این داستان تقدیم به شما
من با زنم توی فضای مجازی اشنا شدم حدود سه سال از اشنایی ما میگذشت توی این سه سال هم سعی کردم حرکت ناجوری نکنم که موقعیتی رو که ساخته بودم خراب نکنم زنم هم به شدت حساس بود و نمیخواستم بعد از سه سال همچیو از دست بدم
توی سال دوم کم کم به خونه مادر زنم رفت و امد میکردم و تقریبا اونا هم منو تو جمعشون پذیرفته بودن اما به دلایلی نمیشد که فعلا ازدواج کنیم خلاصه اینکه ما توی یکی از شبهای زمستون مراسم نامزدیمونو برگزار کردیم و از اونجایی که همه رسما میدونستن ما نامزدیم توی مهمونیا و جمع های خانوادگیشون میرفتم و تقریبا همرو میشناختم و باهاشون گرم گرفته بودم قرار بود که شهریور ماه عروسی بگیریم و از همون روزای اول نامزدی شروع کردیم به تدارک دیدن و خرید و …
بگذریم زنم یه خواهر داشت که هیکل کشیده و خوشفرمی داشت اسمشم پگاه بود چند باری توی ذهنم بدنشو تجسم میکردم پگاه یکم تند خو و رک بود همیشه میترسیدم که چیزی بگم یا کاری بکنم و پگاه سکه یه پولمون کنه خلاصه اینکه ما شهریور عروسی کردیم واسه ماه عسل رفتیم شمال اینم بگم که پگاه یه سال از زنم کوچیکتر بود و ته تغاری خانواده بود ما که از مسافرت برگشتیم تقریبا چند شب در میان خونه مادر خانمم میرفتیم و با باجناقا به شدت انس گرفته بودیم ،پگاه هم به طبع یکم روش باز شده بود و با لباسای راحت تر میدیدمش البته دیدن چه عرض کنم دید میزدم و همش توی ذهنم بدنشو تحسم میکردم پاهای کشیده باسن ورزشی و قلمبه و سینه های کوچیک اما خوشفرمش و گردن سفید و کشیدش که وقتی موهاشو جمع میکرد به شدت خودنمایی میکرد و من به شدت تو نخش بودم خلاصه ما توی یکی از شبهایی که دعوت بودیم زود تر از همه رسیدیم قرار بود شام پیتزا باشه اما از اونجایی که من زیاد اهل فست فود نبودم واسه من قرار شد قیمه ظهرو گرم کنن سرگرم صحبت بودیم پگاهو دیدم که از طبقه پایین اومد وسایل حمومش دستش بود سلام گرمی کرد و با لبخند خوشامد گفت منم شیطنتم گل کرد گفتم عافیت باشه خانم خندید و گفت نرفتم تازه میخوام برم خونه خودمون پکیج خرابه به سعید گفتم من میرم خونه مامان حمام توم کارت تموم شد بیا اینم بگم سعید باجناقم بود و توی یه شیرینی فروشی کار میکرد خلاصه پگاه رفت حموم ما هم منتظر رسیدن بقیه بودیم که بیان و پیتزاهارو بزاریم تو فر و شامو بخوریم اینم بگم که حمام و دستشویی توی یه راهرو بودن و در یه اطاق خوابم تو همون راهرو بود که با یه در از فضای پذیرایی کلا جدا میشد خلاصه منم بدون اینکه قصدی داشته باشم بلند شدم رفتم دستشویی وارد راهرو که شدم چشم خورد به شیشه مات حمام پگاه پشت شیشه داشت خودشو خشک میکرد یه لحظه خشکم زد و ماتم برد شیشه اینقدر مات بود که هیچی نمیتونستم ببینم ولی تجسمش تو ذهنم در کسری از ثانیه درست شد میتونستم حرکاتشو از پشت شیشه تشخیص بدم ولی محو و مات خشکم زده بود به خودم اومدم دیدم تو راهرو ایستادم و اگر کسی منو تو اون حالت میدید قطعا ابروم میرفت
نگاهمو از شیشه برداشتم و رفتم به سمت دستشویی یکم طول کشید که بیام بیرون از دستشویی که بیرون اومدم دیدم که پگاه پشت به من داشت میرفت سمت در راهرو که اونو ببنده و بره توی خواب که لباساشو بپوشه ساق پاشو از پشت میدیدم خیس بود کف پاهاش و پاشنش چروکای ریزی که حاصل از موندن تو اب بود کاملا واضح بود و موهای بلند و مشکیش که از پشت رو حوله ای که به خودش پیچیده بود افتاده بود و فر خورده بودن تو هم و چیکه چیکه ازشون اب میچکید چند قدم برداشت و سریع در راهرو رو با دست راست بست و با دست چپم حوله ای رو که دور خودش پیچیده بود گرفته بود بعد از اینکه درو بست خیالش راحت شده بود که کسی اونو نمیبینه گوشه حوله رو که با انگشتش گرفته بود ول کرد حوله نیم دور خورد و از سمت راست بدنش چرخید و توی دست چپش قرار گرفت باور نمیکردم دارم چی میبینم چیزی که اینهمه مدت تو ذهنم تصورش میکردم جلو چشمام بود و خیلی از تصوراتم بهتر بود نگامو از ساقای کشیده و سفیدش بردم بالاتر اخ چه رونایی داشت سفید و خوش تراش که خیس بودنشون چند برابر جذابش کرده بود نگاهمو بردم بالاتر کون سفید و ترکه ایشو دیدم روناش از قسمت کوسش به هم نچسبیده بودن و فاصله ای دو سه سانتی بین دو تا رانش بود البته قبلا که با شلوار دیده بودمش متوجه شده بودم که راناش به هم نچسبیده و بینشون فاصله داره خلاصه توی اون فاصله بین ران هاش چوچولهای کوسش کاملا واضح بودن که رنگی صورتی مایل به قهو های داشت و ازشون چیکه چیکه اب میچکید یه کمر باریک که موهای مشکیش قسمت اعظمشو پوشونده بود البته همه اینا در کمتر از یک ثانیه دیدم ولی از بس هیکلش پدر مادر دار بود توصیفش اینقدر طول کشید خلاصه در راهرو رو که بست برگشت که به سمت اطاق خواب بره این بار از جلو لخت دیدمش کوس کشیده و توپرش روبروم بود با یه ترک کشیده که انتهاش از بالا یه خورده گرد بود و سینه های ناز و کوچولوش منو که دید خشکش زد حوله از دستش افتاد منم سرجام خشکم زده بود نمیدونستم باید چکار کنم هزار بار هزار تا سناریو رو تو ذهنم ساخته بودم ولی هیچ وقت نمیدونستم که اینطوری و بدون قصد بتونم ببینمش یهو بعد از شوکی که بهش وارد شده بود به خودش اومد با یه دست روی کوس نازشو گرفت با دست دیگش حوله رو قاپید و مثل اهو پرید تو اطاق و بدون اینکه حرفی رد و بدل بشه در اطاقو بست تو همون یک ثانیه به قدری حشری شدم که توی تمام عمرم اینقدر هوس سکس نکرده بودم داغ داغ شده بودم نفسم بند اومده بود و کیرمم داشت به طبعیت از صحنه های که دیده بود بلند میشد اخساس داغی توی گردنم میکردم شهوت توی وجودم موج میزد و بزاقم شروع کرده بود به ترشح کردن ادرنالینم بالا بود شاید هیچ صحنه دیگه ای نمیتونست این انقلابو در کسری از ثانیه تو من رخ بده نفهمیدم چیکار میکنم سریع برگشتم توی دستشویی کیرم کاملا راست بود و احساس میکردم ساعتها تو این حالت بودم و از شدت شق درد داشتم میمردم و هیچ راهی نداشتم غیر از جلق زدن توی دستشویی اب دهنمو ریختم توی دستم کیرمو دراوردم و شروع کردم به جلق زدن نمیدونم از شدت تحریک بود یا هر چیز دیگه ای ولی توی کمتر از دو دقیقه ابم اومد با فشاری که هیچ وقت تو عمرم ندیده بودم بیرون اومد منم جلوشو نگرفتم و با سرعت تمام همرو روی کاشی های دیوار توالت خالی کردم چند دقیقه صبر مردم گندی که زده بودمو تمیز کردم و صبر مردم کیرم بخوابه و سیفونو کشیدم اومدم بیرون و نشستم رو مبلای پذیرایی مادر زنم برام چایی اورد و بهم تعارف کرد اینقدر تو حال خودم نبودم که متوجه تعارف نشدم با ضربات ارنج زنم که به کمرم میزد به خودم اومدم که گفت بردار چایتو واسه توه منم چایی رو برداشتم گذاشتم رو میز و داشتم سعی میکردم چیزیو که دیدم فراموش کنم
خلاصه بیست دقیقه ای طول کشید که باجناق دیگم که حسابدار یه کارگاه خصوصی بود و اسمشم مسعوده با زنش اومدن مادر زنم با عجله پیتزاهارو گذاشت توی فر و داد زن پگاه یه زنگ به سعید بزن بگو میخوایم شام بخوریم زود بیاد پگاه هم از تو اطاق داد زن باشه مامان نمیدونستم واقعا اینقدر حاظر شدنش طول کشیده یا بابت اتفاقی که افتاده نمیاد توی پذیرایی خلاصه چند دقیقه بعد دیدم که اومد تو پذیرایی به مسعود و خواهرش که تازه رسیده بودن سلام کرد و زیر چشمی هم منو دید میزد لپاش سرخ شده بود و گل انداخته بودن بعدش با لحنی ارام گفت مامان سعید امشبم دیر میاد گفت که نزدیک شب یلداست و شیرینی فروشی شلوغه صاحب مغازه گفته که تا دیر وقت فروش میکنیم و در ادامه گفت که سعید گفته شام بخورین سهم منو کنار بزارین منم هنوز مست ویزی که دیده بودن بودم خلاصه شام خوردیم و چند ساعتی پیش هم بودیم بعدش پگاه گفت که میخواد برگرده خونه چون سعید گفته که مسیرم دوره نمیتونم راهمو کج کنم با مسعود یا من برگرده خونه خلاصه از مسعود خواست که برش گردونه تا خونشون منم تا پگاه اینو گفت جرقه ای تو ذهنم زده شد پریدم وسط حرفاش گفتم که مسعود تازه اومده خستس من میرسونمت مسعودم از خدا خواسته چیزی نگفت یکم من من کرد بعدش گفت باشه پس من حاظر میشم من سویچمو برداشتم و گفتم هوا سرده توم تازه حموم کردی ماشینو گرم میکنم تا بیای یهو زنم گفت که صبر کنه اونم حاظر شه که با هم بریم بعدش بریم خونه خودمون منم چون میخواستم با پگاه تنها باشم گفتم که من با مسعود کار دارم بشین پگاهو میرسونم و بر میگردم اونم قبول کرد خلاصه من ماشینو گرم کردم پگاه هم اومد بیرون در عقبو باز کرد کولشو انداخت رو صندلی و اومد جلو سوار شد حالا مونده بود که سر صحبتو باز کنم اگر امشب نمیتونستم کاری کنم باید کلا قید همه چیو میزدم خلاصه راه افتادم و سر صحبتو باز کردم گفتم بابت غروب ببخشید از عمد نبود نمیخواستم همچین اتفاقی بیفته پگاه هم گفت نه تقصیر اون بوده که همینجوری لخت اومده بیرون خلاصه سر صحبتو باز کرده بودم یه شلوار پرتغالی رنگ اسپورت پوشیده بود و یه بلوز نخی سفید و روشم کاپشن سبز رنگ و یه کلاه کاموایی بنفش منم یکم شیطنت به خرج دادم و میخواستم واکنششو ببینم گفتم شلوار نارنجی روی پوست سفیدت خیلی خوبه اونم نگام کرد گفت مرسی نظر لطفته منم دیدم که واکنش بد نیست گفتم که البته برازنده رونهای کشیده و تراش خورده شماست وگرنه به هر کسی نمیاد پگاه هم گفت خوبه خوبه دور ورداشتی خوبه یه نگاه دیدی منم گفتم تو همون نگاه اول اینقدر دقیق دیدم که میتونم چشم بسته بدنتو نقاشی کنم اونم که شیطنتش گل کرده بود با یه حالت عشوه مانند گفت مثلا چیا گفتم که مثلا اینکه بین رونات از بالا به هم نچسبیده و بینشون فاصلس گفت که چشم بسته غیب میگی این که از رو شلوارم معلومه منم پریدم تو حرفش گفتم البته یه چیزای خیس و صورتی هم دیدم شبیه ژامبون بود اونم خندید گفت مرض مرتیکه حیض چشم چرون اولا اون ژامبون نیست اسم داره اسمشم چوچوله دوما داشتم واسه سعید امادشون میکردم یه هفتس پریود بودم اومدم خونه مامانم حموم کنم که شما مارو از پشت دید میزنی خواهرمو که دم به دقیقه میکنی به خودمم نظر داری احتمالا منم فهمیدم که داغه و بدش نیومده که منم دیدش زدم هر چند تصادفی گفتم بله نظر داریم تا ببینیم نظر شما چیه اونم دستشو اورد گذاشت رو کیرم گفت که باز شود دیده شود بلکه پسندیده شود منم گفتم اینجا گفت بله گفتم اخه گفت اخه نداره گفتم کوچیکه تلان در شان شما نیست گفت بزرکش میکنم خودم خلاصه منم پامو گذاشتم رو گاز قلبم به شدت داشت میزد دوست داشتم زودتر برسیم خونشون خلاصه ده دقیقه بعد رسیدیم در خونشون با عحله ماشینو پارک کردم پریدم پایین درو باز کرد چ رفتیم داخل توی اسانسور شروع کردم به لب گرفتن و مالیدنش خونشون طبقه ششم بود رسیدیم بالا درو که باز کرد امونش ندادم کولشو گرفتم پرت کردم سمت جا کفشی گفتم بیا که دارم برات میمیرم میدونی چند وقته تو کفتم گفت بازم دور ورداشتی گفتم که باز شود دیده شود بلکه پسندیده شود همینحوری که نمیشه منم با عحله لباسامو در اوردم و شلوارمو کشیدم پایین نمیخوام بزرگنمایی کنم و بگم خیلی کیرم بزرگه ولی از حد نرمال بلند تره ولی در عوض به شدت کلفته خلاصه کیرمو دراوردم با دستاش که میشد سردی رو توشون حس کرد گرفتش گفت او بدک نیست پسند شد منم منتظر جمله بعدی نموندم هولش دادم رو کاناپه و خودم افتادم روش شروع کردم به خوردن لباش لباساشو اروم اروم کندم و از بالا یواش یواش اومدم سمت گردنش و با زبونم گوشاشو لیس میزدم و با دستام کمر باریکشو مالش میدادم
دهنمو اوردم روی گودی سینش بین جناغ سینه و شروع کردم به لیس زدن سوتینشو بدون اینکه از پشت باز کنم از رو سرش کشیدم بیرون و با دستام سینه هاشو میمالیدم نفساش داشت ریتمش تند میشد پاهاشو به هم فشار میداد گاهی هم دوردکمر من حلقه میکرد و به سمت خودش میکشید داشتم سینه هاشو میخوردم شرت بنفش که گویا با کلاه و سوتینش ست بود و یه حالت ساتن مانند داشو با دست راستم کنار زدم انگشتمو روی گردی بالای چاک کوسش گذاشتم و اونجا به صورت دایره ای چند ثانیه مالش دادم شرتشو در اوردم صدای ناله هاش بلند شده بود ولی نمیشد از کلماتی که میگه چیزی فهمید زیر کوسش اون رانهای بلند و کشیده سفیدش در همه جهت میچرخید و از شدت شهوت تو موهای من چنگ مینداخت انگشتمو اروم بردم رو چاک کوسش او حجم از کوس برای این رونا و استایل باور کردنی نبود تپل سفید و بی مو اروم انگشتمو حرکت دادم در امتداد چاک کوسش انگشتم که پایین رفت داغی لزجی و خیسی کوسشو حس میکردم اونم وحشیانه با دستاش و حرکت رونهاش منو تحریک میکرد انگشتمو بردم روی کولیتورسش یه اخ بلند گفت و پاهاشو صاف کرد و چسبوند به هم حتی توی اون حالتم فاصله بین روناش پر نشد و کوس سفید و تپلش به شدت خودنمایی کرد میتونستم از فضای بین روناش شرت بنفششو که رو مبل افتاده بود ببینم شروع کردم به حرکات دورانی روی کلیتورسش چند دقیقه ای مالشش دادم خودشم با دستاش سینه هاشو میمالید و هرزگاهی هم از من لب میگرفت و به شدت منو تحریک میکرد بعد از چند دقیقه یهو صداش برای چند ثانیه قطع شد و بعدش شروع کرد به ناله ممتد کردن فهمیدم داره ارضا میشه همونجوری با همون ریتم ادامه دادم فک کنم چند بار ارضا شد و یه ارگاسم طولانی داشت وقتی دیدم که ارضا شده بدون مقدمه کشیدمش لبه مبل کیرمو که از شدت شهوت داشت میترکید رو گذاشتم روی شکمش انگار نه انگار که دو ساعت پیش جلق زده بودم به همون اندازه و با همون شدت میل داشتم یکم کشیدمش سمت خودم پاهاشو دادم بالا و کیرمو گزاشتم روی کوسش لیز و لزج بود چون به شدت تحرریک شده بود پگاه حتی نمیتونست حرف بزنه چشماش به شدت خمار شده بود و بدنش سست شده بود تمام و کمال خودشو در اغوش من رها کرده بود منم نمیخواستم اثر ارگاسمش از بسن بره سریع با یه فشار کیرمو فرستادم تو کسش به شدت تنگ بود میتونستم تنگی کوسشو روی کیرم حس کنم انگار که یه کش روی کیرم بود با اولین تکان تا اخر توی کوسش فرو کردم سرشو به عقب خم کرد و یه اه کشید منم دیگه از خودم بیخود شده بودم شروع کردم به تلمبه زدن با شدت تمام و از اونجایی که دو ساعت پیش یه بار ارضا شده بودم ابم نمیومد با هر تلمبه ای که من میزدم پگاه یه اه میگفت و منو بیشتر تحریک میکرد و من با شدت بیشتری خودمو به کوسش میکوبیدم و اونم در حدود ده ثانیه ممتد لرزید احساس کردم که یه چیز گرمی داره از کوسش میاد بیرون اولش کم بود اما هر چقدر من بیشتر میکردمش بیشتر میشد حالا طوری بود که همه تلمبه های که من با کیرم تو کوسش میزدم صدای تق و توق میداد کیرم و شکمم خیس خیس بود فک میکردم که شاید ادرار کرده ولی توی اون حال اصلا مهم نبود که چیه داشتم دیگه ارضا میشدم کیرمو دراوردم و چند بار با دست جلق زدم یهو تمام بدنم احساس خوشایند ارضا شدن گرفت و ابمو پاشیدم رو شکمش ولی پگاه دست بردار نبود بهم گفت که میخواد بازم ادامه داشته باشه و تا حالا سعید اون اینجوری به ارگاسم نرسونده منم چون دیگه نایی برای کردن نداشتم با انگشت شروع کردم به مالیدن کوسش کمتر از یک دقیقه بعد جیغ بلندی کشید تمام بدنش داشت میلرزید و یه چیزی شبسه به ادرار با شدت از کوسش خارج میشد و حجمش هم بسیار زیاد بود بعدش هردو بی حرکت افتادیم چند دقیقه طول کشید تا به خودمون بیایم تمام روی مبل و سرامیکا خیس خیس بود پگاه بلند شد بغلم کرد منو بوسید و با شیطنت گفت استاد باید چند جلسه روی سینه هام کار کنی باید مثل سینه های خواهرم بزرکشون کنی منم گفتم چشم ولی همش توی فکر اون مایع ادرار مانند بودم که اومد بیرون بعدها هم از چند نفر سوال کردم اونا هم نمیدونستن چیه خلاصه سریع لباسامو پوشیدم چون خیلی دیر کرده بودم با پگاه هم هماهنگ کردم که بگه پنچر شدیم توی راه و به این خاطر دیرمون شده خلاصه بعد از اون سکس ما چندین بار دیگه هم با هم سکس داشتیم و هنوز هم داریم ولی هیچ کدومشون لذت اون سکس اول رو نداشتن…
نوشته: هارپ کیرخانیان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید