این داستان تقدیم به شما
سلام.اسم من الهامه و به لطف شوهرم بسیار زن حشری شدم شوهرم مجتبی روزی ده بار کس منو میکنه…
شب اولی که عقد کردیم و رفتیم خونه ی ما هنوز ساعت 11 نشده بود که دستمو کشیدوگفت الهام بریم تو اتاقت بخوابیم منم پا شدم و باهاش رفتم سریع دره اتاقو بستو مثل وحشیا پرید رومو لباسامو داورد کیرشو دراوردو گرفت جلومو بدون هیچ ملایمتی کرد تو دهنم و فشار میداد عوقم گرفته بود ولی اون ملایمت تو کارش نبود به زور میکرد تو حلقم کیرش لاغرو داراز بود منو خوابوند رو زمین و خواست کیرشو کنه تو کوسم گفتم مجتبی ما که هنوز عروسی نکردیم نکن ولی به حرفم گوش ندادو بدون ازنکا چیزی بگه فرو کرد تو کسم و پردمو زد با خشونت میکرد تو وقتی ارضا شد اب کیرشو ریخت رو سینه هامو باز مجبورم کرد براش ساک بزنم بعد هم منو از کون گایید تا صبح بدون هیچ ملایمتی منو گایید و گایید از درد جیغ میزدم ولی واسه اینکه کسی شدامو نشنوه دستشو جلوی دهنم گرفته بود و میزد به کونم کیرشو کرد لای دو تا سینه هامو تلمبه میزد اینبار ابشو کامل ریخت رو صورتم و صورتم اب کیری شد…
صبح فرداش نمیتونستم از جام تکون بخورم مجتبی هم انگار نه انگار حالم خوب نیست پا شدو رفت سره کار حرفی هم باهام نزد من خیلی بدبختم چون اون منو فقط واس کردن میخواد و دوستم نداره اصلا الان هم که رفتیم خونه خونمون روزی ده بار منو میکنه صبح و ظهرو شب منو بدجوری میکنه چهار سال از ازدواجمون میگذره و کسم مثل غار شده و کونم هم همینطور حتی یچش هم نمیشه بار ها ابشو ریخت تو کسم ولی حامله نشدم من بچه دوس دارم ولی اون نه مثل یک سیب زمینی بی رگ میمونه فقط کس منو میکنه و مثل خر کار میکنه شبم میاد خونه به زور منو میکنه خسته شدم ازین زندگی حتی فهمیدم قبلا جقی بوده و به یه بچه هم تجاوز کرده مجتبی ازت متنفرم کاش به خاطره بی پولی خانوادم راضی به ازدواج با توی حرومزاده ی بی همه چیز نمیشدم مجتبی کیر تو کونت عوضی
نوشته: الهام سیاه بخت
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید