این داستان تقدیم به شما
اكرم از فامیلهای ماست البته نسبت دوری داریم اما رفت و آمدمون زیاده و با هم صمیمی هستیم البته در خصوص مسائل سكسی زیاد با هم شوخی نمیكردیم اكرم حدود 10 سال از من بزرگتره یعنی یه زنه 35 / 36 ساله خیلی خشگل و با حاله اندام تحریك كننده ای داره تا حالا چند بار پیش اومده با هم رفتیم بیرون نگاه تموم مردها رو میشه دنبالش حس كرد آخه اكرم قد بلند و چهار شونه سفید چشم و ابرو مشكی پستونای سایز 80 كون بر جسته با اولین نگاه میشه برآمدگی های بدنش رو حس كرد خیلی توپه من همیشه با اكرم شوخی می كردم البته در حد معمولی و خیلی وقتها شب از سر كار كه بر میگشتم…
چون خونه اونا تو راه خونه خودمون بود یه سری به خونه اونا میزدم بعضی شبها هنوز شوهرش از سر كار نیومده بود بعضی شبها هم كه بود من یه چای اونجا میخوردم و یه كم كس وشعر میگفتم بعد می رفتم خونه همیشه وقتی میرفتم خونشون چشمام چهار تا میشد تا بتونم بدن اكرم رو بیشتر دید بزنم البته همیشه چادر سرش می كرد جلوم اما خوب بعضی وقتها چادرش نازك بود یا موقع صاف كردن چادرش من چشمم می افتاد به اندامش همیشه هم تو خونه خودشون تاپ تنش بود با دامن یا شلوارك و این رو من مطمئن بودم یه شب از سر كار بر می گشتم طبق معمول رفتم خونشون كه دیدم در حال ساك جمع كردن هستن گفتم جایی میرین اكرم با خنده گفت جایی میره گفتم كجا كه وحید شوهر اكرم گفت میرم دبی خلاصه فهمیدم كه وحید قراره 10 روز به دبی از اینكه 10 روز نمیتونم اكرم رو ببینم حالم گرفته شده بود پرسیدم اكرم تو چی كار میكنی گفت من هیچی چیكار كنم میام خونه شما حالی داد اساسی
من فكر می كردم میره خونه باباش همه چیز عالی شده بود قرار شده بود اكرم هر روز غروب كه عاطفه از مدرسه میاد بیان خونه ما روز سوم رفتن وحید بود زنگ زدم به خونه خودمون كاری داشتم سراغ اكرم رو گرفتم مامان گفت رفته خونشون میاد زنگ زدم خونشون گوشی رو برداشت بعد از احوالپرسی گفتم اومدی خونه برای چی گفت میخواستم برم حموم منم به شوخی گفتم دیشب وحید تو خوابت بوده یه آهی كشید گفت نه اتفاقا برای همین رفتم حموم بعد یه مگث چند ثانیه ای گفت امیر حالم خیلی گرفتس گفتم برای چی گفت دوری وحید خیلی برام سخته منم خودم رو زدم به اون راه ببینم چی میگه گفتم بابا چند روز دیگه میاد گفت هنوز یه هفته مونده گفتم من نمیفهمم چی میگی چی برات سخته با یه لحنی گفت تو كه راست میگی گفتم باور كن متوجه منظورت نمیشم گفت بابا تو چه خنگی برای زن دوری از شوهرش سخته زن یه نیازهایی داره فهمیدی گفتم ای تقریبا بعد با خنده گفتم تو چه كم طاقتی گفت تو هم اگر مزش رو چشیده بودی همین بودی منم با خنده گفتم از كجا میدونی نچشیدم گفت راست میگی گفتم آره گفت پس چطوری تحمل میكنی گفتم سخت خیلی سخت اكرم هر دومون یه كم سكوت كردیم بعد بدون اینكه خودم متوجه حرفم بشم گفتم میخوای من بیام اونجا یه كم با هم حرف بزنیم شاید حالت بهتر بشه گفت میتونی گفتم آره من یه ساعت دیگه اونجام سریع راه افتادم درست 40 دقیقه بعد اونجا بودم
اكرم با اولین زنگ بدون اینكه بپرسه كی هست در رو باز كرد تو راه پله با همسایشون سلام علیك كردم و رفتم بالا اكرم تازه از حموم اومده بود هنوز صورتش سرخ بود مثل همیشه یه تاپ سرخ تنش بود با یه شلوارك لی این رو از روی چادر نازكش فهمیدم سلام كردیم و نشستیم روی مبل روبروی هم اكرم بلند شد رفت برام شربت آورد بعد دوباره نشست با اینكه خیلی با هم راحت بودیم انگار از هم خجالت میكشیدیم هر چند كه هنوز هیچ اتفاقی هم نیافتاده بود به اكرم گفتم رفتی حموم حالت بهتر شد یه لبخندی زد و گفت نه زیاد گفتم باید با آب سرد دوش میگرفتی با خنده گفت پدرت بسوزه تجربه منم گفتم خوب دیگه كم كم سر حرف باز شد من از دوست دخترم گفتم و بعد اكرم گفت كه تقریبا هر شب با وحید برنامه داره گفتم پس چرا شما فقط یه بچه دارین خندید گفت خوب جلو گیری میكنیم گفتم با قرص گفت نه یه كم خجالت كشیدم اما گفتم با كاندوم اكرم با یه لحنی گفت نه گفتم بدت اومد گفت نه آخه با كاندوم اصلا آدم چیزی نمیفهمه گفتم پس چیكار میكنین خندید گفت طبیعی گفتم یعنی چی سرش رو انداخت پائین گفت وحید آخراش كه میشه میكشه بیرون گفتم اگر یادش بره چی خندید گفت نه یادش نمیره كم كم حرفامون گل انداخته بود داشتم میمردم آمپر حشریتم رسیده بود روی هزار گفتم من اومدم حال تو رو خوب كنم خودم حالم بد شد خندید گفت خدا بگم چیكارت كنه حال منم خیلی بد تر شد
گفتم میخوای من برم گفت نه بمون من حالم بد جوری به هم ریخته گفتم آخه گفت آخه نداره بمون گفتم باشه یه كم ساكت موندیم اكرم گفت امیر میخوام یه چیزی بگم روم نمیشه فهمیدم چی میخواد بگه گفتم منم میخواستم بگم هم روم نشد هم ترسیدم گفت ترس از چی گفتم هم از تو هم از خیلی چیزای دیگه گفت مگه من ترس دارم گفتم از این ترس داشتم كه تو بهت بربخوره یا یه جوری رابطون بد بشه یا اینكه كسی چیزی بفهمه اكرم گفت منم از این ترس داشتم تو در مورد من فكر بد بكنی گفتم از اون بابت خیالت راحت اكرم با شنیدن این حرف لبخندی زد و با یه حركت چادرش از سرش افتاد و من حالا میتونستم دستهاش رو كه لخت بود ببینم فكر نكنید ندید بدیدم اما پوست صاف و تحریك كننده اكرم واقعا دیدنیه پستونای اكرم داشت تاپش رو جر میداد خط وسطشونم یه كم معلوم بود و حسابی تحریك كننده بود هر دو به هم نگاه می كردیم بلند شدم رفتم كنار اكرم نشستم بدون اینكه خودش رو تكون بده چسبیدیم به هم رومون نمیشد تو چشم هم نگاه كنیم من آروم دستم رو انداختم دور گردنش و آروم شروع كردم با نوك انگشتم بازوش رو لمس كردم چند لحظه بعد دست اكرم اومد روی رون من و آروم اومد بالا به كیرم كه رسید یه نفس عمیق كشید و گرفت تو دستش و فشارش داد منم قشنگ بغلش كردم و فشارش دادم به خودم اكرم سرش رو گذاشت روی شونم بوی عطر و شامپوی سرش حسابی حشریم كرد دستم رو از زیر بغلش كردم تو انگشتم رسید به كنار پستونش دیگه نتونستم تحمل كنم بهش گفتم اكرم گفت هوم گفتم بلند شو بریم تو اتاق گفت نه همینجا گفتم چرا گفت اونجا فقط با وحید منم اصرار نكردم بلند شدم اون رو هم بلند كردم سر پا بغلش كردم و حسابی به خودم فشارش دادم بعد آروم روی گونش رو بوس كردم كم كم ادامه پیدا كرد تا رسیدم به لبش لبای گوشتی كلفتش حسابی وسوسه انگیز بود برای خوردن روم نشد زبونم رو بكنم تو دهنش اما اكرم خودش اینكار رو كرد و خیلی بهم حال داد بعد از كلی لب خوری و زبون بازی شروع به خوردن گردنش كردم اكرم دیگه به نفس نفس افتاده بود كه از هم جدا شدیم یه كم با لبخند به هم نگاه كردیم
تاپش رو دادم بالا خودش كمك كرد درش آوردیم یه كرست مشكی بسته بود كه سفیدی پوستش قشنگ تو چشم میخورد دستم رو انداختم پشتش بازش كردم و درش آوردم وای چه پستونایی داشت سفید و صفت با یه نوك قهوه ای كم رنگ كه از روی شهوت سیخ زده بود بیرون یه پستونش رو تو دستم گرفتم و اون یكی رو به دهن حسابی خوردم هرچی میخوردم بیشتر مزه میداد تا اكرم گفت بسه دیگه منم نشستم جلوش دكمه های شلواركش رو باز كردم و اون رو كشیدم پائین شرتش هم مشكی بود صورتم رو بردم جلو یه نفس عمیق كشیدم و باز دم نفسم رو دادم بیرون اكرم یه آهی كشید از كنار شرتش گرفتم چشمم رو بستم و شرتش رو كشیدم پائین چشمم كه باز شد جلوم یه كس تپلی بود كه با ظرافت خاصی اصلاح شده بود بدون معطلی از لبه های كسش شروع به خوردن كردن با اینكه به قول خودش هرشب با وحید برنامه داشت ولی بازم لبه های كسش به هم چسبیده بود زبونم رو كردم لای كسش كه از داغی داشتم میسوختم اكرم دستاش رو سر من بود داشت تو موهام چنگ میزد آروم آروم رفت عقب منم روی زانو دنبالش میرفتم تا نشست روی مبل منم پاهاش رو انداختم روی شونه هام و یه كم كشیدمش جلو از سوراخ كونش لیس میزدم تا بالای كسش چوچولش رو گاز میگرفتم و با نوك زبونم فشارش میدادم اكرم هم فقط ناله بود و ناله اكرم كم كم صداش بلند شده بود و با صدای لرزون آخ و اوخ میكرد و اوف اوف میكرد بعد سرم رو به كسش فشار داد و با ناله گفت بخور بخور جون بخوررررررر جون جون جوننننننننننننننننننننن بعد یه لرزش شدید و بی حال افتاد روی مبل اكرم راحت شد اما من هنوز لباسم رو در نیاورده بودم و داشتم به بدن قشنگ اكرم نگاه میكردم اكرم سرش رو از پشتی مبل بلند كرد با چشمای خمار نگاهم كرد گفت مرسی امیر مرسی خیلی حال داد من كه انگار دنیا دور سرم چرخید گفتم خاك تو سرت امیر فقط این رو ارضاء كردی خودت موندی تو همین فكرا بودم كه اكرم بلند شد دستم رو گرفت من رو كه مثل گل روی زمین پهن شده بودم بلند كرد و بغل كرد و لبش رو گذاشت روی لبم كلی حال كردم منم شروع كردم كه دوباره تحریكش كنم یه كم با هم عشق بازی كردیم اكرم شروع به لخت كردنم كرد
لخت لخت شده بودم از اكرم یه كم خجالت میكشیدم اكرم من رو نشوند روی مبل خودش هم كنارم نشست و خم شد روم یه كم با دستش كیرم رو مالید و بعد قشنگ خوابید روم و كیرم رو كرد تو دهنش همچین با اشتها میخورد انگار داره بستنی میخوره چنان ملچ مولوچ میكرد خودم هم هوس كردم یه ساكی برای خودم بزنم دیدم تموم كیرم رو میكرد تو دهنش نگه میداشت بعد اوق كه میزد میاورد بیرون از آب دهنش تخمام خیس بود كه اون رو هم با دستش میمالید. اگر اكرم یه كم دیگه ادامه میداد خودم رو خراب میكردم بلندش كردم كوسن مبی رو گذاشتم زیر سرم خوابیدم اكرم رو هم كشیدم روی خودم به حالت 69 باز هم شروع به خوردن كسش كردم اونم یه كیرم رو به پستوناش مالید كه من خیلی حال كردم بعد كرد تو دهنش من داشتم میمردم بهش گفتم نكن آبم میاد خندید كیرم رو از دهنش بیرون آورد بلند شد گفتم چی شد گفت صبر كن رفت از تو اتاق خوابشون با یه اسپری برگشت این كونده وحید مجهز بود یه كم به كیرم زد و با دستش مالید كنارم نشسه بود با دستش اسپری رو میمالید منم دستم لای كسش بود داشتم با دستم كسش رو میمالیدم خم شد روی من یه كم لب خوری و زبون خوری كردیم بعد كشیدمش بالا یه كم دیگه كسش رو خوردم اونم باز مشغول ساك زدن شد اسپری كار خودش رو كرده بود بعد اكرم بلند شد نشست روی سینه من همونطوری كه پشتش به من بود رفت جلو تر تا كسش رسید به كیرم و یه كم كسش رو به كیرم مالید بعد بلند شد و با احتیاط كردش تو یه نفس بلند كشید یه كم نشست بعد شروع كرد تكون تكون خوردن
بهش گفتم بچرخ معلوم بود خجالت میكشه اما چرخید رو به من نشست منم پستوناش رو گرفتم تو دستم اون كه بالا میرفت منم خودم رو بلند میكردم با كیرم ضربه میزدم تو كسش هر دو فقط ناله می كردیم كه من شروع به حرف زدن كردم گفتم اكرم خوب میكنم با لبخند گفت آره گفتم خوشت میاد گفت خیلی گفتم اندازش خوبه با عشوه گفت اندازه چی گفتم همون كه اون توه گفت كدوم ؛ كدوم تو چرا اسمش رو نمیگی با خجالت گفتم اندازه كیرم گفت آره خیلی با حاله حالا بگو تو چیه گفتم تو كست دیگه لبش رو گاز گرفت یه كم سرعتش رو بیشتر كرد گفت آخ جون بازم بگو دوست دارم فهمیدم كه دوست داره حرف سكس بزنه و بشنوه دیگه شروع كردیم من از كس اكرم میگفتم اونم از كیر من بلند شد گفت یه مدل دیگه گفتم چطوری گفت هر طوری تو دوست داری منم شده بودم فردین گفتم تو هر طوری دوست داری بگو خندید گفت از پشت كلی حال كردم گفتم دمش گرم یه كون توپ میكنم چهار دست و پا شد. من رفتم پشتش با دستم كونش رو مالیدم بعد باز كردم كیر سیخ شده رو گذاشتم دم سوراخ كونش یه كم رفت جلو گفت اونجا نه گفتم خودت گفتی از پشت گفت از پشت بكن تو جلو گفتم جلو دیگه كجاس اسم نداره سرش رو چرخوند به من نگاه كرد گفت از پشت بكن تو كسم كیرت رو بكن تو كسم منم سر كیرم رو هل دادم پائین با سوراخ كسش كه میزون شد
اكرم خودش رو داد عقب و گفت آخیش چه حالی میده بعد شروع كرد به عقب جلو كردن منم پستوناش رو گرفته بودم تو دستم باهاشون حال میكردم و گاهی هم چوچولش رو میمالیدم اكرم سرعتش زیاد شده بود میگفت تند تند بكن كسم رو جر بده زود باش كسم داره میمیره كسم رو حال بیار نذار بمیره بهش شوك بزن زود باش منم سرعت گرفتم و كه اكرم با گفتن واییییییییییییییییییییییییی كسم باز زنده شد خودش رو به من فشار داد فهمیدم برای بار دوم اورگاسم شده بعد بلند شدیم اكرم خوابید روی زمین من خوابیدم روش و كیرم رو كردم تو كسش خوابیدم روش كسش حسابی آب انداخته بود ازش لب می گرفتم و خودم رو تكون تكون میدادم جفتمون مست شهوت بودیم گوشش رو كه خوردم خیلی حال كرد ازم خواست ادامه بدم منم گوشش رو میخوردم و تو گوشش نفس میكشیدم كه اكرم باز شروع به حرف زدن كرد آخ بكن بخور كشتی من رو وای امیر چه حالی دارم میكنم منم داشتم میمردم سرعتم زیاد زیاد شده بود كه اكرم با چنگ انداختن روی كمرم بهم فهموند داره باز هم اورگاسم میشه منم یه كم خودم رو نگه داشتم تا اكرم اورگاسم شد گفتم دارم میام گفت بریز روی شكمم تا كیرم رو از كسش بیرون كشیدم آبم با فشار زد بیرون جهش اولش از سر اكرم رد شد ریخت روی فرش بعد تموم آبم رو روی شكم و پستوناش خالی كردم و خوابیدم روش جفتمون از زور گرمای سكس داغ داغ بودیم و خیس عرق بلند شدم از روی میز دستمال آوردم اكرم رو تمیز كردم و بعد خودم رو تمیز كردم دلم میخواست باهاش برم حموم اما خیلی دیر شده بود و ممكن بود عاطفه برسه سریع لباس پوشیدم از اكرم یه لب اساسی گرفتم از هم تشكر كردیم من رفتم سر كار شب رفتم خونه اكرم خیلی معمولی با هام برخورد میكرد انگار هیچ اتفاقی نیافتاده منم همینطور
فرداش اكرم زنگ زد مغازه ازم خواست باز هم برم خونشون منم با كمال میل قبول كردم دیگه تو این یه هفته كار من همین بود هر روز برم پیش اكرم و هر روز با هم سكس داشتیم البته از نظر غذایی به خودم خیلی می رسیدم اما باز هم از نفس و كمر افتاده بودم روز آخری كه قرار بود فرداش وحید بیاد به اكرم گفتم از فردا دیگه وحید میاد تو راحت میشی اما من چیكار كنم كه به تو عادت كردم خندید گفت سعی میكنم تنهات نذارم فقط نباید كسی بفهمه قبول گفتم قبول قبول خلاصه تو این یك ساله گذشته تقریبا من 10 بار با اكرم سكس داشتم و كلی از هم راضی هستیم دیگه حسابی هم رومون به هم باز شده و كلی با هم حال میكنیم.
نوشته: امیر سالاد
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید