این داستان تقدیم به شما

سلام من امیدم ۳۵ ساله از یکی از شهرهای شمالی خانومم لیلا چهار سال ازم کوچکتره قد ۱۷۲ وزن ۸۰ و چشای درشت و باسنی برجسته اغلب مانتو تنگ میپوشه که هر موقع برا قدم زدن بیرون بریم اکثر آقایون چشاشون به باسن لیلا دوخته میشه .
یه روز که توسایت داستان دستمالی خانومی رو از زبان شوهرش خوندم یکم حالی به حولی شدم و وسوسه شدم امتحانش کنم و فکر دستمالی شدن خانومم توسط یه غریبه برام تحریک کننده بود .

عصرها معمولا بازار و پیاده روهای مرکز شهر شلوغ میشه منم با لیلا قرار گذاشتیم برای خرید و قدم زدن بریم بازار عصر ساعت ۱۹ و ۲۰ اوج شلوغی بود.طبق معمول لیلا مانتو کوتاه وتنگ با ساپورت تنش بود و برجستگی باسنش کاملا معلوم بود.حواسم کاملا به اطراف بود و احساس کردم دونفر جوون پشت سرمون حرکت میکنن اواخر شهریور ماه بود و ازدهام جمعیت به خاطر خرید لوازم مدرسه خیلی زیاد.لیلا هم که دستش تو دستم بود حواسش به مغازه ها و خرید بود که حس کردم یه لحظه ناگهانی دستمو فشار داد انگار برق گرفته باشه پرسیدم چیزی شده که گفت نه پام پیچ خورد .یکی دو قدم جلوتر چند بار برگشت و عقب رو نگاه کرد که بله متوجه شدم یکی از اون پسرا باسنشو دستمالی کرده .پشت سر رو نگاه کردم دوتا جوون تقریبا ۳۰ و ۳۵ ساله بودن که قشنگ چشاشون رو باسن خانومم بود و اصلا برگشتن منم متوجه نشدن.

جلوتر یه حراجی نوشت افزار بود و پیاده رو کاملا مسدود شده بود .وقتی اونجا رسیدیم همه چسبیده به هم حرکت میکردن .اون پسرا هم که اینجوری دیدن قشنگ از پشت نزدیک شدن و با عکس العمل خانومم متوجه شدم بازم دستمالی شده زیر چشمی یکم عقبتر از خانومم دیدم یکی از اون پسرا قشنگ از پشت چسبونده به لیلا و باسنشو بغل کرده و از کمر به پایین کاملا چسبیده بود به خانومم و همینطور ادامه میداد لیلا هم انگار داشت خوشش میومد و به روش نمیاورد .ورودی فروشگاه که لیلا پیچید داخل من عقب موندم که اون بره قشنگ دیدم پسره لیلا رو بغل کرده و حسابی حال میکنه .تا منو دید ولش کرد و فاصله گرفت
.شب موقع سکس احساس کردم حشری تر از همیشه شده …

نوشته: امید

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *