این داستان تقدیم به شما

با سلام به دوستان شهوتی
جریان از این قرار بود كه من از شهرستان میخواستم برم شهرمون كنار جاده منتظر اتوبوس بودم خانمی سن بالا با یك دختر ١٨ ساله اومد سمت من و اسم منو صدا زد ولی من اونو نمیشناختم با هم صحبت كردیم و بعد از اشنایی بهم گفت كه دخترش میخواد بره شهر اگه ممكن با هم برین كه دخترش تنها نباشه منم قبول كردم و بعد خداحافظی كرد رفت و من موندم دختری كه اسمش مریم بود خوشگل قدش ١٧٠ سبزه وزنشم تقریبا ٧٠ بود خلاصه بعد از رفتن مادر مریم مریم بهم گفت من پول دارم بیا یك ماشین در بست بگیریم منم از خدا خواسته قبول كردم سوار ماشین كه شدیم شروع كردیم از خودمون حرف زدن مریم داستان زندگی شو برام می گفت اینكه تو خانواده فقیری زندگی میكنه و بخاطر پول با یك پیر مردی كه كامیون داره و دو تا زن و چند تا پسر داره ازدواج كرده و خیلی ناراحت بود و بعد كلی درد و دل كردن وارد بحث سكس شدیم كه اره من جونم و اون از پس من بر نمیاد و نفسش به نفس من نمیخوری از این حرفها منم كه ختم روزگار بودم شروع كردم به گفتن اینكه اره تو حیفی تو كجا و اون كجا مرتیكه نباید با تو بازی میكرد و خلاصه یواش یواش دستم انداختم دور گردنش و بعد متوجه شدم كه اونم حسابی تنشه و تو كف همون عقب ماشین یواش یواش داشتم با سینه هاش بازی میكردم تا اینكه گفت امشب بیا بریم خونه خاله من با هم باشیم ازش پرسیدم راجع به من چی میخوای بگی ؟
گفت : میگم پسرمی ( یعنی از اون زن های دیگه شوهرش كه پسر داشت )
منم قبول كردم رفتیم خونه خاله آش وقتی كه رسیدیم منو به خاله معرفی كرد و خاله هم دو تا دكتر خوشكل مو بلوند داشت بعد از اشنایی خاله شروع كرد به گله كردن كه اره چرا بابات اومد اینكارو كرد دختر جون گرفت و از این حرفها ….
خلاصه شب شد و ما شام كه خوردیم وقت خواب رسید خونه خاله آش دو طبقه بود تو یكی از اتاقهاطبقه بالا رو به ما دادن رفتن نیم ساعتی گذشت ووقتی فهمیدم خاله و دختراش خوابیدن رفتم سراغ مریم
از خودم بگم قدم ١٨٨. و وزنم ٩٠ روزشكار رزمی در سطح حرفه ای بودم و سنم ٢٥ بود تا اون موقع سكس هم زیاد میكردم با دختر همسایه و زن شوهر دار بودم كه تو داستان بعدی براتون تعریف میكنم اینارو گفتم چون میخواستم بگم كس و كون نكرده نبودم .
خلاصه رفتم سراغ مریم ، مریم كه تی شرت و شلوار پوشیده بود و وقتی بغلش كردم شروع كردم به خوردن لباش و زبونم كردم تو دهنش و با كیرم رو كسش عقب و جلو میكردم و بعد دور گردنشو لیس میزدم با دست راستم سینه شو فشار میدادم و بعد رفتم پایین شلوارشو در اوردم شروع كردم به خوردن كس مریم، پاهاشو دادم بالا زبونم میكردم تو كس تنكش از اونجایی كه عاشق كون كردن بودم و بلد بودم راهش چیه چرخوندمش رو به شكم و با زبونم سوراخ كن تنگ شو باز كردم مریم داشت نفس نفس میزد و محكم با دستش سرم فشار میداد كه بیشتر بخورم یك ربعی حسابی كس و كون مریم خوردم دیگه كیرم داشت از جا در میامد اومدم بالا و بعد یك لب گرفت من دراز كشیدم و مریم اومد بالام مو هاشو گرفتم كیرم كردم تو دهنش اول اروم اروم ولی بعد شروع كردم مو هاش كشیدن وبا تمام وجود كیرم میكردم تو دهنش اخ كه چه حالی میداد چند باری میخواست بالا بیاره كه سریع درش میاوردم خوب كه دهنشو جر دادم موهاشو كشیدم بالا و ازش لب گرفتم كیرم گذاشتم تو كسش شروع كردم به تلم زدن دستم و كذاشتم و باسنش و فشار میدادم رو به پایین و كیرمم محكم میكردم تو كسش اه آهی بود كه ازش بلد می شود اومدم بالا و از مو هاش گرفتم حالت داگی میكردمش
با انكشت شستم شرو كردم با سوراخ كونش بازی كردن همون جور كه تا كیرم میكردم تو كسش انگشتمم تا تكه فرو میكردم تو كونش به اینكار ادامه دادم تا اینكه دیدم أرضا شد منم كه إستاد این كار بودم همون جوری رو شكم خوابوندمش و رفتم سراغ كونش بعد از اینكه حسابی دوباره كونشو لیس زدم اومدم روش و كیرم اروم كردم تو كونش اولش براش سخت بود و چون نمیتونست از زیرم در بره و باید تحمل میكرد قبول كرد منم كه دیدم كونش جا باز كرده به پهلو خوابوندمش و شروع كردم به مالیدن كسش دست چپم جلوی دهنش بود و دست راستمم داشتم كس خیس شو میمالوندم و كیرمم محكم تو كون تنگه میكردم دیكه براش عادی شده بود واقعا كون كردن خیلی با حال تَر از كس كردن كیرت میره یه جای تنگ و دو تا رون نرم بهش میخوره وای خیلی خوبه خلاصه یكی از عادت های من این كه وقتی میخواد ابم بیاد طرف و شكم میخوابونم تا جایی كه ممكن محكم میكنم تو كونش با مریم همین كار كردم دوباره رو شكم خوابوندمش مو هاشو میكشیدم و یك گاز محكم از دور گگردنش گرفتم با تمام وجود و سرعت تو كون مریم می كردم بدبخت داشت اشكش درمی امد منم اصلا متوجه نبودم فقط به فكر خودم بودم و تند تند میكردم تا اینكه ابم اومد و با فشار همه ای ابم ریختم تو كونش چند تا تلم دیگه هم زدم چون وقتی أرضا میشی خیلی حال میده وقتی از روش اومدم پایین بدبخت دیگه نایی نداشت و از اینكه آنقدر باهاش بد رفتار كردم از من دلخور بود و بعد لباس پوشید و رفت دستشویی و از اونجا هم رفت اتاق خاله ش منم كه حسابی عرق كرده بودم و خسته شده بودم لباس پوشیدم و نفهمیدم كه كی خوابم برد وقتی از خواب بیدار شدم رفتم بیرون و دیدم دارن با خاله صبحانه میخورن بعد از صبحانه با هم رفتیم بیرون سریع رفتم براش گل گرفتم و از دلش دراوردم و بعد شماره همو گرفتیم و خداحافظی كردیم یك هفته گذشت و دوباره اومد پیشم البته با دوستش كه جریان خیلی بإحالی داره كه بعدا براتون می نویسم

امیدوارم كه از اتفاقی كه برای من افتاد برای شما هم بیفته یك كس و كون مجانی اونم جوون و تازه بكنین ممنون و بای
 
 
 
نوشته: استاد ایرج

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *