این داستان تقدیم به شما

من شیما 29 سالمه اهل شیراز هستم قدم 173 وزنم 108 و سینه های بزرگ و کون تپلی دارم البته فقط سفت و گوشتیه از روی شلوار خوشکله.

ماجرا بر میگرده به زمانی که یزد دانشجو بودم. من توی دانشگاه با پسری به نام ادریس آشنا شدم یه مدت با هم بودم ادریس دو تا دوست صمیمی به نام مجتبی و رضا داشت که از دور میشناختمشون. ادریس خیلی وابسته شده بود و خیلی ایراد گیر بود کم کم به این نتیجه رسیدم که ازش فاصله بگیرم و رابطه ام رو باهاش قطع کنم چند وقتی گذشت که با پسری بنام سهیل دوست شدم که اونم دانشجو بود البته توی دانشگاه آزاد. روزهای اول میگفت شماره ام رو اتفاقی گرفته و وقتی فهمیده دخترم تلاش به برقراری رابطه کرده. اما بعد اون اتفاق مشخص شد شماره ام رو از ادریس گرفته. سهیل پسر قد بلند و رشیدی بودم ما با هم خوب بودم اون خیلی خودشو به من نزدیک میکرد و همیشه با هم قرار میگذاشتیم اما من نمیخاستم باهاش رابطه جنسی داشته باشم و احتیاط میکردم و اونم میگفت که من اهل این برنامه ها نیستم و اما کم کم بهش اعتماد کردم یه روز که با هم رفته بودیم بیرون سهیل گفت که چیزی توی خونشون جا گذاشته و میخاد اونو برداره به خونه سهیل که رسیدیم سهیل گفت کسی تو خونه نیست بیا داخل کسی بیرون نبینتت بهتره، قبلا هم گفته بود که لپ تابش خرابه. آخه من رشته کامپیوتر هستم . من بهش گفتم تا تو وسایلت رو برمیداری منم یه نگاه به لپ تابت میکنم اتفاقی توی فایل ها عکس های ادریس و رضا و مجتبی رو دیدم شکم به یقین تبدیل شد که شماره ام رو از اونا گرفته و تمام مدت بهم دروغ گفته. صداش کردم و بهش گفتم اینا چیه تمام این مدت بهم دروغ گفتی و…. و شروع به سر و صدا کردم ناگهان دیدم که سهیل رنگ عوض کرد و بسیار عصبانی شد

من بهش گفتم میخام برم و دیگه هیچ وقت همو نمیبینیم و کاش اینو نگفته بودم سهیل هم نگذاشت و مانع من شد و گفت حالا که میخای بری باید اون کاری رو که نباید میکردم رو الان بکنم و چسبید به من و شروع به لب گرفتن از من و ماليدن سینه هام از روی مانتو شد و منم خودمو کشیدم و گفتم ولم کن و اون منو هل داد و من زمین خوردم و شروع به سر و صدا کردم سهیل رفت توی اتاق و به سرعت برگشت یه قمه با خودش اورده بود گفت یا میذاری اون کارو بکنم یا خودت میدونی اصلا الان زنگ میزنم بچه ها هم بیان. منم گفتم زنگ بزن اصلا بگو همه بیان ولی وقتی از اینجا بیرون برم من میدونم و شما و شکایت میکنم و شروع به تهدید کردم که دست برداره اونم گفت خودت خاستی بعدش شروع به صدا زدن بچه ها کرد یکباره دیدم ادریس و مجتبی و رضا هم از گوشه کنار خونه بیرون اومدن سهیل بهم نزدیک شد و سعی کرد ازم لب بگیره من زدم توی گوشش اونم محکم بهم سیلی زد و چند تا مشت به بدنم زد و منو روی زمین خوابوند و روی من افتاد و شروع به لب گرفتن کرد و بعد قمه رو روی گردنم گذاشت گفت مانتوت رو دربیار من از ترس در حالی که گریه میکردم شروع به باز کردن دکمه های مانتوام کردم پسرا جلو اومدن مانتو و سوتینم رو در آوردن و بعد سهیل به من گفت مثل حیوان روی چهار دست و پا بشو و سرمو بالا گرفت و کیرشو کرد تو دهنم و شروع به تلمبه زدن کرد بعد کنار رفت نوبت مجتبی شد چند تا ضربه محکم به ممه هام زد و کیرشو تا ته تو حلقم کرد و سرمو به شکمش فشار میداد و محکم تلمبه میزد و بعد ادریس اومد جلو و تو صورتم تف کرد و جلوم روی زمین نشست و من شروع به خوردن کیرش کردم و از پشت سر رضا ساپورتمو پایین کشید و شرت قرمزمو پایین داد و انگشتشو خیس کرد و دور سوراخ کونم میمالید و شروع به انگشت کردن کونم کرد اول یه انگشت و بعد دو انگشت من سرمو برگردوندم که ببینم چکار میکنن که ادریس محکم بهم سیلی زد و دیدم که سهیل هم رفت پشتم و چهار تا انگشتشو خیس کرد و کسمو میمالید پیش خودم میگفتم کاش زودتر منو بگان

خیلی حشری شده بودم و سر کیر ادریس رو همش میبوسیدم و اون میخندید ناگهان درد شدیدی احساس کردم مجتبی کیرشو یکباره توی کونم فشار داد مجتبی خوش قیافه نبود و من همیشه توی دانشگاه ازش فاصله میگرفتم. فکرشم نمیکردم که یه روز بخاد منو از کون بگاد شروع به تلمبه زدن کرد و من ناله میکردم درد داره بسه مجتبی بسه یکباره مجتبی کیرشو بیرون کشید و ادریس جایگزین شد شروع به تلمبه زدن کرد و همزمان من کیر سهیل رو هم ساک میزدم رضا کنارم نشست و کسمو از زیر شروع به مالیدن کرد و چوچولمو میمالید و گهگاهی سینهامو میمالید کم کم به دردش عادت کردم و خوشم میومد دوباره حشری شده بودم و در حالی که کیر سهیل تو دستم بود. رو به رضا کردم و گفتم برو رضا برو جرم بده رضا به بچه ها گفت برن کنار و همینطور که من حالت داگی بودم دست رو کمرم گذاشت و من خم شدم و کونمو قلمبه دادم بالا و اون شروع به خوردن کسم کرد و من آه آه میکردم و اینبار بلند میگفتم رضا جوووون منو بکن کسمو جر بده میخام جر بخورم و پسرا همه خیره منو نگاه میکردم و من بهشون نگاه میکردم و میگفتم بگین بکنه منو بکن بکن. خیلی حشری شده بودم رضا حالا کیرشو لای شیار کسم میمالید و من خودمو عقب میدادم من پرده نداشتم اما پسرا نمیدونستن رضا سر کیرشو در سوراخ کسم گذاشت و کرد تا اخر داخل پسرا مات موندن و فهمیدن که خونی در کار نیست و ادریس جلو اومد و گفت جنده خانم دوباره کیرشو تو دهن کرد و شروع به تلمبه زدن کرد بچه ها حالا هی تند تند جا عوض میکردن و منو از کون و کس میکردن خیلی دوست داشتم اما هر وقت نوبت مجتبی میشد اون محکم کون و کسمو میکرد و شکمشو محکم به باسنم میزد مثل اینکه خیلی ازم دق داشت و سر آخر دونه دونه آبشونو تو صورتم ریختن نوبت مجتبی که شد با سیلی زدن مجبورم کرد آبشو بخورم و در همین حین که رضا از کس داشت منو میکرد با دیدن این صحنه حشرش بالا زد و نتونست جلو خودشو بگیره و آبشو توی کسم ریخت.

بعد من لباسامو پوشیدم وقت رفتن دوباره مجتبی مجبورم کرد چهار دست وپا مثل حیوان تا دم در ورودی حرکت کنم و محتبی مانتوام رو هم بالا داده بود و کونمو لخت کرده بود و هی منو انگشت میکرد و سهیل با کف دست محکم روی باسنم میزد باسنم خیلی میسوخت و رنگش قرمز شده بود دم در که رسیدم و ایستادم که شلوارمو بالا بکشم که رضا یه هویج کوچیک رو با آب دهنش خیس کرد و توی سوراخ کونم کرد و شرت و شلوارمو بالا کشید و مانتوام رو مرتب کرد و من اونجا رو ترک کردم به خونه که رسیدم رفتم توی سرویس بهداشتی و هویج رو از کونم بیرون کشیدم . هنوزم گاهی وقت ها توی همون به اون روز فکر میکنم و خودمو انگشت میکنم و خودارضایی میکنم

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *