سلام دوستای عزیزم
زود میرم سر اصل مطلب من امیرم16سالمه پسر خیلی خوشتیپ قدم 178 چشام رنگیه و چهره بسیار زیبایی دارم یه دختر عمو دارم اون 17 سالشه واسمش لیلا هست. پدرمن معمار تونل سازیه ومادرم شاغل هستش (پدرم هر هفته فقط پنج شنبه وجمعه ها میاد خونه ) من وبرادرم علی که ازمن بزرگتره 2سال من اون رابطمون خیلی خوبه من به داداشم میگفتم که تو کف لیلا هستم اونم منو مسخره میکرد منم بهش میگفتم یه راهی بگه که من مخش کنمو …. بعد خیلی خواهش التماس یه راهی گفت بهم . عمومینا (بابای لیلا) هرروز میان خونه ی ما برا دیدن مادر بزرگم چون مادر بزرگم طبقه ی پایین ما میشینه ووقتی تابستون میشه لیلا هر روز میامد خونه ی ما و شبرو میموند (چند باری احساس کردم که لیلا به من علاقه داره) علی بهم گفت برو شبا پایین پیش مادر بزرگ بخواب و بزار لیلا بهت عادت کنه وباهاش خوب باش منم همین کارو کردم یه هفته ایی پایین میخوابیدم من چند باری رو لیلا شیطنت کردم و بلاخره صبر من تموم شد دلو زدم به دریا به لیلا گفتم لیلا جان میشه ازت یه سوال بپرسم اونم با کنجکاوی گفت بپرس من بهش گفتم منو دوس داری اونم قرمز شدو گفت از چه لحاظ من گفتم مثل یه دوس دخترو دوس پسر اون با یه نیش خند گفت امیر جان من از تو بزرگ ترم نمیشه من که اینو شنیدم قوت قلب گرفت با ترس گفتم مگه چی میشه این همه ادم این جوری باهم دوستن و…… اون با یه خنده پاشد رفت رو مبل نشستو تلوزیون دید(لیلا یه دختر خوشگلللللل و از خود راضیه که باور کنید تا حالا با پسر دوس نبوده ) منم که همچنان تو فکرش بودم رفتم بالا ماجرارو برای داشم تعریف کردمو اونم با یکم خنده گفت همییین … منم گفتم اره همین بعد با یکم دل گرمی پاشد رفت باشگاه منم نشستم با گوشی ور رفتم ( دوس دختر داشتم اما مجازی بود ) بعد که دیدم لیلا انلاینه بهش پیام دادم لیلا جان رو حرفم فک کن تاشب بهم جواب بده . اون هم بعد یه ربع نوشت که چرا تا حالا بفکر این کار نبودی منم گفتم خوب من تورو دوس داشتم ولی روم نمیشود بهت بگمو اونم گفت باشه ….. اینو که گفت تو کونم عروسی بود … ما باهم انقدر خوب بودیم باهم بیرونم میرفیم و …. تا این که یه روز لیلا رو بردم بالا سر موضوع باز کردم بعد رفتم پیشش نشستمو دستمو انداختم رو گردنشو لاله ی گوشه شو میمکیدم بعد یه لب گیری تو کردیمو من به لیلا گفتم دوس داری ماساژت بدم اونم با صدای شهوتی گفت اره منم بردمش رو تخت خوابوندمش و از گردنش شروع کردم بعد با یه حرکت لباسشو دراوردم واااای چی میدیدم سینه های لیلا رو واقعا سینه های محشری داشت بعد با سینه هاش بازی کردم و اونم خیییییلی شهوتی شده بود بعد شلوار استرجیشو دراوردم وای باوورم نمیشد لیلا لخت جلوم بود فقط یه شورت تنش بود اون هم چشاشو بسته بود ومن خاستم شورتشو دربیارم که مقاومت کرد و نزاشت شورتشو دربیارم من گفتم لیلا تا اینجاش اومودی دیگه بی خیال دوباره رفتم سراغ لباش و سینه هاش دیگه داشت میمورد منم از فرصت استفاده کردمو شورتشو کشیدم پایین چی میدیدم چه کوسی داشت واقعا محشر بود منم شروع کردم به خوردن کوسش اونم اوخ اخ اه میکردو صداش رفته بود بالا من بهش گفتم بزار برم یه کرمی بیارم رفتم وازلین و یه اسپره تاخیری اوردم ( چون داداشم زیاد کوس بلند میکرد با رفیقاش جای اسبپرو کاندومو و … بلد بودم ) اومدم لباسمو در اوردم فقط شورتم مونده بود که به لیلا گفتم خودت درش بیار اونم اومد و در اورد بهم گفت اووووووو واااای امیر عجب کیرییییی داری چون واقعا کیرم بزرگ بود دورو بره 17 18 سانت بود دیگه طاقت نداشتم به لیلا گفتم ساک بزن اول مخالفت کرد بعد از چند بار اصرار شروع کرد به ساک زدم خوب نمیزد دندوناش اذیت میکردن خودش قصدی این کارو انجام می داد منم کیرمو کشیدم بیرونو اسپررو زدم به کیرم وازلینو به کیرم وبه کون لیلا زدم اول فک میکردم مخالفت میکنه اما هیچ مخالفتی نکرد منم هم با انگشتم کردم تو کون لیلا تا کونش جا باز کنه بعد یه متکا گزاشتم زیر شکمه لیلا و تا بالاخره سر کیرمو کردم تو یه داد بلند زدو گفت بکش بیرون امیر منم بهش گفتم الان خوب میشه عزیزم بعد یواش یواش کیرمو تا ته کردم تو کونش بعد اینکع قشنگ جا باز کرد شروع کردم به تلنبه زدن لیلا رو از رو تخت بلند کردم و به حالت سگی نشوندمش بعد انقدر محکم تلنبه میزدم که صدای شاپ شوپ کل ساختمونو بر داشته بود بعد یه 15 دقیقه دیدم کم کم داره ابم میاد به لیلا گفتم ابمو کجات بریزم گفت بریز تو کونم اب منم با فشار اومد و اونم با یه صدای بلند ارضا شد و دوتا مونم بی حال اوفتادیم رو تخت . و بعد این هم چند باری باهم سکس داشتیم امید وارم لذت برده باشد
زود میرم سر اصل مطلب من امیرم16سالمه پسر خیلی خوشتیپ قدم 178 چشام رنگیه و چهره بسیار زیبایی دارم یه دختر عمو دارم اون 17 سالشه واسمش لیلا هست. پدرمن معمار تونل سازیه ومادرم شاغل هستش (پدرم هر هفته فقط پنج شنبه وجمعه ها میاد خونه ) من وبرادرم علی که ازمن بزرگتره 2سال من اون رابطمون خیلی خوبه من به داداشم میگفتم که تو کف لیلا هستم اونم منو مسخره میکرد منم بهش میگفتم یه راهی بگه که من مخش کنمو …. بعد خیلی خواهش التماس یه راهی گفت بهم . عمومینا (بابای لیلا) هرروز میان خونه ی ما برا دیدن مادر بزرگم چون مادر بزرگم طبقه ی پایین ما میشینه ووقتی تابستون میشه لیلا هر روز میامد خونه ی ما و شبرو میموند (چند باری احساس کردم که لیلا به من علاقه داره) علی بهم گفت برو شبا پایین پیش مادر بزرگ بخواب و بزار لیلا بهت عادت کنه وباهاش خوب باش منم همین کارو کردم یه هفته ایی پایین میخوابیدم من چند باری رو لیلا شیطنت کردم و بلاخره صبر من تموم شد دلو زدم به دریا به لیلا گفتم لیلا جان میشه ازت یه سوال بپرسم اونم با کنجکاوی گفت بپرس من بهش گفتم منو دوس داری اونم قرمز شدو گفت از چه لحاظ من گفتم مثل یه دوس دخترو دوس پسر اون با یه نیش خند گفت امیر جان من از تو بزرگ ترم نمیشه من که اینو شنیدم قوت قلب گرفت با ترس گفتم مگه چی میشه این همه ادم این جوری باهم دوستن و…… اون با یه خنده پاشد رفت رو مبل نشستو تلوزیون دید(لیلا یه دختر خوشگلللللل و از خود راضیه که باور کنید تا حالا با پسر دوس نبوده ) منم که همچنان تو فکرش بودم رفتم بالا ماجرارو برای داشم تعریف کردمو اونم با یکم خنده گفت همییین … منم گفتم اره همین بعد با یکم دل گرمی پاشد رفت باشگاه منم نشستم با گوشی ور رفتم ( دوس دختر داشتم اما مجازی بود ) بعد که دیدم لیلا انلاینه بهش پیام دادم لیلا جان رو حرفم فک کن تاشب بهم جواب بده . اون هم بعد یه ربع نوشت که چرا تا حالا بفکر این کار نبودی منم گفتم خوب من تورو دوس داشتم ولی روم نمیشود بهت بگمو اونم گفت باشه ….. اینو که گفت تو کونم عروسی بود … ما باهم انقدر خوب بودیم باهم بیرونم میرفیم و …. تا این که یه روز لیلا رو بردم بالا سر موضوع باز کردم بعد رفتم پیشش نشستمو دستمو انداختم رو گردنشو لاله ی گوشه شو میمکیدم بعد یه لب گیری تو کردیمو من به لیلا گفتم دوس داری ماساژت بدم اونم با صدای شهوتی گفت اره منم بردمش رو تخت خوابوندمش و از گردنش شروع کردم بعد با یه حرکت لباسشو دراوردم واااای چی میدیدم سینه های لیلا رو واقعا سینه های محشری داشت بعد با سینه هاش بازی کردم و اونم خیییییلی شهوتی شده بود بعد شلوار استرجیشو دراوردم وای باوورم نمیشد لیلا لخت جلوم بود فقط یه شورت تنش بود اون هم چشاشو بسته بود ومن خاستم شورتشو دربیارم که مقاومت کرد و نزاشت شورتشو دربیارم من گفتم لیلا تا اینجاش اومودی دیگه بی خیال دوباره رفتم سراغ لباش و سینه هاش دیگه داشت میمورد منم از فرصت استفاده کردمو شورتشو کشیدم پایین چی میدیدم چه کوسی داشت واقعا محشر بود منم شروع کردم به خوردن کوسش اونم اوخ اخ اه میکردو صداش رفته بود بالا من بهش گفتم بزار برم یه کرمی بیارم رفتم وازلین و یه اسپره تاخیری اوردم ( چون داداشم زیاد کوس بلند میکرد با رفیقاش جای اسبپرو کاندومو و … بلد بودم ) اومدم لباسمو در اوردم فقط شورتم مونده بود که به لیلا گفتم خودت درش بیار اونم اومد و در اورد بهم گفت اووووووو واااای امیر عجب کیرییییی داری چون واقعا کیرم بزرگ بود دورو بره 17 18 سانت بود دیگه طاقت نداشتم به لیلا گفتم ساک بزن اول مخالفت کرد بعد از چند بار اصرار شروع کرد به ساک زدم خوب نمیزد دندوناش اذیت میکردن خودش قصدی این کارو انجام می داد منم کیرمو کشیدم بیرونو اسپررو زدم به کیرم وازلینو به کیرم وبه کون لیلا زدم اول فک میکردم مخالفت میکنه اما هیچ مخالفتی نکرد منم هم با انگشتم کردم تو کون لیلا تا کونش جا باز کنه بعد یه متکا گزاشتم زیر شکمه لیلا و تا بالاخره سر کیرمو کردم تو یه داد بلند زدو گفت بکش بیرون امیر منم بهش گفتم الان خوب میشه عزیزم بعد یواش یواش کیرمو تا ته کردم تو کونش بعد اینکع قشنگ جا باز کرد شروع کردم به تلنبه زدن لیلا رو از رو تخت بلند کردم و به حالت سگی نشوندمش بعد انقدر محکم تلنبه میزدم که صدای شاپ شوپ کل ساختمونو بر داشته بود بعد یه 15 دقیقه دیدم کم کم داره ابم میاد به لیلا گفتم ابمو کجات بریزم گفت بریز تو کونم اب منم با فشار اومد و اونم با یه صدای بلند ارضا شد و دوتا مونم بی حال اوفتادیم رو تخت . و بعد این هم چند باری باهم سکس داشتیم امید وارم لذت برده باشد
🌐بزرگترین کانال داستان سکسی
✔️ داستان سکسی
دیدگاهتان را بنویسید