این داستان تقدیم به شما

سلام‌.
اسمم محسنه . اسم زن خوشگل و نازمم که همیشه با خوشگلی و اندام گوشتیش بلای جونم‌میشه آنا .
انا خیلی خوشگله و اینو همه دوستام و اطرافیا بهم با تیکه میگن . اندامشم اینقدر گوشتی و خوشگله که هر کی میبینه محاله با چشم هیکلشو نخوره. خودم حس میکنم وقتی تو خیابون راه میره با تکون خوردنای کون گردش و با تکونای زیر سینه های تپلیش همه رو میخ و البته سیخ میکنه.
با آنا تصمیم گرفتیم برای ماه عسل بریم سفر. ترکیه رو انتخاب کردیم…
 
همه کارهامونو درست کردیم تا برای رفتن اماده بشیم . قبل از رفتن انا ازم خواسته بود وقتی ترکیه هستیم و تو ماه عسل همونجا یه شب توی هتلمون حاملش کنم منم یجورایی قبول کردمو قرار شد تو ترکیه باردارش کنم . خلاصه راهی ترکیه شدیم. وقتی رسیدیم با کمی سختی ادرس هتلمون رو به راننده دادیمو مارو به هتلمون برد. موقعیت عالی داشت یه هتل چند طبقه که طبقه چهارمش برای ما رزرو شده بود که وسط یه جنگل خیلی قشنگ . خوشمون اومد. رفتیم داخل . اصلا فراموش نمیکنم وقتی وارد شدیم خدمه و گارسونا چجور جذب آنا شدن. انا یه ساپورت سفید که رونای خوش فرم و تپلیش خودنمایی میکرد با یه تاپ زرد که اون چاک سینه های سفیدش خودمم حشری میکرد پوشیده بود . وقتی از کنار لابی رد میشدیم میشد برق شهوتو تو چشم گارسونا دید.
خلاصه مستقر شدیم و یه دوش حسابی گرفتیم و یکم استراحت و بعد از خوردن ناهار رفتیم پایین برای رفتن به یه بازارچه که میگفتن با ماشین ۲۰ دقیقه راهه. وقتی داشتم با مسئولش صحبت میکردم متوجه شدم انا انگار یه جوری شده . بیرون ازش پرسیدم گفت وقتی داشتی صحبت میکردی دوتا از گارسونا ی سالن پشت در به حالت عجیبی به تو و بعد به من نگاه میکردن. میترسم محسن. گفتم نترس عزیزم. به شوخی گفتم خب همچین گوشتی دیدنم داره. خوشبحال خودم که همچین کصی دارم. تو مسیر بازارچه متوجه شدم انگار کسی تعقیبمون میکنه. جدی نگرفتم. کلی گشتیمو و برگشتیم. رسیدیم به هتل فکر نمیکردم تو شب ترسناک باشه مسیر رسیدن به هتل. خلاصه فکرم هنوز مشغوله تعقیب طهر تو بازارچه بود . رسیدیم هتل وقتی میخواستم با مسئولش خوش و بش کنم بهم گفت لطفا قبلش برید تو اون اتاق یا موصوعی هست. مشکوک شدم . با انا گفتم بشین تو لابی تا بیام . رفتم تو اتاق . دیدم سه تا مرد نشستن که دوتاشون گارسونای هتل بودنو یکیشونم کا قیافش خلاف بود . تانشستم اونیکه خلاف بود گفت شنیدم زنت خیلی جیگر و خوشگله . تا اومدم بگم حرف دهنتو بفهم مرتیک…. گارسونه گفت هیسسس.

 
 
گفت میخاستم بهت یا پیشنهاد بدم . گفتم چه پیشنهادی یالا. گفت من خیلی حوصله ندارم رو تا راه داری یا در ازای مبلغی که بهت میدیم یه شب زنتو میدی به ما یا هیچ پولی نمیدیمو زن خوشگلو سفیدتو میدزدمو اونوقت شک نکن یا شاید دیگه نبینیش یا شاید اگه ببینیش دیگه خیلی به دردت نخوره. واااای چی‌میشنیدم. هم نمیتونستم قبول کنم هم ترسیده بودم. جرات نداشتم حرفی بزنم چون غریب بودمو از فکر اینکه اگا واقعا آنامو بدزدنو ببرن هر کاری بخوان بکنن باهاش دستم به جایی نمیرسه. نمیدونستم چی بگم . دستام‌میلرزید. بهش گفتم باید با خودش صحبت کنم . گفت خودش نباید بدونه. یالا انتخاب کن . اخ چا موقعیت بدی گیر افتاده بودم تنها تو کشور غریب یه تهدید اونم روی زن خوشگلم که بلای جونم بود همیشه . اخه کی از اون کص میگدشت که اونا بگذرن. دلم یه جوری بود . یا باید پولو میگرفتمو بدون تهدید جانی آنا رو میدادم بهشون یه شب یا باید میدیدم ازم بدردنتشو اونوقت نمیدونستم چکارایی میخان باهاش بکنن. اخخ داشتم میمردم از ترس و عصبانیت. اونا زود جواب میخاستن همون جا. قبول کردم تا یه شب بهشون بدم زنمو. اونم همون شب . نمیدونستم باید با انا چی بگم. اومدم‌بیرون با استرس به انا گفتم بریم بالا عشقم. رفتیم بالا . زبونم بند اومده بود.‌انا میگفت چتا چی شد محسن. چی‌گفتن؟ داشتم میگفتم بهش کا زنگ اتاقو زدن . حرفم‌قطل شدو نشد به انا بگم رفتم دم در یکی ازهمون‌گارسونا بهم‌گفت بپوش بریم . گفتم‌کجا؟ گفت اتگار یادت رفته. گفتن نه .

 
 
لباسمو پوشیدمو انا کا خسابی ترسیده بود گفت کجا تنهام‌نزار محسن میترسم. گفتم عشقم نمیدونم پایین چه مشکلی پیش اومده میرم زود برمیگردم پیشت عشق خوشگل من. با ترس و یه حال عجیبی رفتم باهاش. دلم‌پیش انا بود که قرار بود امشب چند نفرو سیر کنه . اخخخخخ. سوار ماشین کردن منو تو راه دستمو بستن . گفتن سرو صدا کنی زنتو نمیبینی. رفتیم به یا کلبه ی جنگلی . منو بردن اونجا بستن به صندلی و دهنمو بستن. اخخ نمیدونستم انا کجاست قراره چه اتفاقی بیفته. چند دقیقه ای گدشت دیدم صداشون میاد. وقتی اومدن تو دیدم انای خوشگل منو همون خلافه زده زیر بغلشو دهنشو بستن . اخخخ نمیتونستم کاری بکنم . انای خوشگلو تپلی و سفیدمو میدیدم که مات و شوکا شده جیغ میزد اما صدامون … انداختنش رو یه تخت . شرول کردن به لخت شدن وای سا تا کیر کلفت که البته از کیر خودم کلفت تر نبودن اما اینکه سا تا کیر چجور میخان انای منو بکنن داشت دیووونم‌میکرد. لخت شدنو رفتن سراغ انا . شروع کردن با لخت کردن زنم جلوی من. لباساشو در اوردن. شورتشم پاره کردن. اخخخ کص خوشگل و سفید من لای سه تا کیر گنده گیر افتاده بود. شروع کردن. یکی سینه های سفیدشو میمالید و اب دهنشون راه افتاده بود . یکی با کون گردش بازی میکرد و قربون صدقش میرفت. اون خلافه هم دستشو انداخته بود لای کص انا. لاشو باز کرده بود و کص تملیشو میمالید. مست شده بودن. یه گوشت سفید لای سه تا کیر کلفت اخخخخ میدونستم کارشو میسازن. میدونستم جرش میدن. فقط خدا خدا میکردم نشه اون اتفافی کا میترسم. میترسیدم نکنه یه وقت باردارش کنن . تو یه چشم بهم زدن
انا رو دیدم که مثل یه تیکه گوشت لای دوتا شون بود
یکی زیر انا یکی هم روی انا و خلافه هم فقط کیر کلفتشو میمالوند. وای کیراشون با رگای باد کرده انا طاقت نمیاورد چون کص و کونش خیییلی تنگ بود . مثل خواب بود . چشممو باز کردم دیدم تو کصش یه کیر کلفت عیب و جلو میشه تو کونش یه کیر گنده یکی هم رفته بالا و داره دهنشو میگاد. اخخخ . باورم‌نمیشد دارن زنمو جلوم‌میگان. چنان تالاپ و تولوپی راه انداخته بودن که نگو. انا داشت از حال میرفت معلوم بود جررررش دادن. بز وقفه تلمبه میزدن.‌وای زنم لای سه تا کیر کلفت. داشت گاییده میشد. سینه هاشو از بس خورده بودن نوکش داشت منفجر میشد. از بس به کون سفید و تپلش ضربه زده بودن قرمز شده بود. اخخ انا رو ترکونده بودن. جوری میکردن که انگار سالهاست کص و کون نکردن لعنتیا. اخخخخخ بخودم اومدم دیدم کیر کلفت منم بلند شده. ولی اینقدر محو کص و کون دادن انا بودم که فراموش میکردم کیرم باد کرده. وای چرخشی جاهاشونو عوض کردن همشون تمام سوراخای زنمو کردن. انا جووون نداشت مثل یه تیکه گوشت میچرخوندنش میکردنش. کص انا باد کرده بود . ولی ول کنش نبودن. نمیدونم چرا خسته نمیشدن از کردنش. از بس که کردنش انا دیگه نا نداشت تلاشی کنه. اخخخ چی میدبدم زن خوشگلو سفیدمو جلوم گاییدن
 
 
تمام هیکلشون خیس عرق شده بود. نمیدونم چه کمری داشتن از بس کردن انارو . خووور و حسابی که کردنش دیدم دارن قرار میزارن اب منی هاشونو بریزن تو کص و کون خوشگل عروسک من. اخخخ هر چی تلاش کردم داد بزنم و بگم نههههههههه نشنیدن
اخخخخخخخخخ
با چند تا تلمبه ی محکمو با قدرت هر سه تا هر چی اب داشتن خالی کردن تو زن‌من. دیدم از کص انا اب میزنه بیرون
از کونش
اخخخخخخ یکیشونم انگار یه لیوان اب منی خالی کرد تو حلق انا. انا تا حالا فقط اب منو خورده بود. ولی اون نامرد جوری نگه داشت کیر کلفتشو تو دهن‌انا که مجبورش کرد همشو قورت بده. اخخخخخخ انا ی خوشگلم با اب کیر یکی شد. کص و کونشو یکی کردن جلوم. جر دادن عروسک سفیدمو. اخخخخ یه چند دقیقه ای رو کیراشونو تو کص و کون عشقم نگه داشتن تا قطره اخر هدر نشه . انا از حال رفته بود ولی این کیراااااا رو در نمیاوردن. انا رو پر کردن. بک‌میکنم ابشونو ریختن تو شکم و کمر انا از بس فرو کرده بودن توووووو. اخخخخخ
دیگه اروم اروم ولش کردن و کشیدن بیروووون . وای یه لحظه فک کردم انا مرده. بی حرکت . بعد خلافه اومد حلوم اون‌کیر کلفت اویزونشو نشونم داد و گفت زن خوشگل و جیگرت از کیر من حامله شد.
دیگه جون‌نداستم
فقط میخاستم انامو بردارم و برم . لباساشونو‌پوشیدن و بعد دستامو دهنمو باز کردن
بهم‌گفتن مرسی که کصتو دادی بهمون.
بهتره امشب بری از این هتل چون قول نمیدم بهت که بقیه هم‌نخان این کص خوشگلو کردنیتو بکنن. رفتنو منو انای جر خورده متو تنها گزاشتن .
رفتم و زود دهنشو باز کردم. اخخخخخخخ اینقدر محکم بغلش کردم تا چشماشو باز کنه. هنوز شوکه بود. بغضش ترکید یه ساعت برام‌گریه کرد. فقط میگفت محسن چرااا؟
بریم محسن. گفتم قول میدم ببرمت عشقم
با هزار زحمت لباسامونو پوشیدیمو خودمونو رسوندیم هتل

 
اثری ازشون نبود . وسایلامونو جمع کردیم و از هتل تسویه کردیمو اولین فرصت برگشتیم ایران.بهش قول دادم تا برسیم اون نطفه ی لعنتیو از تو وجودش پاک کنم. نمیخوام بیشتر ازین ادامه بدم . ولی بعد از اینکه فهمیدیم انا حامله نشده بود از اون. بعد از چند ماه خودم حاملش کردمو با خیال اومدن یه نی نی کوچولو میخواهیم کم کم فراموش کنیم‌خاطره ی گاییده شدن عروسک سفید و خوشگلمو که همیشه بلای جونم میشد.
ببخشید اگه وارد خیلی از جزییات نشدم
نوشته: م.م

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *