این داستان تقدیم به شما

سلام, اصغـر هستم ۱۹ساله. این داستان بر اساس یک واقعیت هست که برمیگرده به یکسال پیش…
***
نزدیک۱۳رجب بود,منم مثل هرسال آماده رفتن به اعتکاف شده بودم.به یکی از دوستانم که اسمش مهرزاده وهرسال باهم میریم اعتکاف‌خبردادم اونم آماده بود.چندروزمونده بودبه سیزدهم به یکی دیگه از رفیقام که خیلی ساله باهمیم واسمش میثم هست,(خیلی چیز خوبیه سفید و توپر باکون فوق العاده روفرم) گفتم بیاد بریم اعتکاف.ماچندساله باهمیم وهیچ وقت نکرده بودمش درحدهمین انگشت و مالیدن بود.خلاصه رفتیم اعتکاف شب اول براچرت زدن رفتیم زیر پتو من دل تودلم نبود وهی میخاستم میثمو بمالونم ومنتظره یک نشونه ازطرفش بودم,بعدازچنددقیقه یهوگفت:خونه کرم موبر زدم حالاببین خوب صاف شده ,بله من به چیزی که میخاستم و منتظرش بودم بالاخره رسیدم,دستموتوشرتش کردم برا اولین باربود توی این همه سال که کیرشو لمس میکردم بَدَک نبود نسبتاکلفت وکوتاه بود ولی ازمن خیلی کوچیکتربود

خلاصه کیرشو حسابی مالودم,نمی ذاشت آبشو بیارم میگفت توی تَرکه بعد کونشم میمالیدم انگشت به سوراخ میذاشتم و…. شب اول گذشت,/همین اول کار یه نکته روبگم,اعتکاف ما ساعت۱۲شب لامپاخاموش میشد(نه کامل)بعد من چون قصد اینکارارو داشتم رفتم یه گوشه نقطه کور اونجا جاگرفتم که کسی دید نداشته باشه وکارمم طوری انجام نمی دادم که ضایع بازی بشه/شب دوم بعد افطار اومدیم استراحت زیر پتو اینبار اون شروع کرد به مالوندن کیرمن منم که بی جنبه گفتم بسه بسه داره آبم میاد ههیچی دیگه تااذان حال کردیم بعداز سحری خوابیدیم تاشب,دوباره بعدازافطارشروع کردیم لب و مالوندنو …… بهش گفتم میثم امشب میخام بکنمت,جاخـوردوگفت نه نمیشه این دیگه خیلی ضایعس ول کن من هی ادامه دادم تاخودش گفت:بریم توی توالت ها؛منم نقشه رو ریختم بهش گفتم بعد از سحری که همه خوابیدن من ساک حمامم رو برمیدارم وهمچین که از در مسجد رفتم بیرون وبه توالت رسیدم تو حرکت کن بیا؛بعداز سحری قلبم ۲میلیون بار دردقیقه میزد,من رفتم به حمام دیدم نقشه جواب داده وتوالتا خیلی خلوته رفتم توحمام وشلوارمو دراوردم منتظر میثم وایسادم بالاخره اومد تاوارد شد چسبوندمش به دیوار وشروع به لب گرفتن کردم

دیگه هیچی نمیفهمیدم مست مست بودم,بعداز لب شلوارشو دراوردم و تف زدم به کیرم(من تااون زمان هیچوقت نتونسه بودم کیرمو توی کون کسی کنم به نظرم چندتا دلیل داره:۱. ازبس بزرگه ۲.سوراخ اونا تنگ بوده ۳.من بلد نبودم)گفتم مثل همیشه لاپایی بزنم,لاپایی میزدم بعد دستم بردم جلو دهن میثم بهش گفتم عشقم تف بده,تف رو به کیرم وکونش زدم,بعد کیرمو گذاشتم روی سوراخش فشاردادم تافشار دادم یه آهــــی کشیـدومن نفهمیدم که وارد کونش شده ازبس مست شهوت بودم ویا میثم اینقدر پاره بود,فکرکردم مثل همیشه رد شده,رفتم کیرمو دربیارم و دوباره تلاش کنم دیدم یه ذره گیر میکنه مثل قبلا نیست تااین تفاوت رو احساس کردم فهمیدم توشه,شروع به تلمبه زدن کردم صدای برخورد تخمام به کونش میومد,بعداز چندبار آبم اومد وسریع کشیدم بیرون(که ای کاش این کارونمیکردم وهمشو توش میریختم هروقت یادش میوفتم افسوس میخورم,نمیدونمم چرا) خیلی آب ازم اومد تاحالا ایقدر آب ازم نیومده بود.بعد کونشو شست ورفت منم دوش گرفتمو غسل کردمو تمام شد.
امیدوارم خوشِتون اومده باشه

نوشته: اصغـرطوسی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *