این داستان تقدیم به شما
قصدم از نوشتن این داستان توهین به افغان ها یا تحقیر اونها نیست…
چندوقت بود که توتلگرام طلایی بامریم اشناشده بودم باهم چت میکردیم وگپ میزدیم تااینکه قرار شد برم ببینمش.اون بچه ماهدشت بود پس توپارک ماهدشت قرار گذشتیم.من تو جهانشهر کرج بودم پس سوار ماشینم شدم و رفتم ماهدشت.وقتی دیدمش اول جاخوردم تو عکساش معلوم نبودکه افغانی هست ولی انقدر خوشگل بود که بودن باهاش می ارزید. خلاصه که باهم اشنا شدیم واز اون به بعد خیلی میرفتم ماهدشت برای دیدنش. تا این که یه روز عصر اهل خانواده برای مجلس ترحیم یکی از اقوام رفتن تهران.خانواده ماکلا چهارنفرست ویه خواهر کوچیک دارم.
خلاصه که بعداز یکم دوردور بهش پیشنهاد دادم بریم خونه واونم قبول کرد چون به من اعتمادکامل پیداکرده بود.رفتیم خونه وبعداز شربت ومیوه ازش لب گرفتم ویکم سینه هاش ازرو مانتو مالیدم.اونم کامل واداده بود سست شده بود.درحین اینکارا گفتم بازم میخوای منو خمارنگه داری یابریم اتاق خواب.اونم بعداز یکم ناز و ادا قبول کرد فقط لاپایی بده .رفتیم اتاق خواب ورو تخت بابامامانم خوابوندمش بازم ازش لب گرفتم واینبار مانتوش دراورد ویه تاب صورتی تنش بود اونم دراورد ویه کرست گل گلی داشت وسینه هاشم درحد معمولی گرد وخوردنی بود یکم سینه هاش مثل بچه مک زدم.
بعد شلوارش یواش کشیدم پایین وشرتش هم ست باکرستش گل گلی بود.باکسب اجازه از خودش شرتشم کشیدم پایین وکس کوچیک تازه شیوشده اش روهم دیدم فکرکنم کلا فیزیک افغانیا کوچیکتر از ماست وکسش هم خیلی کوچیک بود.منم سریع تیشرت وشلوارمو دراوردم وبایه دستم کسش میمالیدم وبایه دست دیگه ام سینه هاشو اونم بادست های ظریفش کیرمو می مالید.بعد برگردوندمش وپشت به من شد ویکم روغن بین پاهاش مالیدم وپاهاش محکم سفت کردومنم از پشت کیرمو بین پاهاش میکردم بهش لاپایی میزدم.پاهاش گوشتی وسفید بود وخیلی حال میداد اونم باناز اه وناله میکرد وپیاز داغشو زیاد میکرد.کیرم که کامل باروغن چرب شد به فکرم خطور کرد که بکنم توکونش ولی برای این کارباید میرفت دستشویی وفازم میپرید ولاپایی هم که بهم حال میداد پس به لاپایی ادامه دادم وازپشت خم شدم وچندبار گردن وگوشش بوس کردم موهاش خرماییه ویه بوی عجیب مست کننده میده.حدود ۱۵ دقیقه ای به روش های مختلف لاپایی زدمش واخرش ابم رو هم روی پاهاش ریختم.بعد روی تخت کنارش ولو شدم چنددقیقه ای باهم خوابیدم.
بعدبلندشد پاهاش پاک کرد یکم هم توخونه موند.حدود ساعت ۶ بود که بردمش ماهدشت رسوندمش.بعداز اون جریان چندین بار هم سکس کردیم واز کون هم کردمش وحتی بابی احتیاطی من پرده اش روهم ازدست داد حالا موندم چیکار کنم برم بگیرمش زنم بشه یا پول بدم بره بدوزه خلاصه اگه خواستین بازم از سکسامون مینویسم براتون.
نوشته: کامران
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید