من پسر 24 ساله هستم که خیلی دوست داشتم برده زوح باشم البته از کون دادن هم میترسم و فقط ساک زدن و تحقیر شدن رو دوست دارم. یه روز که گفته بودم میخوام برای یع نفر ساک بزنم یکی بهم داد که 35 سالش بود. گفت همین شبی بیا برام ساک بزن؛ صحبت مکان که شد و من گفتم مکان ندارم اون یهو گفت اگه توی یه جمع باشه ساک میزنی که من اولش جا خوردم و گفتم یعنی چی توی جمع
اون گفت خونه دوست دخترم خالیه. اگه اون باشه مشککلی نداری جلوی اون ساک بزنی. اینو که گفت من از خدا خواسته گفتم که نه اتفاقا دوست دارم جلوی یه زن کیر شوهر یا دوستشو ساک بزنم. بهش گفتم خوشحال میشم که موقع ساک زدنم اون بیاد سرمو رو کیرت تکون بده و به نحوی محبورم کنه که واست ساک بزنم. خلاصش کنم با هم قرار گذاشتیمو اون با دوست دخترش دوتایی اومدن دنبالم (رفتم سرکوچمون) سوار که شدم با پسره سلام علیک کردم و این حرفا دختره ولی اصلا به محل نذاشت. تا اینکه رفتیم تو خونه و دختره رفت تو اشپزخونه شام درست کنه. پسره ه ملباساشو در اورد و نشست جلوم. من منتظر بودم تا دختره هم بیاد بعدش جلو اون واسش ساک بزنم که پسره گفت بیا کیرمو بخور . منم جلوش رو زمین زانو زدمو شروع کردم به ساک زدن. دختره بعدش رفت تو یه اتاق دیگه . همینطور که من ساک میزدم به پسره گفتم بگو دوست دخترت بیا جلو اون ساک بزنم که اونم صداش زد ولی دختره فکر کرد جلو ان خجات میکشم و نیومد. منم همینطوری تنهایی واسش ساک میزدم تا اینکه پسره گفت ایمجوری ارضا نمیشم و باید بکنمت. اینو که گفت جا خوردم و باهاش دوستانه گفتم تورو خدا من از کون دادم بدم میاد بعد کلی اصرار گفت باشه و دوست دخترشو صدا زد که بیاد و حداقل اونو بکنه. دختره بازم نیومد تا اینکه پسره به من گفت بیا بریم تو اتاق رفتیم تو اتاق دختره رو تخت دراز کشیده بود پسره هم کنارش خوابید و با لب گرفتن. منم هیرون وسرگردون داشتم نکاشون میکردم (جالبه که اینقدر استرس داشتم اصلا کیرم شق نشده بود. کیرم کوچولو مونده بود) یهو پسره نگام کرد و گفت چرا وایسادی بیا برام ساک بزن اینجا بود که رفتم رو تخت برای پسره ساک میزدم و این صحنه همون صحنه ای بود که همیشه ارزوشو داشتم. من داشتم کیر پسری رو میخوردم و اون تو بغل دوست دخترش داشتن با هم لب میگرفتن (یه حس تحقیر شدن کاlل و توپ) بعد چند دقیقه گفت بسه حالا برو کس اونو لیس بزنو حداقل ائنئ ارضا کن. منم از خدا خواسته رفتم کسشو میخوردم درحالیکه اون دوتا ازهم لب میگرفتن….. خیلی حس خوبی بود تا انکه دختره رو با دهنم ارضاش کردم. بعدش پسره بلند شد دختره رو خوابوند و از کون کردش و ارضا شد . حیف اونجا روم نشد بهش بگم ولی خیلی دلم میخواست دختره حالت سگی باشه و من زیر دختره به پشت بخوابم و صورتم درست زیر کون دختره باشه و قشنگ رفتن کیر تو کون دختره رو ببینم (مث فیلمهای کاکولد) و بعدش ابشو بریزه رو صورتم. حیف که خریت کردم و اینو بهش نگفتم. اخرشم پسره و دختره ارضا شدنو من بدبخت تحقیر شده تو حالت کف بودم که سکسشون تموم شد و من سریع خداحافظی کردم و از خونشون رفتم بیرون…. (یه نکته تحقیر امیز هم این بود که بعد ارضا شدن هر دو دختره یکم روش تو روم باز تر شد و با یه حسی بهم میگفت موقعی که میخوای واسه یه مرد ساک بزنی زبونتو قشنگ بچسبون زیر کیرش چون مردها اینجوری بیشتر دوست دارن حالا انگار نه انگار من بدبخت نامرد یه پسرم و کیر دارم)
این داستان واقعی بود و مال حدود سه ماه پیش توی کرمان.
🌐بزرگترین کانال داستان سکسی
✔️ داستان سکسی
دیدگاهتان را بنویسید