این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان عزیز من اسمم ابراهیم سی یک سالمه چهار سال پیش از زنم جدا شدم.
یه دختر عمو دارم ب اسم مرجان اون پنج سال از من بزرگتر بود یه روز ک امده بود خانه ما متوجه شدم با شوهرش ب مشکل خوردن دارن جدا میشن منم چون این مشکلات داشتم یکم راهنمایش کردم بعد چند مدت خانه شون از شهر ما رفت یه شهر دیگه منم سه چهار سالی خبری از مرجان نداشتم چون زیاد با فامیل بور نمیخوردم تا یه روز توی اینستا منو فالو کرد منم ک زندگی زده بودم ب تخممم هرچی در میوردم خرج مسافرت عشق حال میکردم هر شب مست هر هفته لباس مسافرت داخلی خارجی اینم پستای منو ک میدید مرتب پیام میداد خوش باشی داداشی از این حرفا یه روز ک با دوستان رفته بودم گرجستان عکس گذاشته بودم دیدم دایرکت داد خیییلی داری حال میکنی دست مارو هم بگیر منم مست خراب تازه رسیده بودم هتل ساعت نزدیکهای پنج صبح بود جواب دادم تو لب تر کن میبرمت دیدم فوری جواب داد هنوز بیدار بود من حاضرم کی بریم منم گیج ویج بودم شروع کردم رو مخش راه رفتن ک جات خالیه خیلی خوبه از این حرفا دیدم گفت من سه چهار روز اوکی هستم هر وقت گفتی بریم من اینقدر خسته بودم خوابم برد فردا ک بیدار شدم دیدم پیام داده کی بریم خوابیدی …..منم جواب دادم بابا بزار بیام برنامشو میریزم اونم پیله هی پیام میداد یه شب تو دیسکو بودم داشتم مخ یخ دختره بزنم ببرم بکنم اونم هی پیام میداد یا ویدو کال میداد منم توی اون شلوغی نمیتونستم جواب بدم خلاصه با دختره قیمت تی کردم رفتیم هتل تا رسیدیم دختره لخت شد رفت حمام منم جواب اون دادم گفت چرا لختی گفتم تازه از حمام امدم خوابیدم خلاصه به هر زحمتی بود ردش کردم رفت دختره از حمام امد حالمون کردیم رفت مابرگشتیم تهران اونم پیله پس کی میریم دلم گرفته خستم از این کسشعرا منم خالی بودم مونده بودم چکار کنم از شرکت در خواست یه وام دادم ریسم قبول کرد پنج میلیون بهم داد منم سه میلیون حقوقم گذاشتم روش برنامه ردیف کردم واسه سه شب استانبول یک شب قبل رفتن تو عالم مستی بهش گفتم ک انجا چه خبره چرا میخوام ببرمت دیدم چپ کرد نه منو تو اصلا نمیشه خجالت بکش منم جوابش ندادم صبح هم گفتم ک برنامه کنسله دیدم هی اسرار ک باشه ولی تورو خدا اینطور نکن منم راضی شدم رفتیم ساعت یک پرواز کردیم تا رسیدیم هتل اتاق تحویل گرفتیم رفتیم تکسیم تا حالا ب چشم خریدار بهش نگاه نکرده بودم خیلی جواب میداد چند سالم بود سکس نکرده بود خلاصه همون شب اول یه بیلیط کشتی گرفتیم رفتیم تا اخر شب بزن برقص اون خیلی پاستوریزه بود ب هزار زور بهش شراب دادم بعضی وقتها هم یکم ویسکی ک با خودم برده بودم میریختم تو شراب براش یکم داغ شده بود منم ک دیگه داغغغغ داغ
موقع پیاده شدن از کشتی یه قرص انداختم بالا گفتم اگه هرچی شد کم نیارم توی تاکسی تو بغلم بود رسیدیم هتل گیج گیج بود تا رسید ولو شو روی تخت منم رفتم دستشوی یکم اسپری زدم ب کیرم رفتم بغلش شروع کردم بهاش ور رفتن دیدم تکون نمیخوره هی میگفت تشنمه اب بهش دادم بلند شد لباسهاشو عوض کنه هی میگفت روت کن اون ور برو تو حمام گفتم نمیتونی سر پا وایستی کمکت میکنم خلاصه از پشت زیپ لباسش ک باز کردم تاره متوجه شدم عجب کسیه یه شرت مشکی قرمز پوشیده بود یه سوتین مشکی قدش یک شصد سینه های هفتاد شیر داده اخه قبلا اینقدر بزرگ نبود از پشت چسبیدم بهش انداختمش روی تخت شروع کردم گردنش خوردن با سینه هاش بازی کردن اونم هی خودش تکون میداد میگفت نکن منم کار خودم میکردم دست راستم رسوندم از روی شرت ب کسش شروع کردم مالوندن اونم هی تکون میخورد ناله میکرد هم دوست داشت هم زور میزد نمیزاشت منم دیگه هیچی سرم نمیشد فقط فکر این میکردم یک سال باید قسط اون پول بدم اگه نکنم مفت باخت دادم برش گردوندم خوابیدم روش شروع کردم لباش خوردن دست کردم توی شرتش اونم هی خودشو جمع میکرد شروع کردم گوشش خوردن ارم بهش گفتم مرجان جون نه خودت اذیت کن نه منو سه روز اینجایم بزار جفتمون حال کنیم اینو ک گفتم دیدم انگار برق گرفتتش شروع کرد لبامو خوردن منم وحشی شدم مثل وحشیهااا خوردن دیگه متوجه هیچی نبودم ب خودم ک امدم فهمیدم سوتینش پاره کردم دارم سینه هاشو میخورم اونم مثل مار تو خودش پیچ میخوره اهههه ناله میکنه همینطور ک ب شکمش رسیدم دو دل بودم ک کسشو بخورم یا نه تا حالا نخوردم اونم سرم هی فشار میداد پایین شرتش در اوردم یه نگاه انداختم دیدم شیو کرده ولی بازم دلم نمیومد بخورم دل زدم ب دریا شروع کردم ب خوردن اون نالههههه میمرد سر منو محکم فشار میداد چند قیقه خوردم اینقدر مست بودم سیگار کشیده بود هیچی متوجه نمیشدم دیگه داشتم خفه میشدم خودم از زیر دستش در اوردم افتادم روش شروع کردم ب خوردن لباش سینهاش فشار میدادم دیگه چیزی ک میخواستم ب دست اورده بودم یکم ارومش کردم شروع کردم با دست با کسش بازی کردن بدنش لیس زدن اونم سینه های منو میخورد لیس میزد اروم کیرم مالوندم در کسش دادش رفت بالا دم دهنش گرفتم یواش یواش کیرم فرستادم تو کسش اینقدر تنگ بود داغ داشتم میسوختم اونم درد زیادی داشت

یکم نگرش داشتم اروم شروع کردم ب عقب جلو کردن تازه داشت جا باز میکرد اونم فقط ناله میکرد چنگ میزد ب بدنم منم یواش یواش تلمبه هامو سریعتر میکردم خودمو اون تو ایینه اتاق ک میدیدم بیشتر حشری میشدم اسپری اینقدر تاثیر کرده بود ک هیچی متوجه نمیشدم فقط از لیس زدن بدنش خوردن لباش سینه هاش لذت میبردم بعد چند دقیقه وقتی دید من دیگه جون ندارم منو خوابوند خودش نشست روی کیرم شروع کرد ب بالا پایین کردن بعد چند دقیقه گفتم بخواب لب تخت داگی بزنم اثر اسپری هم داشت میرفت دیگه یه طوری تنظیمش کردم ک توی اینه ببینم صورتشو شروع کردم تلبه زدن فقط نالههههه میکرد سرش محکم میزد روی تخت پتو چنگ میزد بعد ده دقیقه دیدم لرزید یه اهههههه بلند کشید بیحال شد منم ادامه دادم بعد دو سه دقیقه ابم امد خالی کردم روی کمرش بیهوش شدم تو بغلش دیگه هیچی متوجه نشدم تا صبح ساعت یازده بیدارم کرد گفت تنبل پاشو اخر کرم خودتو ریختی پاشو برات صبحانه اوردم برم دوش بگیرم بیام تا اینو گفت بلند شدم گفتم منم میام اخم کرد تو غلط کردی بعد منم میای رفت حمام منم یه سیگار کشیدم یکم صبحانه خوردم از حمام امد بیرون امد روی میز یه بوسم کرد گفت بابت دیشب واقعا مرسی ولی بیشعور چرا سوتینمو پاره کردی من ک مرده بودم از خنده سه شبی ک انجا بودیم خیلی خوش گذشت اخرین شب هم ک صبح پرواز داشتیم تو حمام کردمش اونم ک اصلا دوست نداشت برام ساک زد بعد از اون دیگه یکم سایش سنگین شده تحویل نمیگیره چند روز دیگه میخوام برم ارمنستان اگه بیاد حتمااا میبرمش.
 
 
 
نوشته: ابي

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *