این داستان تقدیم به شما

گفتم که بعد از اینکه پی بردم زنم از من خیلی سر تر و سکسی تر هستش و من واقعا در سکس با او زود تحریک میشدم که هنوز کیر کوچکم را داخل نکرده آبم میومد و شهین بیچاره که روز به روز زیباتر و خوش بدن تر میشد همچنان ناکام میماند.تا اینکه متوجه توجه بیش از حد دوستانم به شهین شدم و اینکه شهین هم وقتی دوستان میامدند منزل ما بسیار خوش اخلاق و بود و پذیرایی میکرد و کم کم چادر سرش نمیکرد و با آرایش هایی که میکرد لعبتی میشد. زیبایی شهین و توجه دوستان و همکارانم به زنم بمرور باعث شده بود که آن حس عیرت و ناموس و این حرف ها در من کم کم رنگ میباخت و دیگه داشتم لذت میبردم که این زیبا رو زن من هست.بعد متوجه شدم یکی از دوستانم که در شرکت کارمند من بودو خیلی خوش هیکل و قوی بود با زنم نظر بازی دارند وطبیعی هم بود که زنم وقتی هیکل رضا رو با شوهرش مقایسه میکرد و توجه بیش از حد رضا را هم به خودش میدید تحریک میش برای یک رابطه سکسی و عاطفی با دوست شوهرش و و شوهرش رو که من باشم رو شدیدا وسوسه میکرد.
روز قبلی که قرار بود برای دوتامون چشن تولد بگیره باهاش صحبت کردم و پرسیدم فردا دوست داری با رضا یک سکس اساسی داشته باشی که شهین که تا به حال با هیچ مردی علیرغم میل شدیدش و نیازش رابطه سکسی نداشته بود کمی با تعجب نگاهم کرد و پرسید که توچی ناراحت نمیشی ؟ گفتم نه این حق توست که از این همه زیبایی خودت و از زنانگی خودت لذت ببری که پرید و یدونه لب مفصل بعد از مدت ها ازم گرفت و فردا سکسی ترین لباسش رو پوشید و بهترین آرایشش رو کرد. قرار بود یکی دوساعتی که گذشت رضا رو تحریک کنه و کیر دوستم رو که راست کرد من به بهانه مستی برم بخوابم و تنهاشون بزارم که وقتی رضا آمد پنج دقیقه نشد که با دیدن بدن نیمه لخت زنم و نگاه های پر عشوه اش کیر دوستم رو راست کرد و ده دقیقه نشد که جلوی روی من و بی خیال من هر دو لخت در آغوش هم بودند و من که از هر د.ی آن ها بیشتر لذت میبردم رضا با اون کیر گردن کلفتش همونجا توی حال و روی کاناپه و روی زمین چند ساعتی زنم رو گایید و آخر شب هم رفت. اما کیر شوهرش این صحنه ها رو فراموش نمیکرد و قصد خوابیدن نداشست.
و اما بعد رضا تا مدتی هفته ای یکی دو شب میومد تا زن رییس خوش رو بکنه و بره.
شاید باور نکنید که علاقه و عشق من به زن خوشگلم ده ها برابر شده بود.
خوب بخاطر ارتباط زنم با رضا دیگه بقیه دوستان و همکاران کمتر میامدند منزل ما. نه اینکه نخواهند بیان من و زنم دیگه تا مدتی با همه قطع رابطه کرده بودیم.
یکروز در دفتر کارم در شرکت بودم که صدای دادو بیداد و دعوا شنیدم.. یکی رو صدا کردم تا ببینم جریان چیه که فهمیدم دو تا از همکاران با رضا دعوای شدیدی کرده اند پرسیدم سر چی دعوا کردند که با پوز خندی گفت نمیدونم والله. اما من بلافاصله دوزاریم افتاد که این دعوا میتونه بخاطر زن من باشه و بعد از مدتی که رضا بدفترم آمد حدس منرو تایید کرد که آره جلالی و همتی رفتند به مادر رضا گفته بودن که پسرت با یک زن شوهر دار رابطه داره و مادر رضا هم بهش گفته بودند میام در خونه رییست و آبروت رو میبرم و اینکه شیرم رو حلالت نمیکنم اگر باز پا بزاری خونه اون ها یعنی خونه من و زنم.رضا هم آمده بود و با اونها درگیری فیزیکی کرده بود. راستش اول کمی نگران آبرو ریزی این موضوع در محل کارم افتادم اما چند دقیقه بعد چه حس غروری بهم دست داد که الهی فدای زنم بشم ببین سرش دعواست. رضا ادامه داد که اقا من اگر زنت رو نبینم میمیرم که چقدر عاشقش هستم اما چون مادرم آبرو ریزی میکنه و برام بپا گذاشته دیگه نمیتونم تا مدتی بیام وگفت که از قول من از زنت خدا حافظی کن و بگو که تا مدتی نمیتونم بیام و بگو بهش که عاشقش هستم.اما من هنوز در فکر لذت بخش دعوای همکاران بودم بخاطر زنم. .جلالی و همتی رو که ازشون خوشم آمده بود که میدونستم که چشم این دوتا و چند نفر دیگه دنبال زنمه و بخاطرش دعوا کرده بودند
رو صدا زدم و پرسیدم برا چی دعوا کردید البته خودم که میدونستم اما میخواستم از حرف هاشون عشق و علاقه اون هارو بزنم بیشتر درک کنم. چلالی گفت آخه آقا شما بین همکارانتون فرق میذارید مگر ما کم خدمتی کردیم ما عادت داشتیم هفته ای دو سه روز منزل شما جمع بشیم و اگر کاری داشتید شما و خانمتون انجام بدیم و بعد بازی ای میکردیم.اما حالا چند ماهه فقط رضا رو راه میدید به خونتون. که من گفتم اصلا اینطور نیست من با همه شما دوست هستم و در خونم بروتون بازه هر موقع خواستید بیایید. و برای اینکه بیشتر نظرشون رو به زنم جلب کنم ادامه دادم که اتفاقا شهین هم چند بار سراغ شما ها رو میگیره که گل از گلشون شگفت. همتی که کمی فعالیا در سینما در نقش های درجه دو سه داشت و خوش قیافه هم بود گفت آقا چشنواره فجره و من برای فردا سه تا بلیط فلان فیلم رو دارم. تشریف بیارید با خانم در خدمتتون باشیم. بلیط چشنواره خیلی سخت گیر میومد و میدونستم شهین هم خوشش میاد.
اونروز خیلی زودتر رفتم خونه دلم برای زنم تنگ شده بود. وارد خانه که شدم بهش گفتم خوشگلم همسرم تو امروز اداره رو بهم ریختی گفت چطور مگه گفتم چند تا از بچه هاکه همه خاطر خواه زنم من هستند که الهی فدات بشم فهمیده بودند رضامیاد تو رو میکنه با رضا دعوا و بزن بزن کردند گفت راستی میگی کیا با رضا دعوا کردند گفتم همتی و جلالی گفت همتی همونی نیست که گاهی فیلم بازی میکنه گفتم آره که زنم با عشوه که دل شوهرش رو برد گفت خوش قیافه هم هست کفتم آره و برای فردا شب هم دعوتمون کرده برای تماشای یکی از فیلم های چشنواره. شهینم پرسید رضا چی؟ که ماجرا رو براش گفتم و گفتم که سلام بهت رسوند و گفت که بهت بگم که عاشق توست و با هیچ زن دیگری نمیتونه باشه اما بعلت تهدید مادرش تا مدتی نمیتونه بیاد. شهین کمی تو هم رفت اما نذاشتم بیشتر تو هم بره که گفتم عزیزم نمیدونی چه حالی کردم وقتی چند تا دوست قدیمی برای زنم دعوا و بزن بزن را ه انداختند و نمیدونی چه حالی کردم که تو زن من هستی فردا قراره همتی بیاد با ماشین خودش ما رو ببره سینما.
فردا که همتی با تیپ سینمایی با موهای بلند و یدونه کلاه شاپوی انگلیسی اومد هنوز شهین داشت آرایش میکرد دعوتش کردم که بیا بالا فعلا اومد بالا و نشست روی مبلی که پشت شهین بهش بود اما از توی ایینه همدیگرو میدیدند همتی چشم از آیینه شهین بر نمیداشت و شهین هم متوجه شدم داره همراه با ارایش کردنش چه ادا و اطوار هایی میاد برای دوستم که آب داشت از دهان همتی راه میوفناد. وقتی خم میشد که صورتش به آیینه نزدیک تر بشه همه سینه هاش رو برای همتی میرخت بیرون و من کشته مرده این کاراش شده بودم. شهین که از اطاق تعویض لباس آمد بیرون و گفت من آماده ام دوتایی میخکوب شده بودیم. از این همه زیبایی و این اندام سکسی با لباسهای تنگ و چسبون که من بی اختیار گفتم جون و همتی هم بی اختیار گفت وای. زنم گفت چیه مگر تا بحال زن خوشگل ندیدید. همتی هم که فهمیده بود من از توجه مرد ها به زنم لذت میبرم بدون خجالت گفت زن خوشگل دیدیم شهین خانم اما بزیبایی شما نه والله ندیدیم هم من و هم زنم حال کردیم از این تعریف من که دوست داشتم ادامه بده از هیکل زنم بگه از باسنش بگه از سینه اش که نیمی از آن بیرون بود بگه
وقتی خواستیم سوار ماشین همتی بشیم من بی اختیار رفتم طرف صندلی جلو که شهین منرو هل داد به صندلی عقب و خودش نشست بغا دست همتی و همه پاهای خوش تراشش رو انداخت بیرون تا دوستم رو دیوانه کنه و کرد چون همتی نگاهش به زنم بود وقتی داشت رانندگی میکرد. و من اونقدر از نگاه هیز همتی به بدن زنم لذت میبردم که متوجه خطر رانندگی نبودم اما شهین بهش گفت آقا شما بیایید این طرف من هوس رانندگی کردم. و همتی هم بلافاصله گفت روی چشمم و از پشت رل ماشی شاسی بلند خودش پیاده شد و زنم هلوی من که میخواست خودش رئ بکشونه پشت رل تا بالا بالاهای رون های سفید و گوشتی خودش رو نشون همتی داد همتی وقتی نشست بغل دست زنم دیدم یکسره داره زنم رو دید میزنه و کیرش رو میماله. و زنم هر از گاهی با گوشه چشمی یک نگاه مکش مرگ ما بهش میانداخت. به همتی گفتم آقا این رانندگیش خوب نیست یهویی میزنه ماشینت رو داغون میکنه که بهم گفت فدای سرش چقدر بی حیا و ادامه داد چند تا از این ماشین ها فدای یک موی شهین خانم. وشهین یک نگاهی بهش انداخت که کیر منرو هم راست کرد. وقتی ماشین رو پارک کردیم و پیاده راه افتادیم طرف سینما همتی و شهین جوری در کنار هم و جسبیده به هم راه میرفتند که تو گویی آنها زن و شوهری عاشق پیشه هستند و من با دو سه قدم عقب تر محو تماشای زنم بودم و دوستم.

بعد که در صندلی های خودمون جا گرفتیم زنم در وسط واقع شد و من همتی در دو طرفش.
هنوز فیلم شروع نشده بود که دیدم همتی نامرد دستش رو گذاشته روی رون زنم و دارم نم نمک میماله فیلم که شروع شد و چراغ ها که خاموش شد من که اصلا تو نخ فیلم نبودم و بهترین لذت رو داشتم از زنم و دوستم میبردم که تا حدی بهم متمایل شده بودند که از پاها و بقیه بدنشون به هم چسبیده بود. زنم حسابی پاهاشو میمالوند به پای همتی و همتی هم دستش انداخته بود گردن زنم و تقریبا زنم رو در آغوش خودش گرفته بود و با دست دیگرش که داشت رون های زنم رو میمالوند دیدم دستش رفته تا وسط کس زنم و زنم یک آه خفیفی کشید که آب شوهرش ریخت توی شرتش الهی فدای اون همسر خوشگلم بشم. زنم که تقریبا در آغوش دوستم ود و دوستم داشت سینه هاشو میمالوند صورتش رو برگردوند رو به همتی و انقدر بهم نزدیک بودند که لب هاشون روی هم قرار گرفت جون چه حالی داشت میکرد دوستم با زنم لب تو لب و ددست چپ همتی دور گردن زنم که فشارش میداد بطرف خودش و با دست راستش هم سینه های خوشگل زنم رو فاش میمالید و میدید که من هم میخ آنها هستم اما میدونست که دارم حال میکنم چند دقیق ای که از فیلم گذشته بود دیدم شهین که زن من بود دستش رفته زیپ شلوار دوستم رو باز کرده و کیر بشدت راست شده همتی رو براش مالش میده من که تجسم کیر دوستم رو در دست همسرم میکردم بازم آبم امد آخه کدوم زنی میتونه این همه آب شوهرش رو بیاره میمیرم برا زنم..نه من و نه شهین و نه همتی حتی یک دقیقه از فیلم رو ندیدیدم تا فیلم تمام شد. من که شورتم خیس خیس بود. وقتی آمدیم بیرون و نور بیشتر شد دیدم شلوار همتی هم نم زده بعد که دیدم زنم داره دستش رو با شدت با دستمال کاغذی پاک میکنه فهمیدم آب کیر همتی رو زنم اورده و ریخته توی دستش. سوار ماشین که شدیم باز زنم نشت پشت فرمون و داشت بد جوری رانندگی میکرد که من فقط گفتم شهین جان مراقب باش که همتی برگشت و با تغیر بهم گفت ولش کن آقا گفتم که فدای سرش فداش یدونه موش فدای یک نگاهش . اصلا این ماشین مال خود شهین جونه. شهین برگشت و لب هاشو باش غنچه کرد و همتی هم بی پروا به زنم گفت ای جونم. وقتی به زنم گفت این ماشین مال خودشه و ای جونی که به زنم گفت داشت قند توی دلم آب میشد.همتی پیشنهاد کرد بریم جایی پیتزا بخوریم که من دیدم این دو تا خشری جلوی مردم ممکنه آبرو ریزی در بیارن گفتم پیتزا بگیر بریم خونه بخوریم که دوتاشون از خدا خواسته قبول کردند. وقتی همتی پیاده شد که بره پیتزا بگیره گفتم شهین این دوستم را هم حسابی کشته مرده خودت کردی گفت اره ما اینیم دیکه گفتم تو سینما حسابی بهتون خوش گذشت دیگه گفت مگر تو میدیدی؟ گفتم فقط شما رو میدیدم تقریبا تو بغلش بودی و داشت کست رو سینه هات رو میمالید و تو هم که رفتی سراغ کیرش و آبش رو آوردی . گفت آره این دوستت خیلی هات هست.
همتی داشت میومد که شهین بهم گفت من میخوام امشب همتی رو نگه دارم و شب پهلوش بخوابم تو هم بگیر روی کاناپه بخواب گفتم ای جونم زنم میخواد امشب تا صبح بده دوستم بکنتش. باشه عزیزم تو حالشو ببر. همتی پیتزا هارو گذاشت روی پاهای من و خودش رفت بغل دست زنم و خیلی بی پروا یدونه لب ازش گرفت و رفتیم خونه. من رفتم که وسایل شام رو در آشپز خونه آماده کنم که تا برگشتم دیدم زنم و دوستم نیستن و با صدای دوش اب فهمیدم دوتایی با هم رفتند که دوش بگیرند. رفتم از یک روزنه نگاهشون کردم ک دیدم وای زتن و دوستم لخت مادر زاد بهمدیگه چسبیده اند و زنم پاهای خوشش تراشش رو حلقه کرده دور بدن دوستم و کیر دوستم ایستاده تا دسته تو کس زنمه. لباشون قفل شده بود بهم و پستونای 90 سانی زنم که شده بود روی سینه های یهن دوستم. داشتم غش میکردم براشون کیرم داشت میترکید هیجان اگیز تر و جذاب تر از این منظره نیست که کیر دوستت تا دسته توی کس زنت باشه و ایستاده زنت رو زیر دوش بکنه. یک زن و مرد حشری و خوش اندام یکی شوهر دار و یکی زن و بچه دار. از اینکه همتی زن جوان داشت اما با این ولع زن منرو میکرد حس خیلی بهتری بهم میداد. بعد که از حمام آمدند و پیتزا رو خوردیم دوستم زنم رو روی دستاش بلند کرد و رفتند توی اطاق خواب و تا ساعت ها که من هنوزبا کیر راست بیدار بودم و صدای آخ و اوخ زنم میومد….

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *