این داستان تقدیم به شما
داستانی و که میخوام براتون بکم بر میگرده به سالی که ما رو از دانشگاه به زور بردن نماز جمعه .
خلاصه سر نماز کلی با رفیقا کس کلک بازی در آوردیم بماند .نماز که تمام شد .نخود نخود هر که رود خانه خود .موقع رفتن تو خیابون 16 آذر بودم که یه خانوم بهم گفت آقا ببخشید ساعت چنده منم مثل همیشه با کمال پرویی ساعتم در آوردم گفتم قابل شما رو نداره .اول خانومه جا خورد ولی یه خنده ای کردو گفت تارف اومد نیومد داره .منم گفتم مگه بچه میتر سونی .یهو دیدم ساعت از دستم گرفت گفت مرسی . منو میگی جا خوردم دیدم کونده تر از خودمم هست .
اما من تا حالا یه دختر چادری که سبیل پشت لبشو نزده این قدر پرو ندیده بودم .
منم خاستم کم نیارم دیگه هیچی نگفتم سرمو انداختم پایین رفتم تو همین فکر بودم که چه خارکوسته ای بود که یهو یه دستی خورد به پشتم . همین که برگشتم دیدم خودشه با خنده گفت دمت گرم .منم خندیدم گفتم چی دمت گرم نزدیک بود پس بیوفتم (خلاصه یه چند دقیقه ای گفتیم خندیدیم .بعد بهش گفتم میای بریم یه دوری بزنیم .بدونه معطلی با یه چشمک بله رو داد .باهم رفتیم پارکه لاله خلاصه .اون روز تموم شد ما رفتیم خونه اونم همین تور .
یه چن وقتی همین جوری گذشت کاره ما شده بود بیرون رفتن منم که فکر نمیکردم بشه کردش خلاصه یه روز که تو پارک نشسته بودیم بهم گفت فرید : نمیشه بریم خونتون اخه من میترسم یه کی منو با تو به بینه خیلی برام بد میشه .منم از خدا خواسته گفتم باشه من نمی خوام ابروی تو یه وقت بره دیگه قرار بیرون نمیزاریم .
فرداش بهش زنگ زدم گفتم می خوام به بینمت گفت باشه پس ادرستونو بده من با آژانس بیام منم سریع آدرس بهش دادم .
نیم ساعت بعد زنگ در به صدا در اومد در وا کردم خانم با یه لبخند قشنگ وارد اطاق شد . منم رفتم یه شربت براش بیارم همین که برگشتم دیدم خانوم چادر که در آورده مانتو مغنه اشم در آورده راهت نشسته
شربتو تعارف کردم با خنده گفتم جیگری هستی واقعا هم هیکل خوبی داشت مخصوصن سینه های بزرگ و خوش فرمی داشت .
منم بغلش نشسیم گفتم حالا چکار کنیم بیرون که بودیم یه چرخی میزدیم این جا چه کار کنیم .اونم گفت :حالا هم یه چرخ میزنیم اومد تو بغلم سریع لبشو گذاشت رو لبم شروع کرد به خوردن منم که کیرم داشت میترکید دست کردم سینه هاشو گرفتم خودم نفهمیدم چطوری لختش کردم .کلم رفت لای پاشو شروکردم به خوردن کسش که دیدم نالش در اومد بهم گفت :من کیر میخوام کیرم گرفت تا ته کرد تو دهنش چه ساکی میزد معلوم بود حرفه ای .منم آبم ریختم تو دهنش اونم قورت داد بهم گفت میشه کونم جر بدی می خوام پارم کنی منم گفتم به روی چشم کرم آوردم چرب کردم کیرم گذاشتم دم سوراخ کونش با یه فشاره جانانه تا ته کردم تو که دیدم انگار نه انگار که کیر رفته تو کونش شرو کردم به تلنبه زدن که از بس کونش گوشاد بود کیرم در اومد خودش بادست گذاش تو کسش منم هیچی نگفتم که پردت چی از کونی که دیده بودم بعید نبود که اپن باشه خلاصه کوس وکون خانوم خوب گاییدیم. این ماجرا 6 ماهی که ادامه داره مخصوصن جمعه ها که خانوم بعد از نماز جمعه میاد میده میره …….
این داستان کاملا واقعی بود
اسنادشم موجوده
نوشته: دکتر محمود احمدی نژاد
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید