این داستان تقدیم به شما

باسلام خدمت دوستان من اسمم امیره ۲۴ سالمه چهره خوبی دارم و بدنمم بد نیست و همیشه انگار تب دارم و داغم،زیاد اهل چشم چرونی نیستم و کلا ارومم و سرم بکار خودمه،من یه دختر خاله دارم اسمش پروین و از من دوسال بزرگتره و خیلی خوشکله ،اندام خوبیم داره و پوست سفیدی هم داره ،ماخیلی باهم رفت و امد داشتیم و چون شوهرش شب کار بود اکثر شبا دست دختر کوچولوشو میگرفت ومیومد خونه ما و تا دم صبح بیدار بودیم حرف میزدیم و گاهی بازی میکردیم وصبح شوهرش میومد و زنگ میزد به خط خودش و میرفتن خونه خودشون بخاطر همینم رفته رفته باهم راحت شدیم وسر شوخیو حرف زدن راجب مسائل تقریبا سکسی باز شد اولین حرف هم قشنگ تو ذهنم مونده که بحث پروتز لب رو انداخت و من بهش گفتم تو ک لبات خوبه نیازی نیست پروتز کنی زل زده بود به لبای من با استرس گفت چ لبای کوچیک و قرمزی داری خوش بحال طرفت من همینجوری خشکم زد و باشوخی و خنده گفتم من طرف ندارم که،یکم یخش اب شد اون شب حس میکردم همش تو فکره…
 
 
گذشت و شروع کرد به پیام دادن به خطم تعجب کردم چون تقریبا هر روز روزی چنتا پیام عاشقانه میدادو قبلا اینجوری نبود فقط پیامایی میداد ک ضروری بود،یشب که خواستن بیان خونمون پیام داد که خونه اید امشب بیام اونجا ماهم قرار بود اون شب به مهمونی بریم خلاصه به خونه اطلاع دادم که دختر خاله همچین پیامی داده بگم که نیستیم دیدم بابام گفت نه گناه داره یا بگو باما بیاد یا وایسا خونه که بیان اینجا منم همین حرف رو به دختر خالم زدم و گفت اگه ممکنه بمون چون حوصله جمو جور نشستن تو جمع رو ندارم منم گفتم باشه پس بیا من خونه ام خونواده که پاشونو از در گذاشتن بیرون دیدم زنگ خونه ب صدا در اومد و پروین بود به شوخی گفتم پشت در بودی کلا؟خندیدو گفت باز کن مسخره عوض خوش امد گوییته؟گفتم بیا بالا بابا انگار غریبس ،اومد بالا و دخترکوچولوشم که یکم مریض احوال بود اومدتو و هنوز نرسیده بود تو خونه روسریو در اورد گفت اخیششششش مرسی که نرفتی،گفتم خواهش میشه خودمم زیاد دوس نداشتم برم گفت یه ابی شربتی چیزی بیار مردم از گرما رفتم در یخچال دیدم پروین جلو اینه در حالی که موهای بلوندشو مرتب میکردگفت راستی جدی گفتی اونشب؟گفتم چیو گفت که با کسی نیستی گفتم خب اره چطور؟گفت اخه حیفه گفتم چی حیفه؟!چشماشو خمار کرد گفت لبات من دیگه دوزاریم افتاد،گفتم خب ب وقتش طرف خودش میاد ،شربتو بهش دادم و یکم خودش خورد یکمشم داد به دخترش ودخترش چون حالش میزون نبود خوابید،مام رو مبل نشسته بودیم حرف میزدیم و شبکه ماهواره عوض میکردیم بعد از نیم ساعت پاشد یه دستشویی رفتو برگشت دیدم نشست بغل دست من چسبیده به تنم پاهاشم جمع کرد ومنم بی توجه زل زده بودم به تلوزیون دیدم گفت گرمت نیست گفتم نه کولر روشنه ها،گفت من گرممه گفتم کولرم که روشنه میخوای برو تو یخچال دیدم انگشت اشارشو گزاشت نوک دماغم سرمو هول داد عقب گفت هرهرهر بانمک ،منم لبخخندی زدم و چیزی نگفتم دیدم سرشو انداخته بود پایین و با انگشت اشارش هی میکشید رو مبل و عین بچه هایی که یه چیزی میخوان بگن همش بی قرار بود و منم یک لحظه نگاش کردم دیدم چقد جیگرتر شده توله،رفته بود دستشویی بخودش رسیده بود مواشو از پشت بسته بود یه تاپ سفید تنگ و ساپورت خوشکل انگار تا الان من کور بودم زل زده بودم بهش که سرشو اورد بالا و من نگامو دزدیدم دیدم گفت امیر گفتم جانم اومد نزدیک تر گفت میترسم گفتم از چی لامصب نه گذاشت نه برداشت گفت از اینکه لب بگیرم ازت و بد بشه
 
 
من قفل کرده بودم از طرفی دلم میخواست از طرفی اصلا ب این مورد فکرم نکرده بودم نمیدونم چی میگفت تو اون چند دقیقه که من قفل بودم و چیزی نمیشنیدم فقط یادمه آخر حرفاش گفت سکوت علامت رضاس و یه لحظه یه داغی عجیبی رو حس کردم رو لبام که چشای درشتش رو بسته بودو با تمام وجودش داشت لبمو میک میزد و نوک زبونشو میکرد تو دهنم چند دقیقه همینجوری ادامه داد و وول میخورد دیدم بدجور عرق کرده و رفت عقب و حس کردم حالش خراب شده بزور صدامو صاف کردم و گفتم خوبی ؟با یه حالت عجیبی و با عرق سردی که کرده بود گفت نه خوب نیستم خوبم کن لعنتی من ترسیده بودم اومدم بگم اروم باش حرفمو قطع کرد گفت بگی اروم باش جیغ میزنم من رنگم پریده بودو شوکه شده بودم پاشد گفت بیا من همینجوری سرجام عین مجسمه وایساده بودم دیدم با حرص اومد سمتم دندوناشو روهم فشار میداد و چونه منو محکم گرفت و صورتشو اورد نزدیک و با صدای لرزون و وحشی گفت لعنتی مگه با تو نیستم میگم بیا گفتم کجا ؟؟؟یه گاز از لبم دوباره گرفت و میک محکم زد و گفت اتاق ،دید من کلا خشکم زده گفت نترس کاریت تدارم فقط میخوام حرصمو خالی کنم یقه منو گرفت برد تو اتاق چسبوند به دیوار با حالت خفه کردن دستاشو حلقه کرد دور گردنم منم چیزی نگفتم گفتم بزار عقدش خالی بشه این الان یه ادم غیر قابل پیشبینیه دادو بیداد نکنه آبرو ریزی بشه دیدم کم کم داره فشارو بیشتر میکنه و گفتم خفه کنی خیالت راحت میشه؟گفت نه باز اومد تو لبام و ایندفعه ازمنم خواست همراهی کنم منم دیگه انگار بخودم اومده بودم از ‌طرفی میخواستم زود حالش بیاد سرجاش استرسم برطرف بشه و از طرفی بدم نمیومد یه حال اساسی به این توله بدم در حین لب گرفتن بودیم دستم رو حلقه کردم دور کمرش چسبوندمش بخودم یه آه از ته دل کشید نفسش آتیش بود هی وول میخورد و بالا پایین میشد دستمو از رو کمرش اروم بردم سمت کونش و با احتیاط از روی همون ساپورت یه حالت ماساژ کونشو گرفتم و میمالیدم و اونم وحشیانه لبامو داشت میکند و هرزگاهی میرفت تو گردنم و سینم یهو عین این روانیا پیرهنم گرفت محکم باز کرد و دکمه هاش ریخت کف اتاق رفت توسینم و سینمو خورد و یه لحظه انگار ارضا شدم خیلی بهم حال داد و وقتی دید تحریک پذیریم از سینه زیاده ول نکرد با نوک زبونش سینمو لمس میکرد وبا لباش ور میرفت منم که دیگه رد داده بودم و کیرم داشت شلوارمو جر میداد مواشو ک از پشت بسته بود پیچودم دور دستم از سینم جداش کردم وهمونجوری که مواشو کشیدم عقب صورتش به سمت بالا بود و نفس نفس میزد بهش گفتم خودت خوستیا گفت اره اره میخوام زود باش یه گوهی بخور دارم میمیرم

 
 
منم رفتم تو لبو گردنش چقد داݝ بود من خودم داشتم میسوختم اونم از من بدتر تاپشو دراوردم واییییییییی سینه های هفتادوپنج و سفت و خوش فرم و یه سوتین قرمز امونش ندادم رفتم لای سینش لیس زدم لاشو و دیدم خودش بازکرد سوتینو نوک سینشو وحشیانه میک زدم و گفت آخخخخخخ درد داره ولی خوبههههه زبونمو پرتف میچرخوندم دور نوک سینش دیووونه شده بودهمونجوری لای سینشو لیس میزدم زبونمو اوردم پایین در حالی که بازبون معده و شکمشو لمس میکردم نشستم و شروع کردم شکمو پهلوشو میک زدن ولیس زدن و با دستامم سینشو میمالیدم و بعد همونجوری برش گردوندم کمرشو لیس زدم دیگه صداش داشت شدید میشد ک به حالت سیلی زدن یه سیلی زدم ب کونش یکم بخودش اومد برگشت اومدم شلوارش رو در بیارم دیدم دستامو گرفت گفت چکار میکنی گفتم ینی چی چکار میکنی میخوام حالمونو تکمیل کنم گفت نه نه امیر تا همینجاشم زیاده روی کردیم گفتم ببین آب که از ‌سر گذشته پ ضد حال نزن گفت بیخیال بعد چشمم افتاد به کسش دیدم ابش از شرت در اومده زده به ساپورت اونم رد کرده منم نامردی نکردم داشت حرف میزد یهو از روی ساپورتش کسشو خوردم لباشو گاز گرفته بود که جیغ نزنه و سرمنم محکم کرده بود لای پاش داشت نفسم بند میومد که از موام گرف سرمو برد عقب یه سیلی محکم زد تو صورتم و گفت خیلی وحشی یهو شلوارشو با شرتش همزمان کشید پایین کسش عین هولو بدونه موووو و سفید و خیسه خیس و از همه مهم تر داغ و آتیشی همونجوری که من نشسته بودم رو زانو موامو گرفت محکم صورتمو چسبوند به کس خیسش و گفت بیا وحشی بخور دیگه یالا بخور همینجوری میمالیو به کل صورتم و منم یه لحظه کل کسشو با یه میک محکم کردم تو دهنم چنان میک میزدم که حس میکردم الان دلو رودش میاد تو دهنم اونم چشاش درشت شده بودو دهنش رو به حالت جیغ باز کرده بودو بیصدا نفس نفس میزدو میلرزید بزور رو پاهاش وایساده بود،بعد از چن دیقه مکیدن کسش درازش کردم دیدم نمیتونه سرپا وایسه اروم زبونمو کردم تو کسش و اونم با دوتا انگشت کسشو باز کرده بود و منم بعده اماده کردنش رونای سفیدشو بوس کردم که داشت میمرد نشستم رو زانو که شلوارمو در بیارم توان فکر بودم بهش چجوری بگم ساک بزن اخه فک میکردم مخالف باشه ادم بد دلیه همینکه شلوارمو در اوردم دیدم پاشد چاردستو پا اومد جلو و منتظر بودشرتمو در بیارم منم کیرم راست شده بودو شرتمم خیس شده بودیکم مکث کردم سینه هاشو میمالیدم و گفتم شرتمو در میام فعلا دیدم خوشش اومد گفت حله با دندوناش اروم کیرمو گاز میگرفتو التماس وخواهش میکرد که بدم بخوره منم سینشو میمالیدم و کیرم راسته راست شده بود و اونم هی صورتو میمالید به شرتم خواهش میکرد منم با حشریت تمام میگفتم جوووون چیه چی میخوای اونم با صدای حشری و سکسیش میگفت کیرتو کیرتو میخوام خواهش میکنم دارم بیهوش میشم منم مواشو باز پیچیدم دوردستم سر کیرمو از بعل شرتم دراوردم خیس بود گفتم سرش رو اجازه داری بخوری عین بچه های که له له میزنن واسه شیر چسبید به سر کیرم

 
 
واااااایییییی چ لحظه ای بود یکم با سر کیرم ور رفت و گفتم شرتمو درار کشید پایین و کیرم رو که دید گفت چقد سفیدو چقد قلمیه گفتم ینی چی دیگه حرفی نزد فک کنم کیر شوهرش کجه !!! دستشو حلقه کرد دور کیرم به سمت سرکیرم محکم حرکت داد ی قطره آب از کیرم دراومد با نوک زبون مالیدش ب سر کیرم و لباشو گزاشت روش و منم با یه دستم گردنشو گرفتم و فشار دادم به سمت شکمم کیرم تا ته رفت تو دهنش داشت میسوخت کیرم یه صدای ملچ ملوچی میومد که بیشتر تحریک میشدم وحشی شدو با ساک زدن و جلق زدن میخواست منو ارضا کنه منم نزاشتم مواشو گرفتم به بهونه لب گرفتن وقفه انداختم که یکم بگذره نمیخواستم زود ابم بیاد خم شدم لباشو خوردم و یکم کسشو مالیدم فک کردم موقه کردن باز میخواد ناز کنه و جلومو بگیره درازش کردم پاشو ب حالت فرقونی انداختم رو شونم دیدم نه چیزی نمیگه، چند بار کیرمو مالیدم به کسش و چنتا ضربه با کیرم زدم به کس خیسش جون نداشت حرف بزنه دستامو گذاشتم دو طرف بدنش و کیرمو میزون کردم رو سوراخش آخ که چقد تنگ بود اروم اروم کیرمو کردم تو کسش اول سرش بعد تا وسط و تا ته کردم توش یه لحظه چشم تو چشم شدم باش مکث کردم دیدم پاشو قفل کرد دور کمرم و فشار میداد سمت کسش منم تند تن تلمبه میزدم که یهو دیدم داره پیچو تاب میخوره و داشت سینه هاشو میکند و ارضا شد بی حال کف اتاق بود من مکث کردم ک نکنه بدش بیاد دیدم گفت خیلی مونده گفتم نه گفت مرسی تو تیلی رویایی داشت کیرم میخوابید ک پاشد چار دستوپااوند سمت کیرم تا خایه کرد تودهنش و تند تن میک میزد داشت ابم میومد دیگه گفتم دیوونه داره میاد با سرش اشاره کرد که خیالی نیس داشتم شاخ در میاوردم و یهو با فشار ابم اومد ریخت تو دهنش و اول یکم نزدیک بود عوق بزنه بعد طبیعی شد براش دهنشو باز کرد ابمو نشون داد و یهو دیدم قورت داد ابمو گفتم واقعا دیوونه ای خندیدو عقدشم ک خالی شده بود.
 
از اون تاریخ به بعد نه پیام دادیم بهم نه شوخی کردیم و نه شبا میاد بمونه چندبار اومدن با شوهرش اومدن
نمیدونم داستان چیه
هر کی فهمید بگه

 
 
نوشته: امیرعلی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *