این داستان تقدیم به شما

سلام خدمت دوستان  این داستان  برای من که ۱۷ سالم بود یعنی ۲سال قبل و فقط یکبار اتفاق افتاد
 
من خاله ای دارم به اسم باران که ۳۰ سالشه مجرده خواهرای کوچیک و بزرگ داره ولی مجردشون فقط اینه که تو یه خونه زندگی میکنه که مامان باباش پایین و این بالا تو یکی از اتاقا ((خونه کوچیکه)) این خاله من بخاطر بیکار بودن اکثرا عضو کلوب های مختلف ورزشی مثل شنا والیبال تیر اندازی و… بود من اکثرا میرفتم پیش خالم خیلی صمیمی بودیم ولی نه در حد حرفای سکسی و اینا خیلی وقتا هم تنها میشدیم ولی اصلا من به این فکر نمیکردم البته از خودم که من ۳ سال تکواندو کار کرده بودم اون زمان دان ۱ بودم واسه همین بدنم خوش فرم و صورتم بد نبود قدم ۱۸۵ هست و بود خلاصه یه روز صبح قرار بود بریم ویلای بابابزرگم بابام که کار بود منو مامانمو خواهرم میرفتیم واسه همین صبح زود رفتیم اونجا که بخاطر مریضی مامانبزرگم همه حتی مادرم با اونا رفت نمیتونست که تنها بزاره برن ولی منو خاله باران موندیم تو خونه اکثرا شوخی داشتیم شوخیای دستی ولی اونروز اون عجیب رفتار میکرد گفت حاضری بریم گفتم باشه جیگر وایسا اونا بیان بریم من رو مبل نشستم اونم سرو صورتشو شست اومد نشست وای حواسش نبود که با شلوارک تنگ اومد من متوجه شده بودم ولی اولین بار بود میدیدمش با این لباسا بیاد گفتم راحتی دیگه آره گفت چطور گفت ندیده بودم راحت باشی پیش من گفت اشکال نداره تو جوونی باید هر از گاهیی از اینا ببینی سیر بشی گفتم هه با دیدن ادم سیر نمیشه یکم تشنه تر میشه به شوخی بلند شدم رفتم نشتم پیشش و دستمو انداختم رو رونش((از اینکارا به شوخی زیاد میکنیم ولی اینبار از حشر بود ))اونم گفت نه بفرما گفتم چیکار کنم یه خاله مجرد بیشتر‌ندارم که و لپشو بوسیدم گفت شلوغ گفتم چسبید یبار دیگه بعد همزمان از عمد یجور لپشو بوسیدم که گوشه لبم مالیده شد به لبش دیدم یکم تکونی خورد و گفت پررو نشوو عه گفتم خاله خودمی عشقم میکشه به تو ربطی نداره بعد پرسیدم نگفتی کی میان بریم ویلا گفت تا ۱ ساعت میان منم که رسما حشری بودم قشنگ فهمیدم اونم حشری شده اخه چون ازدواج نکرده بود تا این سن تقریبا مذهبی بود رسما دلش کیر میخواست دیگه به سن و اینا اهمیت نمیداد خلاصه من الکی با گوشیم ور میرفتم اونم با گوشیش داشت سلفی میگرفت از من و خودش((زیاد از اینکارا میکنه))بعد یهو گوشی رو گرفتم ازش و گفتم ول کن دیگه عه اونم پرید خواست گوشیرو بگیره منم حشری عمدا گوشیرو میکشیدم اونم بیشتر میومد روم سینه های ورزشکاریش رو رونام بودن
 
ایوای جااان دلم داشت میریخت منم کونش که رو هوا بود زدم گفتم دختر خوبی باش سلفی نگیر گوشیتو بدم گفت نههه منم با یه دستم گوشیرو انداختم رو مبل بغلی و با یه دستم دور شکم سیکس پک زنونشو گرفتم جوون و با اونیکی دستم داشتم میزدم محکم به کونش واقعا از حشر بد میزدم اونم جیغش رفت رو هوا گفت بسه دردم گرفت روانی گفتم بگیره اشکال نداره از صب رو مخ منی هی میزدم کونش دیدم دیگه تقلا نمیکنه منم که از اول کیرم شق بود اونم ک روش دراز کشیده بود قشنگ حس میکردم چون شلوارم اسپورت بود اسپورت گشاد دیگه نمیتونستم کیرمو کاریش یکنم ((کیرم حدودا اون زمان ۱۸سانت بود الآن ۲۰هست))دیدم قشنگ فهمید خلاصه بعد با جدیت گفت ول کن بلند شم ولش کردم بلند شد رفت اتاقش منم یواشکی رفتم دنبالش اروم رفت تو اتاقش بعد به من فش میداد خخ میگفت روانی ببین چطور زد قرمز شد منم یهو پریدم تو گفتم جوون بزار بازم بزنم گفت گمشو به حد کافی اذیت کردی گفتم خب چیکار کنم فقط ترو دارم خودت میدونی که تنهام در این حین کیرم شق بود خودم عمدا کاریش نکرده بودم اونم فقط چشش رو کیرم بود گفت باشه بیا بغلم ببینم منم محکم بغلش کردم قشنگ کیرمو چسبوندم به کس و شکمش اوفف سینمو فشردم به سینه هاش حدود ۱ دقیقه تو این حالت بودیم که اروم دستمو برم سمت کونش و اروم ناز و مالوندمش گفتم درد کرد بزا نازش کنم درس شه اونم با نازو و شهوت گفت اره بد جور منم داشتم رسما میمالوندمش تو بغلم کونشو با دو دستم کیرم داشت پاره میکرد شلوارمو گفتم با ناز نمیشه برگرد بوسش کنم اونم بی هیچ حرفی برگشت گفتم خم شو تسلط داشته باشم تا نازش کنم درست شه قشنگ بوسش کنم اونم خم شد منم رسما بوسش میکردم کونشو از رو اون شلوارک تنگ اون کون تنگ ورزشکاری قلمبه اروم گفتم بزار کامل ببینمش اروم شلوارکشو کشیدم پایین هیچی نگفت وای یه شرت خوشگل نازک سفید تو کونش‌ گم شده بودن اروم کونشو ناز میکردم واقعا بدجور قرمز شده بودم بوسش میکردم بعد یهویی ناگهانی برگشت گفت چرا داریم خودمونو گول میزنیم یهو کشید شلوارمو پایین با شورتم گفت بیا تا نیم ساعت مونده حال کنیم منم همینجوری گفتم باشه محکم سینه هاشو گرفتم دستم مثل گاو میخوردم بدجور اونم میگفت اووووف ارهه عشق خودمییی منم محکم میخوردم شکمشو گوششو همه جاشو لیس میزدممم بد جووور اونم یهو گرفت با دستش کیرمو و ساک زد بد جور معلوم بود ناشی هی دندون میزو یکی دو بار دردم اومد ولی اصلا هیچی نمیگفتم

 
تخمامو چپوند تو دهنش داشت میخورد منم بلندش کردم رو تختش درازش کردم و شرتو شلوارک و شلوار خودم و خودشو در آوردم کیرم چسبوندم به کسش و سینه هامو به سینه هاش و لباشو میخوردم گردنشو زیر بغلاشو اوف خیلی تمیز بود بوی خوبی میداد داشتم دماغشو میخوردم ک اروم اروم بلند شدم کیرمو تو اروم نوک سرشو کردم تو کسش گفت مواظب باش من هنو باکرم گفتم میدونم عشقم دارم حال میدم اونم داشت دیوونه میشد هی اه و اوه میکرد میگقت عشقمممممیییی منم ا این صداها روانی میشدم اروم چوچولشو با زبونم خوردم حدود یه ۵ دقیقه ای اونقدر وحشیانه با لب و زبون و دهن و انگشت باهاش ور رفتم یجوری لرزید بعد اهی گفت و شل شد برش گردوندم و کیرمو به چاک کونش میمالوندم یهو قمبل کرد گفت از اون کرمه بردار بزن بکن توش گفتم دردت میاد گف نه با خیار و کدو خودمو کردم منم اروم اروم کرم زدم و ولی کیر خودمو خشک کردم که یکم دردش بیاد همین که کردم تو کونش اوف هیچ وقت همچین حسی نداشتم خیلی چسبید خیلی تو فضا بودم اروم اروم سینه هاشو میمالوندم گردنو و شونه هاشو میلیسیدم و تلمبه میزدم تو کونش کمی‌گشاد بود ولی خیلی باحال بود میشه بگم ابم اومد یبار ولی باز دوباره کردم حدود تو ۲۵ دقیقه سه بار ابم اومد سیر نمیشدم ولی خب کیرم داشت درد میگرفت اروم برش گردوندم گفتم خاله عاشقتم بدجور قول بده بازم باهام حال کنی گفت باشه داشتم اروم اروم لیسش میزدم که دیگه کم کم تموم کردیمو همونجوری لخت زنگ زدم مامان گفت یکم دیر میان اینجا تازه نوبتشون رسیده منم گفتم بپریم حموم اونجا بازم ساک زد و یبار دیگه ابمو ریختم و تو خیسی یبار دیگه کردمش و ۱۰دقیقه لب رفتیم زیر اب بعد دوباره اماده شدیم و تا اومدن اونا هی لب و مالوندن این حرفا بود اومدن ما کیفمون ساز همه میگفتن این دو تا خنگ بازم با هم افتادن اسکل شدن رفتیم ویلا ((ویلامون خیلی بزرگه درختاشم بزرگه یه ویلای قدیمی بعضی وقتا میرفتیم یواشکی من انگشتش میکردمو از رو شلوار میچسبوندم بهش ولی هیچ وقت دیگه نتونستم بکنمش هیچ وقت فقط از رو شلوارو ساک زدن بود نهایت نمیدونم چش شده بود هنوزم ازدواج نکرده ولی هر از گاهی میمالونمش امیدوارم شما هم همچین سکسس رو تجربه کنید واقعا فوق العاده بود و من از سکس شانس داشتم حتی وقتی ۱۳سالم بود رابطه داشتم که بعد این مینویسم
 
 
 
نوشته: آرتان بچه ی فلاح (ابوذر)

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *