این داستان تقدیم به شما
سلام
امین هستم بیست ساله از تهران میخواستم ماجرای اولین کون دادنم رو واستون تعریف کنم…
***
از زمانی که به سن بلوغ رسیدم یکی از همکلاسیام به اسم رامین که با من خیلی صمیمی بود راجب دختر و زن و اینجور چیزا که حرف میزدیم منو با خودارضائی آشنا کرد و گفتش که اینجوری میتونی خودتو تخلیه کنی و خیلی حال میده و هر موقعیتی پیش میومد و خونه ما یا خونه اونا خالی میشد با هم فیلم سوپر نیگا میکردیم و بعدش خودارضائی میکردیم البته رامین خیلی دوست داشت با هم گی کنیم ولی من مخالفت میکردم و میگفتم کار درستی نیست.
دیگه عادت کرده بودم به این کار و تقریبا هر روز جلق میزدم یکی دو سال که گذشت گفتم بسه دیگه چقدر فیلم سوپر نیگا کنم و به یادشون خودارضایی کنم دوست داشتم سکس واقعی و تجربه کنم بد جوری تو کف بودم و زده بود به سرم با یکی سکس کنم اما چجوری نمیدونستم.
از اونجایی که خیلی خجالتی و کم رو بودم نمیتونستم این قضیه رو با کسی در میون بذارم و تنها کسی که باهاش تو این مورد راحت بودم رامین بود بعد از مدتها که همدیگه رو ندیده بودیم زنگ زدم گفتم میخوام ببینمت با هم قرار گذاشتیم و بعد من قضیه رو بهش گفتم اونم با یه لبخند بهم گفت آفرین آفرین داری راه میفتی و از این چرت و پرت ها
از لحاظ هیکلی رامین درشت تر از من بود بهش میخورد چند سال از من بزرگتر باشه اون موقع ۱۷ سالمون بود برخلاف من که یه بدن لاغر و ضعیف داشتم رامین خیلی خوش هیکل بود من هنوز ریشم درست و حسابی در نیومده بود و قیافه خیلی بچه گونه ای داشتم.
خلاصه رامین گفت حله یکی سراغ دارم ولی من فقط بهت معرفیش میکنم دیگه بقیه شو خودت میدونی طرف اینکاره س ولی به هرکسی پا نمیده خودت باید مخشو بزنی گفتم باشه بعد قرار شد رامین شمارشو واسم اس کنه .
شب که رفتم خونه دیدم رامین شماره رو فرستاد رفتم تو اتاقم و زنگ زدم دیدم جواب نمیده هر چی زنگ زدم جواب نداد تا این که اس دادم و خودم و معرفی کردم و بعد واسم نوشت شماره رو از کجا آوردی و منم گفتم از دوستم رامین گرفتم و بعدش گفت باید ببینمت و قرار شد من فردا بعداز ظهر که میخواد بره خرید برم و ببینمش .
فردای اون روز ساعت پنج اس داد و یه آدرس داد گفت بیا اونجا منم ماشین بابام و برداشتم و رفتم زنگ زدم بهش من بغل کتابفروشی تو ماشین نشستم تو کجایی گفت مغازه روبرویی جلو میوه فروشی واستادم اون دست خیابون و نیگا کردم و دیدم یه زن حدودا سی و پنج ساله وایستاده خیلی خوشگل و قد بلند یکم سبزه خیلی خوش هیکل بود ولی خیلی واسم آشنا بود یکم که دقت کردم شناختمش بابا این نمیتونه باشه از دوباره زنگ زدم دیدم همون زنه گوشی خودشو نیگا کرد و جواب داد گفت بیا دیگه زود باش نمیتونم بیشتر از این اینجا وایستم خودش بود خیلی تعجب کرده بودم آخه بابا من این و میشناسم اسمش فرزانه س شوهر داره خونه شون قبلنا تو محل ما بود اصلا بهش نمیخوره این کاره باشه خلاصه با ترس و لرز سریع دور زدم و جلوش ترمز کردم و اومد نشست گفت حرکت کن یکم که راه افتادم یه نیگا بهم انداخت و برخلاف من اون من و نشناخت و گفت تو بودی از دیشب مارو کچل کردی و از این حرفا منم با من و من گفتم آره من امین هستم شماره تو از رامین گرفتم بعد بهم گفت بهت نمیاد این کاره باشی چند سالته گفتم ۱۷ و یه پوزخندی زد و گفت برو بچه جون برو دنبال بازیت اصلا قیافت به این چیزا نمیخوره و حسابی نا امیدم کرد بعد میخواست پیاده شه دستشو گرفتم گفتم تو چیکار داری تو پولتو بگیر دیگه این و گفتم نشست و گفت آخه بچه جون تو مال این حرفا نیستی من روزی ده تا مثل تورو خودم میکنم از این حرفش خیلی تعجب کردم و یکم بهم برخورد و هیچی نگفتم.
بعد گفت چیه ترسیدی؟
بعد یه نگاه همراه با شیطنت بهم کرد و گفت باشه قبول فقط یه شرطی داره گفتم چی گفت اگه نتونستی من و ارضا کنی هر کاری من گفتم باید انجام بدی منم بدون معطلی اصلا درست و حسابی گوش ندادم چی میگه گفتم باشه هر چی تو بگی گفت مطمئنی بعدا نزنی زیرش گفتم خیالت راحت و بردمش تا یه مسیری موقع پیاده شدن گفت من شب بهت خبر میدم فردا کجا بیای فقط پول نقد با خودت بیاریا یادت نره.
خیلی خوشحال بودم شب حسابی به خودم رسیدم و همه جام و صاف و صوف کردم از حموم بیرون اومدم دیدم آدرس و فرستاده و نوشته فردا ساعت ۱۰ صبح اونجا باشم فردا رفتم به آدرسی که فرستاده بود یه خونه ویلایی قدیمی یه طبقه بود زنگ و زدم و گفتم امینم در و باز کرد رفتم تو یه حیاط خیلی بزرگ داشت که دیدم فرزانه اومد تو حیاط و گفت زود بیا تو منم سریع رفتم تو خونه سلام دادم و گفت بشین برات چایی بیارم گفتم نه تازه خوردم میل ندارم گفت پس بشین هر موقع صدات کردم بیا تو اتاق و رفت سمت اتاق فرزانه یه ساپورت مشکی پوشیده بود با یه تیشرت قرمز و موهاش و باز کرده بود و ریخته بود رو شونه هاش خیلی خوشگل و خوش هیکل بود باسن خیلی بزرگی داشت و سینه هاش داشتن لباسشو فشار میدادن از اونجا که اولین بارم بود یه حس عجیبی داشتم یکم میترسیدم صدام زد بیا تو اتاق رفتم و گفت شروع کن من آماده ام سرجام خشکم زده بود نمیدونستم چیکار کنم هر چی بلد بودم تو فیلم سوپر دیده بودم.
تقریبا هم قد بودیم ولی من لاغر و ضعیف بودم و فرزانه توپر و خوش استایل کیرم نیم خیز شده بود گفت چرا وایستادی انگار بلد نیستی من که گفتم این کاره نیستی بعد خودش اومد طرفم و از رو شلوار دست کشید رو کیرم و باهاش بازی کرد لبش و گذاشت رو لبم بهم گفت ببین من با هر کسی سکس نمیکنما راستش از چهره ت خیلی خوشم اومده بعد شروع کردیم لب گرفتن و بعد رفتیم رو تخت شلوارم و باز کرد و شرت و شلوار و با هم کشید پایین و بعد کیرم و گرفت تو دستش و گفت این که خیلی کوچیکه با این میخوای من و بکنی بعد کیرم و کرد تو دهنش و شروع کرد ساک زدن خیلی قشنگ ساک میزد کیرم کامل میرفت تو دهنش و خیلی حال میداد موهاش میریخت جلو چشمش و هی با دست کنار میزدشون منم تو این فرصت تیشرتمو در آوردم دو سه دیقه همینجور ادامه داد که من گفتم بسه آبم داره میاد که یه دفعه همه آبم تو دهنش خالی شد و همشو خورد.
بعد گفت چه زود آبت اومد یکی دو دیقه بعد کیرم خوابید و فرزانه هی باهاش ور رفت تا دوباره سیخ شد گفت زود باش تا نخوابیده بکن تو کسم بعد پاهاشو دادم بالا کیرم و آروم گذاشتم تو کسش و شروع کردم به تلمبه زدن خیلی کسش داغ بود چند بار که عقب جلو کردم از دوباره آبم اومد و ریختم تو کسش و دیگه بیحال بیحال شدم فرزانه که عصبانی شده بود گفت بلند شو اون ور ببینم بچه سوسول گفتم که که کار تو نیست بعد ساپورت و پاش کرد و گفت الان بهت یاد میدم چجوری باید بکنی گفتم کجا میری گفت الان میام یه دیقه بعد فرزانه اومد تو اتاق من دمر افتاده بودم رو تخت و حال نداشتم بلند شم با خنده گفت چیه چی شد پس صدات در نمیاد بلند شو کارت دارم منم با بی حسی گفتم چیکار ؟؟گفت یادته دیروز گفتم اگه نتونی منو ارضا کنی هر کاری خواستم باید بکنی منم گفتم آره گفتم الان چیکار میخوای بکنی بعد اومد در گوشم و آروم گفت میخوام بکنمت عزیزم!!!!
منم با تعجب بلند شدم گفتم چی؟؟
چی داری میگی گفت الان میبینی بعد رفت و از تو کشو یه کیر مصنوعی سفید در آورد و گفت با این میخوام بکنمت خیلی ترسیده بودم لباسام و برداشتم که فرار کنم پرید از پشت من و گرفت و گفت کجا مگه میذارم بری خیلی دستای قوی داشت هر چی زور زدم نتونستم فرار کنم تا اینکه گفتم فرزانه خانوم تورو خدا بذار برم غلط کردم بعد از پشت گردنم گرفت و من و چسبوند به دیوار و گفت نترس اگه پسر خوبی باشی بهت خوش میگذره بعد به من گفت بخواب رو تخت گفتم بخدا من تا حالا ندادم گفت نگران نباش من کارم و بلدم اومد سمتم من و دمر خوابوند رو تخت و گفت بدنتو شل کن میخوام ماساژت بدم بعد یه چیزی مثل روغن ریخت رو بدنم و شروع کرد مالیدن بدنم خیلی قشنگ ماساژ میداد فکر کنم کلاس ماساژ رفته بود بدنم نرم نرم شده بود و مدام میگفت بدنتو سفت نکن از پایین تا بالا کل بدنم و مالید و رسید به کونم خیلی آروم آروم داشت سوراخم و نوازش میکرد و نوک انگشتشو میکرد تو سوراخم و میگفت خودتو سفت نگیر بذار بره تو قول میدم لذت ببری و یواش یواش جلوتر میرفت تا اینکه انگشتش تو کونم جا باز کرد و عقب و جلوش میکرد .
بعد دستشو کاملا روغنی کرد و این بار دو انگشتی شروع کرد به عقب جلو کردن درد داشت ولی نمیتونستم کاری بکنم کامل در اختیارش بودم جای شکار و شکارچی عوض شده بود چند دیقه ای ادامه داد تا قشنگ انگشتاش تو سوراخم جا باز کرد بعد به من گفت بلند شو زانو هاتو ستون کن و قمبل کن کیر مصنوعی و بست دور کمرش و یکم چربش کرد گفت آماده ای منم صدام در نمیومد آروم سرشو گذاشت تو سوراخم و یه فشار داد خیلی درد داشت نمیتونستم تحمل کنم میخواستم از زیرش در برم ولی محکم من و گرفته بود و نمیذاشت در آورد از دوباره سوراخم و چرب کرد و امتحان کرد با فشار زیاد چند سانت از کیرش رفت تو داشتم جر میخوردم ولی فرزانه ول کن نبود حدود دو دیقه تو همون حالت موندیم بعد با یه فشار دیگه همشو کرد تو کونم اشکم در اومده بود خیلی درد داشتم شروع کرد عقب جلو کردن و محکم میزد رو کونم داشت بامن حرف میزد و یه چیزایی میگفتولی من از شدت درد اصلا متوجه نمیشدم چی میگفت انگار کر شده بودم ولی اون بی توجه داشت به کارش ادامه میداد یکم که گذشت یکم دردم کمتر شد و کیرش قشنگ تو کونم عقب جلو میشد تازه داشت خوشم میومد و فرزانه با تمام قدرت داشت تلمبه میزد و میگفت خوبه خوبه خوشت میاد؟؟
منم با صدای خیلی ضعیف میگفتم اوهوم …کارشو واقعا بلد بود فکر کنم تاحالا ترتیب خیلیا رو داده بود
بعد از چند دیقه من و بلند کرد و گفت بیا من و برد تو هال بغل اوپن آشپزخونه و گفت دستاتو تکیه بده خودتو بده عقب بعد اومد از پشت بغلم کرد و کیرشو گذاشت تو کونم و تلمبه میزد خیلی حس خوبی بود داشتم لذت میبردم زنی که اومده بودم بکنمش داشت من و میکرد و میگفت خوب میکنمت یا نه بچه کونی دوست داری ؟؟
سرم و چرخوند سمت خودش لبشو گذاشت رو لبام و همچنان داشت تلمبه میزد احساس فوق العاده ای داشتم فک نمیکردم کون دادن این قدر لذتبخش باشه اونم به یه زن خوشگل و سکسی مثل فرزانه .
بهم میگفت اومده بودی من و بکنی همچین بکنمت راه خونه تونو گم کنی تو این حالت چهار پنج دیقه تلمبه زد بعد از دوباره منو نشوند رو زمین و اومدم پشتم قرار گرفت کیرشو کرد تو کونم و کامل سنگینیشو انداخت روم با دستش چونمو گرفته بود و آروم آروم بوسم میکرد و داشت منو میگایید منم قربون صدقش میرفتم و میگفتم محکمتر محکمتر !!! من و بکن کونم و پاره کن بعد بهم گفت دیدی گفتم تو مال کردن نیستی تو فقط باید بدی چاقال من تا حالا کون سی چهل تا پسر و گاییدم این حرفاش داشت دیوونم میکرد بعدش با چند روش دیگه منو کرد خیلی برام لذتبخش بود دوست نداشتم تمومش کنه ولی دیگه خسته شد و از روم بلند شد بلند شدم لباسام و پوشیدم و موقع رفتن ازم پول نگرفت و گفت خیلی بهم خوش گذشت اگه تو هم دوست داشتی بازم بهم زنگ بزن .
بعد از اون روز سه بار دیگه بهش کون دادم که یه بارش اومد تو خونمون منو کرد امیدوارم خوشتون اومده باشه.
نوشته: امین
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید