این داستان تقدیم به شما

سلام …همه منو به شراره میشناسن شمام بگید همون شراره
از بچگی پدر و مادرمو از دست دادم هیچی واسم
نذاشتن. من بودم یه برادر شیرخوار
اونو که یه خونواده به فرزندی برداشتن فکر
کنم وضعشونم توپ بود چون یادمه با یه ماشین
خارجی اومدن دنبالش و بردنش
منه بدبختم موندم با یه مادربزرگ
پیر بدبخت که وقتی بابام زنده بود خرج اونم بابام میداد با کارگری و بدبختی تا اول راهنمایی با بدبختی دووم اوردمِ
کلاس اول راهنمایی که بودم معلم فارسی مرد بود همیشه اخر کلاس میموند تو کلاس تا همه برن و منو نگه میداشت
میگفت بیا بشین رو پام
منو مینشوند رو پاشو یه خوراکی چیزی بهم میداد و مثلا گور باباش بهم محبت میکرد
وقتی میشستم رو پاش منو مینشوندوسط دوتا پاش
و خودشو تکون میداد منم یه چیز سفتی زیر خودم
حس میکردم اما چه میدونستم چیه
دیگه از بی پولی نمیتونستم مدرسه رو ادامه بدم
یه روز همین معلمه کثافتم اومد در خونمون و گفت بیا بریم با هم دور بزنیم و برات لباس و خوراکی بخرم
منو برد واسم لباس خرید و بهم ناهار داد و دور زدیم خلاصه بعدشم منو با خودش برد تو یه
باغ بزرگی.
رفتیم تو ساختمون بهم گفت اگه لخت بشم و اجازه بدم اون بهم دست بزنه بهم پول میده اما من که ترسیده بودم گفتم نه و جیغ میکشیدم و سمت در فرار کردم کثافت اومد منو گرفت و یکی خوابوند تو صورتم بهم گفت اگه صدام در بیاد میکشتم
بردم انداختم رو مبل لباسامو در اورد قلبم داشت از جا کنده میشد عین بید میارزیدم
شروع کردن مالیدن بدن من
من که اصلا نمیفهمیدم داره چیکار میکنه فقط حس خیلی بدی داشتم
تا اینکه بی شرف لباسای خودشو در اورد کیرشو گذاشت رو کسم
دیگه داشتم جیغ میکشیدم که محکم پرتم کرد رو زمین و کمر بندشو اورد و 2 تا محکم زد رو کمرم
دیگه داشتم از حال میرفتم

چسب اورد و زد رو دهنم که جیغ نکشم اومد بالای سرم کیرشو کرد تو کسم ولی جا نمیگرفت داشتم
از درد به خودم میپیچیدم که یهو یه عالمه خونریزی کردم بی شرف شروع کرد بلند بلند خندیدن
بعد ابش اومد و ریخت رو صورتم منکه از درد دیگه تقریبا بیهوش بودم تا شب پیشش بودم حالم که بهتر شد منو برد
خونمون و بهم پول داد و گفت اگه به کسی بگم.هم خودمو میکشه هم مامان بزرگمو…
هیچی نگفتم و تا مدتها میومد هر روز منو میبرد و تو همون باغ میکرد
اخرشم یه پولی بهم میداد
دیگه درد نداشت و کوس دادن و کون دادن و لیسیدن کیرش و جندگی دیگه برام عادت شده بود
این بود که من از اول راهنمایی جنده شدم
تا الان که مامان بزرگمم سالهاست مرده خرجمو
از همین راه در میارمو همه چی هم دارم
هم یه اپارتمان هم ماشین
ولی کلی خاطره دارم تو این سالها
که اگه حال داشته باشم براتون مینویسم…
نوشته: شراره

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *