این داستان تقدیم به شما
من ممد هستم و خیلی حشری و داغ و ۲۷سالمه و خواهرم ۱۹سالشه و خیلی خوشگل و سکسیه و من که دیونه اش هستم و خیلی هم با هم خوب هستیم و من چند سالی هست که تو کارشم و خودشم اینو میدونه و بعضی موقعها هم حال میده با لباس پوشیدنش و وقتی دامن میپوشه پاشو طوری باز میکنه که شورتشو میشه دید ولی بعضی مواقع هم سوتی نمنیده که هیچ منم حرات ندارم کاری کنم و میترسم آخه چه مرگته دختر بزار منم به اون کوسو کونت برسم چقدر برات جق بزنم اخه اینقدر جق زدم کیرم کلفتر و محکمتر شده تصمیم داشتم تا بهش بکم بالاخره اخه تا کی در حسرت تو بمیرم…
یه روز خوب اومد بهش گفتم که من عاشقتم و خودمو دارم میکشم و کاری هم نمیتونم بکنم و کلی انروز راحت باهم حرف زدیم و میترسید خواهرم ومن بهش گفتم کسی نمی فهمه قول میدم یه راز بین منو تو و اگرم خوشت نیامد تمامش میکنم فقط یک بار که قرار شد فکر کنه و بهم جواب بده که مد هم سعی میکردم بهش محبت کنم و براش وسیله و کلی هم بهش حال میدادم و حتی بهش هم میگفتم که اگه جواب مثبت باشه بییشتر هواتو دارم و انگاری داشتم موفق میشدم و منم تو اون مدت کارم شده بود دیدن فیلم سوپر و فکر و خیالم فکر کردن بهش و چه جوری بکنمش و برای کردنش نقشه میکشیدم و کاندوم و وازلین و قرص و کرم لودوکایین و بیحس کننده هم خریده بودم و منتظر جواب خواهرم بودم که موقع کردن از کون زیاد درد ش نگیره .
وقتی کیر خرم که واقعا کلفته تو کونش کزدم نترسه و دیگه سمتم نیادش از دردش ولی پنج شنیه که خونه خالی بود من اومدم خونه دیدم تنها تو آشپزخونه هست و بهش سلام کزدم کفتم خانواده کجان گفت بیرون هستن و برو حموم زود بیا ناهارتو بخور رفتم حموم سریع صاف و صوف کزدم و من هم تو دلم که افتادم بالاخره کوسو کونشو که زیاد حرف نزد موقع ناهار و رفت تو اتاقش منم زد حالرفتم تو اتاقم که دیدم پیام داد بهم که در مورد حرفات فکر کردم بیا تو اتاقم منم سریع رفتم تو اتاق دیدم روی تخت دراز کشیده و گفت فقط مواظب باش به جلوم دست نزنی و گفت لخت نمیشه گفتم چرا که نه لخت شدم با شورت جلوش بودم که گفت چه کیری داری کلفت هستش و در بیارش ببینم که من شورتمو سریع کشیدم پایین کیرم مثل فنر تکون میخورد رفتم نزدیکتر پتو شو زدم کنار جون چی میدیدم چه کوسه خوشگل و سفیدی داشت که وقتی اندام و بدن همدیگر را خوب دست مالی و دیدیم رفتم سریع وسایلی را که خریدم آوردم و کونشو چرب کردم و کرم و وازلین زدم و کاندوم کشیدمرو کیرم که تا کلاهک کیرمو با کونش میزون کردم با یه فشار رفت یهو تو کونش
تعجب کردم که چرا بهمین راحت رفت و چیزی احساس نداشت طاقت نیاوردم بهش گفتم آبجی تو قبلا کسی باهات از عقب سکس کرده دیدم خندید و گفت نه دیونه منم هم مثل تو حش یم و دوست دارم من همیشه واستا الان میام رفت یدونه خیار مصنوعی که قبل مادرم خریده بود به خاطر قشنگیش که سیب و موپز انگور و سبد میوه همشون مصنوعی بودن و قشنگ بود وخیلی وقت بود که خیارش گم شده بود دیگهلازم نبود توضیح بده ابجی ماخیار. را برای خودش وردالشته بود و میکرد تو کونش و حال میکرد منم که تازه فهمیدم جقدر حشری هست چنان از کون کردم و با قرزص و اسپری که من زده بودم کونش قشنگ باز شده بود و چه حالی کردیم انروز و هنوزم نیازای همدیگرو مخفی بر طرف میکنیم و این خاطره واقعی من بود که گفتم دوستان که عاشق سکس با خواهرشون هستن باید دل را به دریا بزنن و بهش بگن و هواسشون را جمع کنن که عجله نکنن ومرسی که خوندین
نوشته: ممدم ابجی باز
نظر ادمین: تبریک میگم شما برنده ی یک دستگاه کامیون هیجده چرخ ولوو شدید به شرط اینکه همشو یه جا بکنی تو کونت
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید