این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان من
اسمم امیرعلی سنم 33 ساکن تهران هستم وضع مالی متوسطی دارم و مجردی زندگی میکنم اصلا اعتقادی به جنده خیابونی ندارم چون میترسم مریض باشن بخاطر همین اگه تک پرگیرم بیاد باهاش میمونم تا زمانی که خودش بخاد آبان97 تو یکی از برنامه های چت با یه خانوم آشنا شدم بنام سمیه خونش هم رباط کریم بود بعد چندروز صحبت قرار گذاشتیم تو رباط کریم تو یکی از پارک ها همدیگرو ببینیم من سرساعت رفتم و علاوه بر تفکراتم که شاید یه زن سن بالا و تپل باشه اتفاقا یه زن 35 ساله قد بلند وهیکلی بود منم که چون سایز خودم بود خوشحال شاد وخندان با هم کل بعداز ظهر رو گشتیم تو پاساژ و پارک و رستوران تا ساعت 8 شب موقع خداحافظی گفت کجا؟ گفتم برمیگردم تهران گفت اینهمه راه اومدی که برگردی تا اینو گفت کیرم فرکانسی دریافت کرد که امشب یه حالی میکنه و سریع بیدار شد گفت م مگه تو خونه تنهایی گفت خونه مال خودمه مجردی زندگی میکنم گفت کلا دو ماه بوده که ازدواج کرده بوده شوهرش ولش میکنه و واسه همیشه ناپدید میشه و الان 5ساله ازش خبری نشده و سمیه طلاق غیابی گرفته بهم گفت فقط یه مشکلی هست که تو کوجه خودمون هم خونه پدرم هست هم خونه برادرم واسه همون باید تا 11 شب برم بچرخم که خیالش راحت شه کسی خونش نمیاد
خلاصه منم رفتم تو پاساژ مشغول خرید و… یکم واسه سمیه تاب و شلوار و شال خریدم و منتظر موندم تا 11شد تارفتم جلو درخونه دیدم در بازشد منتظر بوده تو آیفون گفت بیا طبقه سوم اولش یکم ترسیدم چون باورم نمیشد یه زن به این راحتی پا بده وگفتم شاید نقشه ای باشه منو بکشونن جای خلوت و خفتم کنن بعد بخودم گفتم فیلم هندیش نکن برو تو با اضطراب رفتم بالا دیدم درباز شد رفتم داخل دیدم همه جا تاریک یه چراغ شب خواب روشنه گفتم چراچراغ خاموشه گفت چون کسی ازبیرون ببینه چراغ خاموشه نمیاد دیگه خونه منم خیالم راحت شد بعد کمی پذیرایی رخت خواب آورد پهن کرد روزمین گفت تخت من یه نفره هست باید رو زمین بخوابیم منم گفتم مشکلی نیست رفت لباساشودرآورد وبایه شورت وسوتین اومد رفت زیر پتو به من گفت نمیخوای لباساتو دربیاری راحت بخوابی گفتم چرا منم زیرپتو لباسامودراوردم و بغلش کردم گفت سکس فعلا نمیکنیم فقط در حد حال کردن ولب گرفتن منم قبول کردم وشروع کردم به بوسیدن و لب گرفتن وخوردن گردن وسینش یکم که ادامه دادم دیدم سوتینشو درآورد منم رفتم روش و کلی سینه هاشو و گردنشو خوردم کیرمم که میخه میخ شده بود هرزگاهی میمالیدم به کوسش از رو شورت دیدم کم کم شل شد گفت شورتتو دربیارخودشم شورتشو درآورد تا کیرم افتاد بیرون با دستش گرفت گفت اوووووووو چقدر بزرگ و کلفته نمیتونم بذارم بکنی پاره میشم 5 ساله سکس نکردم گفت باشه توش نمیکنم فقط روش لیز میدم آبم بیاد گفت دوست داری بخورمش عاشق ساک زدن بود گفت کیه که بدش بیاد گفت دوست داری درازبکشی یا سرپا گفتم درازبکشم اومد شروع کردن ساک زدن همچین ساک میزد که انگار قحطی کیره! همینجور ساک زد زد تا نزدیک بود آبم بیاد درآوردم یکم منتظرشدم آبم برگشت خوابوندم رفتم لای پاش کوسشو بخورم نذاشت گفت نمیخوام فقط بکن منم کیرمو گذاشتم تو کوسش یه جیغ کوچیک کشید و گفت سوخت درش بیار گفتم بذاریکم باشه توش عادت کنی قبول کرد ولی همش اخ واوخ میکرد و سینه هاشو بازی میدادیکم که گذشت شروع کردم آروم عقب و جلو کردن وسینه هاشو خوردن حدود10دقیقه تلمبه خشن زدم دیدم آبم میخواد بیاد کشیدم بیرون آبم دوباره برگشت سه چهاربار اینکارو کردم وبعدازسی چهل دقیقه تلمبه واقعا تایمی که گفتم شد جوری بود که جفتمون غرق درعرق بودیم گفت کوسم پوستش رفته ومیسوزه
بلاخره آبم اومد و ریختم رو شکمش اونشب تا صبح سه بار سکس کردیم درمدل های مختلف صبح هم بعد صبحونه رو تخت یک نفره داگی استایل کردم واونقدر لذت بردم که آبم تا وسط کمرش پاشید بعد از اونشب هر هفته دوشب پیشش بودم و تا میرسیدم یه ساک میزد بعد میذاشت برم رو مبل بشینم تا شنبه 8 دی ماه که زنگ زد و گفت بایکی از فامیلای پدرش صحبت کرده میخواد نامزدشه و بهتره ادامه ندیم و اینکه هیچوقت منو فراموش نمیکنه منم واقعا فراموشش نمیکنم و هرکمکی هر زمانی بتونم براش میکنم این اولین خانومی بود که بعد 33 سال زندگی باهاش وارد رابطه جدی شدم ولی بهم کیر زد و حالا هر شب فقط جق میزنم
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید