تابو خواهر
سلام میدونم تمام کسانی که این داستان رو میخونند یجورایی دلشون میخواد که از زندگی شهوانی ویا افکار شهوانیشون برا دیگران بگن ولی جرات گفتنش را ندارند ویا تعدادی هم مثل من از زندگی خصوصیشون برای همه میگن ، با اینکه تلخه ولی چه میشه کرد مردها در مقابل شهوت توانشون رو از دست میدن ،منم یکی از اونهایی آم که توان مقابله با شهوتم رو نداشتم وندارم شاید دلیلش اینه که من و خواهرم که سه باره که طلاق گرفته و تو خونه مون برگشته و ما هر دومون تو یک طبقه مجزا زندگی میکنیم من همیشه خواهرم رو دید میزدم وقتی مینشست ویا پا میشد لای پاشو میدیدم یه موقع های شورت توری پاش بود حتی پشم کسش رو هم میدیدم خلاصه بگم که من دیوانه وار نقشه میکشیدم که که جوری اونو بدست بیارم اون سه بار طلاق گرفته بود و میدونستم که دیگه فکر و نگرانی از بابت پردش ندارم کسی که تو شش سال سه بار طلاق بگیره اثری از پرده باقی نمیمونه با اینکه اون فقط سیودوسال داره ولی میدونم که همه دیونه اندامشن ولی اخلاق نداره خیلی غد حرفش یکلامه یا باید به حرفش گوش کنی یا فاتحت خوندس ،برا همین هم ازدواجاش به فنا منتهی میشه خودشم میدونه چونکه خوشگل وبا ابهته ولی یک کلام ، با اینکه سه بار طلاق گرفته ولی از زبون نمیافته مثل خانم رییسها همش دستور میده منم که ارزومه که یه دور بکنمش مجبورم هرچی میگه انجام بدم وقتی باهام دستوری حرف میزنه دلم میخواد از همه طرف بکنمش که صدای عربدش صداها خونه اونورتر بره یدفعه منم از رفتارش عصبانی شدم گفتم که اون بدبختها هم حق داشتن بخاطر نیمسیر گوشت باید هزار تا حرف میشنیدن ، اول نفهمید که منظورم چیه ولی بعد چند دقیقه بهم گفت که منظورت چی بود از این حرف که منم خیلی پرو جلوش واستادمو گفتم از وقتی آمدی دوباره تو خونه من همه کار برات میکنم هر کاری که گفتی من انجام دادم برات بهترین هدیه ها رو میخرم فکر کنم که توام باید یه بار یه کاری برای من انجام بدی تو که سه بار طلاق گرفتی و با دوستات میری بیرون منم میدونم که هرازگاهی سکسم میکنیم ، دلمو به دریا زدم و گفتم خوب لعنتی منم دلممیخواد ،دلم میخواد برا یکبارم شده ببوسمت و باهات باشم و با دستام لمست کنم ، فرح شوکه شده بود و منم حسابی داغ و آتیشی کیرم داشت منفجر میشد شورتم خیس آب شده بود خواهرم که انتظار این حرفها رو نداشت چشمش افتاد رو دستم که جلو کیرم که راست شده بود گرفته بودم که یاهو زد زیره خنده و گفت تو میخواهی منو بکنی ،خواهرتو ،که پریدم وسط حرفش گفتم که من دیگه تحملش برام سخته هر بار که عروسی کردی خودم رو میزاشتم جای اونها که چرا یه همچین کسی را نباید من بکنم دلم میخواد برا یکبارم که شده بکنمت اینترنت که گفتم بهش نزدیک شدم دستم انداختم دوره کمرش و شروع کردم به نوازشش بدنش داغ بود فکرش میدیدم و صورتم رو میمالوندم به پستوناش اونم ایستاده بود وهیچی نمیگفت نشستم شروع کردم به بوس کردن ساق پاش بوسمیکردم با زبونم لیسش میزدم یواش یواش دستام رو بردم زیره دامنش و شورتش رو کشیدم پایین دیگه تحملش سخت شده بود ، اونم هیچی نمیگفت شروع کردم به بو کردن شرتش و سرم رو آروم زیره دامنش بردم یکبار لیس زدم و دوباره آمدم بیرون وبردمش تو اطاق خواب ،خوابوندمش رو تخت و شروع کردم به لیسزدنش هنوز باورم نمیشود که اونی که رو تخت خوابیده خواهرمه بولیزشو از تنش دراوردم و کرستش رو هم اوه من باورم نمیشد ابجیم لخت لخت شروع کردم به خوردن پستوناش ،لیسش میزدم ،انگشتهای پاشو میخوردم ،با انگشتهای دستم با کسش ورمیرفتم کسش خیس شده بود و آب برج ازش بیرون میومد پستوناش رودوباره کردم تو دهنم میخواستم خودمو خفه کنم پستوناش روگاز میزدم و کسش رو میمالیدم خواهرم هیچی نمیگفت ولی ناراضی هم نبود یواش یواش پاهاش رو آوردم بالا واونارو از هم باز کردم من چی میدیدم کسی که آرزوش رو داشتم بکنم ،کیرم مثل سنگ سفت شده بود و آروم لای شیار کسش بالا پایین میکردم که یواش یواش صدای اه و ناله خواهرم داشت پا میشد با دستهام چنگ زدم لای موهاش و با دهنم پستوناش رو میخوردم نمیدونستم از کجا شروع کنم لیس میزدم زیره بغلش رو میخوردم دوباره رفتم سراغ کسش وشروع کردم به خوردن دیگه داشت دیونه میشد که بزبون.آمد و گفت لعنتی میخواهی فقط لیس بزنی یا بلخره میکنی توش ،که من مثل بچه ها که بهشون شیرینی میدی انگار دنیا رو دادی میروم گذاشتم لای پاش و فشار دادم تو کسش داغ داغ داغ دیگه تحمل هر دو مون تموم شد من با تمام قدرتم میکردم و اون با توتا دستهاش کمرورو فشار میداد تا محکمتر بکنمش.
🌐بزرگترین کانال داستان سکسی
✔️ داستان سکسی
دیدگاهتان را بنویسید