این داستان تقدیم به شما

سلام
نوروز سال پیش با دوستم قرار گذاشتیم بریم گرجستان هر جفتمون بار اولمون بود که مسافرت خارج از ایران میرفتیم و شدیدا دنبال کس بازی و این چیزا بودیم ولی متاسفانه توی فرودگاه متوجه شدیم همه درو دافا میرن ترکیه و ما کیر فنی خوردیم پس تصمیم گرفتیم به هیچ جنبنده ای رحم نکنیم و هرکی رو تونستیم بزنیم زمین
۴روز اول باتومی بودیم اونجا توی هتلمون با یه آقایی دوست شدیم که با خانومش و پسر ۱۸ سالشون اومده بودن این آقا هم هرچی از مادر قحبه گیش بگم کم گفتم میومد اتاق ما زنگ میزد دوس دخترای ایرانش
از همون اول از زنش خیلی خوشم اومد اونم نخ میداد فقط نمیدونستم چطوری باهاش رتباط برقرار کنم توی مسیر باتومی به تفلیس بالاخره به بهونه مافیا خانومشم کشوندیم توو بازی و بالاخره مخشو زدم صندلی پشت سریم بود خودش بهم یواشکی شماره داد داشتم از ترس میمردم شوهرش و پسرش صندلی ردیف کناری ما بودن
تا رسیدیم هتل تلگرامم پیام اومد دیدم خودشه دیگه پیام بازیمون شروع شد
شب گفت دوس دختر داری گفتم آره گفت عههه من نمیدونستم والا باهات دوست نمیشدم منم تو دلم گفتم مادر جنده تو شوهر و بچه ات همراهتن من چیزی نمیگم تو گیر دادی به زید من که ایرانه!
گفتم داستان داره باید حظوری صحبت کنیم
از قبلش با شوهرش و بقیه مردهای تورمون که دیگه باهاشون کامل دوست شده بودیم قرار گذاشتیم فردا ساعت ۱۰ بریم استخر هتل
دیدم اونم شب گفت فردا شوهرم و پسرم میرن استخر میام صحبت کنیم گفتم عزیزم قرار استخرو من گذاشتم میدونم گفت خیلی شیطونی!
گبتم کجاشو دیدی بزار یه کونی ازت پاره کنم اون موقع میفهمی من چه دیوثی ام
نا گفته نمونه واقعا استرس زیادی داشتم که شوهرش بفهمه آخه همش میومد اتاق ما به بهونه شارژر دوستم میگفت نکنه فهمیده بیخیال شو منم کیرم راس شده بود این چیزارو نمیفهمیدم
فرداش به دوستم گفتم شما برین اگر دیدی طرف داره برمیگرده زود بهم پیام بده ردش کنم بره آخه هتل ۵ستاره بود سالن استخر و ورزشش هم وای فای داشت
ساعت ۱۰ شد دوستم رفت یهو دیدم گوشیشو نبرده ورداشتم دویدم توی لابی بهش بدم یهو شوهرو پسرش مثل کیر خر اومدن گفتن بریم
من گفتم آقا ما توالتمون فاضلابش گرفته منتظرم تاسیسات بیاد گفت بابا اینا خودشون کلید دارن بیا پسر جان دیدم ضایع است اصرار کنم گفتم باشه شما برزن من میام
رفتم بالا خیلی استرس گرفتم گفتم نکنه این شک کرده برگرده منم که پیچوندم مطمئنم فهمیده!
گفتم ولش کن بهش زنگ میزنم نیاد پایین که یهو زنگ در اتاق خورد درو باز کردم دیدم بعععله خانومه اس اومد توو گفت خوب تعریف کن چی میخواستی بگی دستمو انداختم دور کمرش فقط دوباره گفت خیلی شیطونی و لب تو لب شدیم

معلوم بود شوهره زیاد نمیکنه که انقدر حشریه
لختش کردم بدنش متوسط بود ولی از روی لباس خیلی کس تر به نظر میومد
خوابوندمش روی تخت و خودمم رفتم رو تخت
شروع کرد به ساک زدن عین فیلم سوپرا میخورد لامصب از ناخن پام تا فرق سرمو لیس زد
بقلش کردم خوابوندمش مستقیم ربتم لای کسش با اینکه زیاد از کس لیسی خوشم نمیومد ولی خدایی کسش خیلی تر و تمیز و خوردنی بود صداش بلند شد منم دیگه داشتم میترکیدم هر لحظه هم احتمال میدادم شوهرش برگرده به گا بریم خلاصه داگی گداشتمش رو تخت و فرد کردم تو خیلی حشرش زده لود بالا فقط میگفت جرررم بده منم مثل یه لر پلنگ گوشتشو کوبیدم و انگشتمو کرده بودم توی سوراخ کونش خیلی حال میکرد که گفتم میخوام از کون بکنم گفت جووون به شرطی که همینطوری محکم بکوبی گفتم چشششم
تف رو زدم سر سالار و یواش یواش کردم تووو و بعد چند دقیقه آبمو ریختم توو کونش
یه دونه زدم در کونش گفتم بدو لباساتو بپوش برو تا به گامون ندادی
خلاصه با استرس کردنم خیلی حال میده
زن شوهردارم خیلی حال میده
اومدیم ایران بهش پیام دادم‌ که گفت توو فقط برای عشق حال اونجام بودی معلوم بود کونده بزار زیاد داره که کیر ما واسش دودوله

نوشته: دودول

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *