این داستان تقدیم به شما

یه خیابون تجاری که ب واسطه داشتن چندتا مغازه خیلیا منو میشناختن باهم سلام علیک میکردم.یه دختر چند بار دیده بودم خوش آرایش بود خط چشم بلند و باحالی میکشید جذاب تر بود نسبت ب بقیه که بیشتر میدیدم.لباس تنگ کفش پاشنه بلند .خوش تیپ و جذاب بود.منم کلا یه پسر معمولی همیشه تک رنگ ست میکنم.خلاصه فهمیدم فروشنده لوازم آرایشی.اون انکار میدونست مغازه م کجاست اما من تازه جاشو پیدا کرده بودم.دنبال شماره ش میگشتم یا یجوری بیرون ببینمش ازش شماره بگیرم.بعداز چند روز خودش امد مغازه الکی سوال میپرسید .یهو گفتم من خیلی وقت دنبالت هستم ازت خوشم میاد اگر اوکی هستی شماره بده باهم باشیم یه کم خندید عشوه امد خلاصه داد.ظهر زنگ زدم.گفت شب کارمون تموم شد بریم بیرون. باورم نمیشد بهمین راحتی پا داد خیلیا دنبالش بودن.گفتم لابد الان با چند نفر دیگه هم هست فهمیدم نه فقط تیپ و ظاهرش غلط انداز.
شب رفتیم دربند جگر خوردیم برگشتیم .رسوندمش جلو خونه شون گفتم تو که تا الان بیرون بودی کسی هم چیزی نگفته پس شب خونه نری هم چیزی نمیشه بیا بریم خونه ی من گفت نه نمیشه ب بابام گفتم خونه خواهرم هستم .خواهرم با من هماهنگه. پیاده شد رفت .امدم خونه توو این فکر بودم پسر عجب کوس کونی چه چشایی چه بدنی گوشی زنگ خورد گفتم لابد چیزی جا گذاشته پرسید کجایی رفتی .گفتم اره دیگه انگار ازم خوشت نیومد .گفت راستش توو ماشین هی منتظر بودم باهام ور بری منم حالتو بگیرم ولی انگار کلاست فرق میکنه از این حرفا.گفتم اتفاقا الان توو فکر بغلتم خندید درجا گفت خب بلندشو بیا دنبالم. چند دقیقه باهم فاصله داشتیم رفتم دنبالش زنگ زد گفت من نمیام توو بیا همونجایی که پیاده م کردی ادرس دقیق تر داد.رفتم توو دیدم یه لباس توری چین دار کوتاه لباس خواب بود تنشه.تا رسیدم امدم بغلم لب لب لب بوس بوس گردن لب زبون بازی توو دهن خوابید رو تخت .تاریک بود خونه دیونه وار همه جاشو میخوردم لیس میزدم باتمام وجودم.اصلا باورم نمیشد الان بغلش باشم اونم لخت اونم کل اتفاق توو یک روز.کوس تمیز کون تمیز همه چیز تراشیده و دیونه وار بود اونقدر خورد دیونه شد گفت بکن لعنتی دیگه طاقت ندارم کیرم کردم توو کوسسششش …

صدای نفساش دیونه کننده شد عالی بود حرومزاده سه بار توو یکساعت گاییدمش حداقل شش هفت بار ارضا شد .جنازه افتاده بود میگفت اصلا فکر نمیکردم اینقدر وحشی و سکسی باشی اولین بار اینقدر سکس داشتم و ارضا شدم یهو از دهنش پرید متاهل .گفت اصلا خونه نیست معلوم نیست کارش چیه هر چهل روز یک هفته پیداش میشه بعد غیب میشه سکسشم ارزش گفتن نداره.اونقدر سکسش خوب بود دیگه ب حرفاش اهمیت نمیدادم.خلاصه برگشتم خونه.دو هفته ای باهم زندگی کردیم دیونه کننده بود.یبار گفت صدتومن بده بهت میدم درجا دادم گفت تو جوووون بخواه عشقم.اما طبق تجربه م فهمیدم یه کم فاز بگیرم میخواد همیشه ازم پول بگیره.خلاصه هی میگفت دوهفته ست داری هر شب میکنی خب بریم بیرون رستوران اینور اونور شب گردی.دیگه پیچوندمش بعد از یکسال دیدمش گفت طلاق گرفته میخوای ماهی یک میلیون بده باهم زندگی کنیم .منم دیگه بیخیالش شدم.

نوشته: عالیجناب

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *