این داستان تقدیم به شما

به اصرار زنم و چند تن از زنهای پرسنل همکار و سرپرستهای کارگاههایم که مدیرشان بودم و سود خوبی کرده بودم مبلغی قابل توجهی گذاشتم تا دسته جمعی تعطیلات عید را در شمال یا سمت شیراز و جنوب باشیم به اصرار زن ها دسته‌جمعی تعطیلات عید ۴۰۰ را رفتیم مشهد تعدادمون زیاد بود اتوبوسی را گفتم دربست اجاره کردند بمدت ده روز تا ماشین نبریم سفری به این شکل بکنیم
تو راه که خیلی خوش گذشت دختر و پسرم با یکسال اختلاف سن ۵ و ۶ ساله همکارانم هم همه بچه داشتند اغلب بزرگتر از بچه های من بودند
تو اتوبوس بچه های ما همش پیش همکاران بخاطر زیبایی و مؤدب بودن و شیرین دست به دست می‌شدن، منو خانمم تو صندلی جلو پشت راننده بودیم و خیلی حال می‌کردیم که بعد از سالها سوار اتوبوسی هستیم که پر از شادی و بگو بخند بود
یک شب تو شاهرود خونه یکی از همکارام ماندیم که خیلی خوش گذشت
 
صبح راه افتادیم و رسیدیم مشهد زنا تا رسیدیم حمله کردن به بتخانه زیارت، من گفتم نمیام فقط یکی از همکاران مرد باهاشون رفت اونم پیرمرد بود و مسئول تدارکاتم در شرکت، تا شب بشه دو بار زنها رفتن زیارت و اومدن مردها هم تک و توک می رفتن فرداش خانمم مجبورم کرد منم برم چندتا زن همراه منو خانمم رفتیم زیارت زنها همه گله‌وار به هم چسبیده منم پشتشون مثل چوپان تا داخل محوطه رفتیم ،
اونقدر این مردم احمق ازدحامشون فشرده بود گله‌ی زنا از من جدا شد من موندمو خانمم که خانمم گفت کمکم کن برسم بهشون اگه تو نمیای قرارمون بیرون باشه زنگ می‌زنیم تا برگردیم هتل
رساندمش به گله زن همکاران رهاشون کردم برگشتم برم بیرون یه زنی با کون باحال افتاد جلوم کیرم بلند شد شلوار پارچه ای می پوشم و آزاد کمی کیرم بزرگه شلوار لی نمیتونم پام کنم اذیت میشم خیلی محسوس کیرم لای باسنش بود و چه عشقی می‌کردم با وجودی که زنم واقعا خوشگله تا اون روز من با هبچ زنی نبودم این زن اولین تنوعم بود موج ازدحام یهو جدامون می‌کرد اما بهش میرسیدم همه اطرافیانم فکر می‌کردن زنوشوهریم کسی جرات نداشت به زنه تنه بزنه آخه واقعن زیبا و لوند بود بدون چادر با مانتو کوتاه تک بود تو جمع زنا منم شیک پوش و خوش تیپ به هم می‌اومدیم که زنوشوهر باشیم کار بجایی رسید دیدم زنه خودشم دلش میخوا تا جمعیت تراکمش کمتر هم شد هنوز من چسبیده به زن جلو می رفتم تا کاملا تراکم عادی شد به خانمه گفتم خیلی خوشگلی دوس دارم با هم باشیم بریم کافی شاپی گپی بزنیم گفت باشه گفتم اگه میشد اجازه بدی خلوتی با هم گپ بزنیم خیلی عالی می‌شد، گفت مگه جا داری گفتم آره معطل نشدم یه تاکسی دربستی گرفتم رفتیم سمت طرقبه هتلی آشنا بودم چون پروژه ای در مجردیم تو مشهد داشتم اونجا زیاد مونده بودم اینم بگم که حتی یکبارم طول مدت زیادی که مشهد موندم نرفتم بتخانه اونجا تاکسی ایستاد و رفتم به رسپشن گفتم یک اتاق میخام پرسید شناسنامه هاتون گفتم مال خودم هست مال همسرم نیست خیلی طبیعی برخورد کردیم شک نکردن اتاقو رزرو کردیم تا رسیدیم دوشی تنها تنها گرفتیم اول خانمه رفت بعد من تا از حمام بیرون اومدم موبایلم دو بار زنگ خورده بود خانمم بود،
 
به زنه گفتم تلوزیونو صداشو زیاد کن میخام با زنم حرف بزنم فکر کنه زیارتم
یکی از شبکه هایی که مخصوص بتخانه است نقاره و صدای جمعیتو پخش می‌کرد زنگ زدم خانمم گفت چرا جواب نمیدی گفتم متوجه نبودم همه جمع هستین ؟ گفت نه منمو خانم فلان همکارت دارن یکی یکی میان گفتم ازدخام زیاده منم یهو دلم خواسته دارم میرم تو بتخانه زیارت این عربه، خودتون برید منم میام قضیه حل شد
و تلوزیونو خاموش کردمو خانمه به زیبایی زنم نبود ولی خیلی لوند بود و کم سن و سال از خانمم،
تا عصر سه بار گاییدمش همشم گفت ابتو بریز تو کصم آبستن نمیشم از خودشو زندگیشو علت بچه دار نشدنش گفت منم رک و راست گفتم تو دومین زنی هستی که باهات سکس می‌کنم من فقط با زنم سکس داشتم اول باورش نمی‌شد گفتم دلیلی نیست که دروغ بگم تو همین مشهد من بیش از دو سال پروژه داشتم حتی دست زنی به دستم نخورد باور کرد پرسید زنتو چند بار از کون کردی گفتم یک بار عکساشو نشونش دادم گفت خیلی زیباس چه تیپی داره ماشالله این لباسا این تاپها را از کجا می‌خرین گفتم خودش میخره گفت با اون شلوارای زاپدار با این تاپهای حالت شلخته چه سکسی؟؟؟! گفتم بتو بگم به کسی نگفتیم اون تاپها را از تیشرتهایش درست می‌کنه قیچیش می‌کنه گفت چطور؟! گفتم خیلی ساده از زری سینش پایینو قیچی می‌کنه گفت جلبه منم بعد این می‌کنم ماشالله هر دو به هم میاین هردو مثل خارجی ها هستین ، گفت اگه از کونمم دوس داری بکن من خیلی دلم میخا من احمق گفتم که دیدی اعتراف کردم همش از کون زنم یک بار گاییدم کص را دوس دارم ،گفتم کصت خیلی تنگ و خوشگله دوسش دارم

 
اما تو گاییدنش انگشتمو می‌کردم تو کونش بار سوم یکساعتم بیشتر طول کشید تا آبم اومد اما زنه تا میشد هی آبش می اومدو حال میداد دیگه فرصتی نشد بیشتر از این بکنمش دوس داشتم چرا دروغ بگم اگه کیرم بلند بشه از کونشم بکنم ماچش کردم حتی کونشو لیسیدم دل‌دل می‌کرد انگشتمو تا ته کرده بودم کونش بغلم بود چشامو نگاه می‌کرد کشید رفت پایین خوابید رو پاهام کیر شل و خوابیده ام را هر چه ساک زد بیدار نشد تا بکنمش خودش میدونست میخوان از کون بکنمش خیلی سفیدو خوشگل بود دورش یه نمه‌ای از پوستش تیره‌تر بود رنگش حالت کرم روش مانند غوره دهن بسته.
اومدیم بیرون کلیدو تحویل دادم رفتیم بیرون زنه گفت شناسنامه ات گفتم ول کن فردا میام می‌گیرم رفتیم بیرون،
گفتم میخوام یه کادو برات بگیرم گفت کادو همین عشقی بود که با هم کردیم و معجزه امام رضا بود شوهرمو اصلن دوس ندارم به هم نمیایم فقط سرش شلوغه و تجارت می‌کنه دستش تو نظامه عمده‌ی زعفران قائناتو با شرکتهای وابسته به آستان رضوی ایشان صادر می‌کنه فقط پول براش مهمه بیای خونم فکر می‌کنی تو قصر شاه اومدی ماهی یکبارم سکس نداریم، خدا خدا می‌کردم با یکی سکس کنم ده دوازه روزی بود تشنه بودم با خودم گفتم میرم زیارت تا بلکه باز یکی از پشت بهم بچسبونه اگه خوشم اومد ولش نکنم که تو چسبوندی و اگه جا هم نداشتی می بردمت خونم شوهرم تا شب نمی اومد با هم سکس می‌کردیم تا گفتی جا دارم که دیدم بهتره نمیدونستم میاری هتل ادرس و تلفن خونشم داد گفت از ثروت چیزی کم ندارم تو دومین مردی هستی که اینهمه به من حال دادی قبلا با چند نفر بودم حال نکردم قبل تو یکی بود اهوازی بود اون هم مثل تو
 
تو حرم منو از پشت مالید از کیرش خوشم اومد چون بزرگ بود هوس کیر بزرگ کرده بودم از مال تو بزرگ تر بود اذیت میشدم اما لذت می بردم چون خیلی با کلاس بود و مثل تو پر انرژی ده روز باهاش بودم قراره بازم بیاد تلفنی با هم در ارتباطیم اما تو اگه با من باشی اونو خط می‌زنم تو مثل یه پسر باکره ای، اما اون تعریف که کرد دهها زنو گاییده زنم داره زنشم زشته سیاه و بدریخته دختر عمشه بخاطر ثروتش ازدواج کرده اما تو زنت حوری بهشته میدونم منو دوس داری با اون حرارت سکس می‌کردی و حسرت زن زیبا را سرت نداشتی
 
 
سر شام رسیدم هتل اپارتمانی که اجاره کرده بودیم شام آماده بود و با هلهله و شادی خوردیم شب که تنها شدیم من احمق جریانو از سیر تا پیاز به زنم گفتم اونم گفت اگه میدونستم اینقدر کثیفی و جز من به کسی هم چشم داری دهها مرد تو رفتن و برگشتن انگشتم کردن و چسبوندم فحششون دادم میذاشتم یکیش منو می‌برد می‌گایید تا عوضش در میومد اصلن فردا میخوام عوضشو بکنم ببینم دوس داری؟ خیلی ناراحت شدم اصلن دوس نداشتم زنم با کسی باشه از سکس با زنم هرگز سیر نمیشدم هر چه فکر کردم دیدم کار اشتباهی کردم معذرت خواهی کردم گریه کرد قبول نکرد گفت تو دیگه منو دوس نداری حس می‌کردم عاشقمی فقط عشقت منم پس تو با من بازی می‌کردی هر چه گفتم شیطان گولم زدو و ببخش و اشتباه اول و آخرم خواهد بود نپذیرفت و اون شب تا صبح زهرمارم شد! فرداش دیگه زنم اویزونم بود زیارتم نرفت تا یک هفته هم که مشهد بودیم نذاشت تنهایی جایی برم رفتیم از هتل شناسنامه ام را گرفتیم رسپشن گفت جناب چرا رفتین و بر نگشتید شناسنامه دستم بود گفتم اون خانم دوس دخترم بود و اولین و آخرین اشتباهم،

 
این خانممه ناکس تیکه انداخت گفت خانمی به این زیبایی حیف نیست به یکی دیگه هوس کنی؟! هرکه این خانم را داشته باشه دیگه غصه ای داره؟! گفتم تنوع بود و زدیم بیرون
حالا سه سال گذشته
اون زیارت لعنتی شده بود نقطه ضعفم و اشتباه کردم به زنم همه چیزو گفتم تا با هم شروع به سکس می‌کنیم در لحظات حساس اسم اون زنو میاره و زهرمارم میکنه تو امسال تعطیلات عید که شیراز بودیم در برگشت به تهران گفتم زن از بس غذای رستورانی خوردیم خسته شدیم میخوام چراغی بگیرم و ظرفی یه غذایی خودمون درست کنیم تو طبیعت بخوریم خیلیم استقبال کرد گوشت گوسفندی خیلی خوبی گرفتم و دادم چرخ کرد پیاز زیادم تو یه چرخ پنجره درشت زد با چند نوع سبزی معطر و چندین ادویه به سفارش زنم خریدیم ماهیتابه‌ی سرامیکی که نچسبه و با مخلفات کامل خریدم گفتم در برگشت باز دیدیدی از تخت جمشید بکنیم در یکی از جاهای سرسبز و تمیز و خلوت رفتیم پارک کردیم، تا بساط را پهن کنم یه آخوندی هم در چند متری ما اطراق کرد دو تا پسر هم سن و سال بچه های من و یک دختر بزرگتر دم بختم داشت چادری زنشم چادری حالا زنم کاملا بی حجاب و بدون روسری با شلوار جین زاپدار و تاپ یه کاپشن کوتاه تا خواست خودشو بپوشانه گفتم گور پدر اخوندا بی محلی کن اگه میتونی و سردت نیست کاپشنتم در بیار ببینم حرفی می‌زنه تا آبروشو ببرم زنم تاپی که داشت یه تی شرت بود اونو از زیر سینه هاش قیچی کرده بود (مدشه اغلب این کارو می‌کنه خیلی خیلی سکسی میشه )
 
شکمش کاملن لخت بود اگه از زیر نگاه می‌کردی سینه هاش دیده میشد ، سینه های زنم بقدری سرپا و سفت هستن اغلب سوتین نمیزنه نوکشون از زیر لباسش مثل دو حبه انگور شیرازی میزنه بالا اونا هم هیچ اعتراضی نکردن اصلن انگار ما کنارشون نبودیم ماشینشونم مثل ما آف‌رود بود پرادوی تمیز مشگی مال من ولووی شماره منطقه آزاد بود تا گوشتو با مواد دیگه قاطی کنمو ورز بدم بچه هام با بچه های آخونده گرم گرفتن دخترم زیبا شیک مثل مامانش کاملا اروپایی نه ساله ماشالا قد بلند پسرمم مثل خواهرش، بچه های اخوندم زیبا و تمیز و مؤدب بودن خیلی زود با هم دوس شدن بازی کردن دختر بزرگ آخوندم مامانشو کمک می‌کرد منم تنهایی مشغول بودم زنم فقط جا را مرتب و حواسش به بچه ها بود که زیاد دور نرن با زن آخوند سلام علیک کرد با وجود حجابش تو چهره اش هیچ حس حسادتی به زیبایی و شیکپوشی زنم دیده نمیشد آخوند گردن کلفت هم یه‌وری دراز کشیده بود و دست به سیاه و سفید نمی‌زد اونا غذلی کنسروی داشتن میخواستن آتش روشن کنند که زنم گفت تا غذای ما آماده برای پخت باشه بیا رو چراغ ما گرم کن تعارف کردن من گفتم بده بهشون داد دختره کلی چوب خشک آماده کرده بود داشت اجاق درست میکرد که نذاشتن اما من گفتم بذارید من اجاق درست کنم غذای ما رو اجاق بهتر میشه خانمم تا نظر منو بخواد گفت غذامونو با هم تقسیم می‌کنیم مادر قحبه آخونده زنمو میدیدم با چشم مشتری نگاه می‌کنه گفت آقا ما فکر کردیم شما توریست هستین ببخشید مزاحم خلوت شما شدیم
گفتم سفر باعث میشه انسانها از هر قشر به هم نزدیک بشوند چه خوب با معمم جماعتم تونستیم در این سفر هم سایه بشیم آخوند گردن شکسته، خوشگل و جوان و پر انرژی بود جُمی خوردو تو درست کردن اتش با من همراه شد ماهیتابه را بزرگ گرفته بودم و گود و درب دار چون گوشت و بقیه مواد زیاد بود تو خرید زنم گفت بزرگو بخر شاید دور برمون کسی بود بوش درمیاد مدیون نشیم به اونا هم غذا بدیم ، گویا روزی این مفتخور بود!
 
تا اونهمه گوشتو دید گفت مگه میخواین مهمانی عروسی یا جشن ختنه سوران بدین دو کیلو گوشته
گفتم نه یک کیلو و دویستو پنجاه گرمه گفت پیازو سبزی چی؟ گفتم اونا هم نیم کیلویی کمی بیشتر ! خلاصه آشنا شدیم یه خانواده‌ی شیک و پیکم تو سی چل متری اطراق کرد بساط جوجه کبابشون براه افتاد
کباب تابه ای بسیار خوشمزه با اون رسپشی اون قصابو اون سبزی فروش درست شد که واقعا بی نظیر بود به اون خانواده هم دخترم با دختر آخونده بردن دادن اونا هم یک سیخ کباب جاش آوردن همه غذای کنسروی آخوند موند تو کیسش اومدن سفره را تو جایگاه ما پهن کردن دو خانواده متفاوت در یک جا جمع شدیم یکی سنتی مذهبی چادری یکی اروپایی که زنم بغلم نشسته بود آخونده سعی می‌کرد اندامهای زنمو هر جورشده شکار کنهران سفید زنم از زاپ گنده‌ی شلوارش زده بود بیرون آخون ملعون نتونست دوام بیاره گفت خانم مهندس خیلی دلم برات سوخت! خانمم با تعحب گفت چرا؟! آخوند چش چران انگل گفت آخه شوهرت بهت نمی‌رسه شلوار پاره و پیرن پاره تنت می‌کنه آخ آخ که چقدر دلم می‌سوزه همه زدیم زیر خنده زنم کمی خودشو جمع کرد گفت حاج آقا اینا مده پاره نیستن گفتم بی خیال خانمم این همه صحرا چرا اومدیم اینجا؟ چون این همه گل چ زیبایی چ سبزه بود شما خانما مثل گلید باید گل زیبایشو به رخ همه بکشه آخونده لال شد گفت اختیارتون با خودتونه شوخی کردم ببخشید البته که خانوما گلند اشاره به خانمشو دخترش کرد . یه جورایی منو زنم میخواستیم دق دلمونو در بیاریم بی محلی کنیم زنشم زیبا بود اما چادرشو هرگز باز نکرد اما دخترش چادرشو گذاشت تو ماشین مانتو پوشیده بود خیلی هم خوشگل بود با دخترم هم‌صحبت شده بود بعد از خوردن غذا منو آخوند قدم زدیم از اون مفتخور چاره جویی کردم که زنم بخاطر اون جریان مشهد سه ساله زندگیمو جهنم کرده چکار کنم پیش مشاورم رفتیم مشگلمون کم که نشده زیادم شده شما ملاها باید در این خصوص راهکار بلد باشین اگه چیزی به عقلتون می‌رسه بفرمایید

 
 
گفت الحق زنت خوبه و سالم و شوهر دوست خواهرم باشه خیلی زیبا هم هست اول فکر کردم با تیپ خودتونو ماشینتونو اون شماره منطقه آزاد و بچه هاتون و خودت توریستین اومدم نزدیکتون نترس چاره اش دست منه
بذار اعتراف کنم اول به تیپتون و زیبایی خودتو زنتو بچه هاتون قبطه خوردم تو دلم گفتم خدایا این خارجی های کافر، چقدر برایت عزیزن که این همه زیبا آفریدی و چه زیبا زندگی می‌کنند و چه عاشقانه با همند که ما مسلمونا چرا نیستیم ؟ کاش منم جای اون مرده بودمو زنمم جای زنش! حالا میبینم نه خارجی هستین نه بدون مشگل! بذار برسیم قم بیاین شبی در کلبه یه آخوند بی ریا و بقول عامه مفتخور بهتون بد بگذره تا بگم چکارش کن تا التماست کنه و شیرین‌تر از قبلم باشین! تو فقط کار نداشته باش تا بهت بگم
گفت راهش چیه
گفت یه دختر
 
۱۸ ساله‌ی خوشگل تو قم صیغه‌ات میکنم ببر تو شرکتت کار کنه مدتی پیش زنت نرو تا ادب بشه، یه اتاق میتونی که اجاره کنی براش؟ گفتم دو تا واحد خالی تو تهران دارم شرکتم برای شهرداری کار می‌کنه همین امسال تهاتر کردم یکیش مبله است و یکیش خشکه اون که مبله است خانمم خبر داره
میتونم اونجا که خشکه تجهیزش کنم اسکانش بدم گفت خیلی عالی میشه تلفنشو دادو تلفنمو گرفت گفتم اجازه بده خونت نیام چون بعدن زنا شاید لومان بدن
خندید گفت ما به زنامون اجازه فضولی نمیدیم قابل بدانید بیایید
که به خانمش گفته بود و زنم موقع جمع کردن گفت حاج خانم دعوتمون کرده خونش گفتم باید همسرم اوکی کنه بریم ببینیم خونشون چطوره ؟
بله همسفر شدیم تا قم شب شام خونه آخوند دیوث موندیم که تو خیابان صفاییه یه کاخ بود نه خانه
 
بعد از چند روز برگشتم قم و رفتم سراغش چندتا زن جوان نشونم داد پسندم نشد تا رفت سراغ اون آس هایش یکی را انتخاب کردم ۱۷ ساله بود به اسم شبنم دست نخورده و باکره ! گفتم مگه میشه گفت آره با مامانش زندگی می‌کنه این دیگه آس آسم بود راستشو بخوای میخواستم برای خودم جور کنم دختره قبول نمی‌کرد اما تو را قبول کرد خیلی خوش شانسی، تو هم بقدری تو دلم نشستی بخشیدمش بتو وگرنه خودم سیخش می‌زدم، اینم بدون دست هیچ مردی بهش نخورده حتی من!
مامانش مدتی صیغه خودم بوده تمام شده تجدید نکردم میخواستم شبنمو برای خودم صیغه کنم که قسمت تو شد تو دلم گفتم ای کسکش دیوث داری بازار گرمی می‌کنی میدونی ابلهمو زود از هول حلیم میفتم تو دیگ و نگاهمو عجلم لوم داد …

 
گفت شبنم خیلی امروزیه مثل زنت، موم دست خودتته قصد ازدواج نداره فعلا میخوا با ثروتمندی مورد پسندش صیغه بشه تا مال اندوزی کنه اما نرخش بالاست گفتم چقدره
گفت شب اولش ده تومنه بعد ماهی شش میلیون خرج و مخارج و جای اسکان خودشو مامانش از تو از طرفی هم برای کارکردش هم باید بیمه کنی و حقوقم بدی جناب مهندس دیدم پول زیادی نیست گفتم دوس دارم مامانشم ببینم تا رضایت داشته باشه وگرنه قبولم نیست البته زبانم می‌گفت ولی کیرم گوش نمیداد تو دلم بی تابی میکردم حتی حاضر بودم ماهی ۱۰ تومن بدم و حقوقشم با قانون کار تکمیل پرداخت کنم حتی خونه را اگه زن دومم بشه بنامش بزنم
ترتیب ملاقات را داد به رضایت کامل رسیدیم وصلت انجام شد حق کسکشی مفتخورم پنج میلیون شد تا نگرفت صیغه را نخوند و ثبت نکرد
دوستانی که زن دارن و قبل زن گرفتن سکس با کسی نداشتن میدونن من چی میگم
 
شب اول این دختر ۱۷ ساله که قد و هیکلش از زنم چیزی کم نداشت بلکه زیباتر از زنمم بود وقتی تنها شدیم از لحظه به لحظه معاشقه و سکسمون فیلم گرفتیم مثل حوری بهشته کسشو باز کردم پرده بکارتشو دیدم طبیعی بود نه اینکه دوخته باشن فیلم گرفتم توصیه می‌کنم به زوجهای جوان که اینو میخونن این کارو با همسرشون بکنن حتمن از باکرگی زنشون قبل از گاییدن فیلم و عکس بگیرن تا حسرت نخورن
دختره بکر و دست نخورده بود مامانشم خیلی زیبا بود اما دیگه مادر زنم بود و هست اگه غریبه بود ازش نمی‌گذشتم از ۱۹ فروردین با زنم سکس ندارم تا الان هر چه التماس می‌کنه میگم خودمو عقیم کردم با زن جماعت معاشرت نکنم حالا افتاده به گه خوری و میگه حاضرم رضایت بدم حتی بری اون زنو پیدا کنی باهاش باشی اما من زن و معشوقت باشم
خودمم اعتراف کنم که معشوقم زنمه خیلی دوسش دارم ولی آخوند کسکش هنوز میگه دیره تا رضایت محضری نگرفتی برای زن دوم کاری باهاش نکن بذار تا من به موقش میگم کی نونو بچسبون مطمئنم زنت سالمترین زنهاست ده سالم کاری نکنی با هیچکی ایاق نمیشه بترس از چادری ها هر چند زنم استثنی‌است
 
مادر زن جدیدم چند روز پیش با کسب اجازه از منو دخترش صیغه یک جوان سی ساله شده پسره را دیدم بدک نیست کارمند مخابراته مستاجر در تهرانپارس تو یک سوئیته نمیتونه زن بگیره قرارشون ملاقات هفتگی است هفته ای دو روز اونم از ساعت چهار تا ۹شب مهرش ماهی سه میلیونه باید پیش پیش یک ماه جلوتر پرداخت کنه پیش همان کسکش که تهرانم دفتر ازدواج و طلاق داره صیغشو خونده و چارمیخه کرده مادر خانمم قبول نکرده شب پیش همسرش بمونه چون خودمم نخواستم تا دخترش تنها باشه خودمم ماهی سه تومان به مادر خانمم بخاطر اشپزی و گرم نگهداشتن کانون خانواده میدم گفت اگه دوست داری صیغمو پس بخونم خواستم سربارتون نشم گفتم تو تاج سر منی مادر خانمم هستی اگه شبنم اجازه بده زنو شوهر دایمی میشیم ،
آخه من شبا خونه‌ی خودم هستم هفته‌ای یکی دو شب بیشتر شبا پیش زن جدیدم شبنم نیستم

 
او روزا تو دفترم کاملا با حجاب تو حسابدری مشغوله صندوق دارمه داره کلاس خصوصی حسابداری هم میره خودم اسمشو نوشتم کلاسش نزدیک دفترمه مؤسسه مال مدیر مالیمه که چندین شرکتو سیستم داده کار می‌کنه میگه دختر با هوش بسیار علاقه مندیه تا حالا که از ارتباطم کسی بویی نبرده کمکان با زنم سکس ندارم قراره آخونده دعوتمون کنه قم چون خبر داده خانمم به زنش گفته هر چه حاج‌آقا گفت تعهد میدم تا آشتی کنیم با خانمش حرف زده که وساطت کنند تا قهر من به آشتی برسه اینارو ملای مفتخور دیوث بلافاصله وقتی زنش میگه میذاره کف دستم منم شماره حسابشو دارم مبالغی به حسابش می زنم میگه خدا برکت بده به مالت و جانت …
میگه آش داره جا میفته بیاین خونم تعهدو گرفتم برو حالتو ببر بگو حرف مفته و آخوند انگل و بیکاره است …
اینم سرگذشت من
محمدی ۳۸ ساله از تهران

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *