاشق صداش موقع ناله کردناشم فقط سرشو که کرد تو یه جیغ اروم زدم و همشو فاشر داد توشو جلو عقب کرد بعد تند تند تلمبه زد گفت ابم دارم میا گفتم بریز توش ابشو ریخت تو کونمو کشید بیرون و خوابید رو تختمو منو کشید تو بغلش ساعت 10 و ربع بود گفتم پاشو که بو سکس میدیم بریم حموم رفتیم حموم دوشو باز کردیم و همو شستیم یه بار دیگه هم زیر دوش نمود منو در اومدیم بیرون رفت سشوار کشید و منم لباس پوشیدمو مثل زن و شوهرا رفتیم دیدن ممد رضا. ممد رضا 2 هفته پیش از کما در اومد خوبه ولی تحت مراقبته. مهردادم با بابام حرف زده بیان خواستگاریم:) پس اگه پردتون حلقویه به عشختون بدید.
نوشته: سمیرا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید