این داستان تقدیم به شما
سلام اسم من سینا هست 37 سالمه و متاهلم اسم خانمم سحر هست 34 سالشه و قد متوسطی داره (165) با پوستی سفید و سینه هاش 75 هست پائین تنه تو پری داره یعنی کسش تپله و کونش گرد و قلمبه و رونهای درشتی هم داره خودمم قدم 178 هست و سایز کیرم هم 15 سانته .
این ماجرائیکه میخام براتون بنویسم برای دو سال پیش هست که به اتفاق برادرای زنم رفته بودیم شمال . یکی از برادرای زنم تو یه شهرک خیلی شیک و تر تمیزی تونسته بود ویلا بگیره و سه تا خانواده به اتفاق رفتیم که چند روزی را خوش بگذرونیم . دیگه وقتی رسیدیم شهرک سحر دید چند نفری دارن با دوچرخه توی شهرک میگردن که به من گفت کاش ببینی اینا از کجا دوچرخه گرفتن ما هم بگیریم ، آخه خیلی دوچرخه سواری را دوست داره منم گفتم باشه بزار مستقر بشیم میرم پرس جو میکنم دیگه رفتیم تو ویلا و که اتفاقا سه خواب هم داشت و هر خانواده ای رفت تو یکی از اتاقها مستقر شد و دیگه یکمی که استراحت کردیم رفتیم کنار ساحل و قدم زدیم هوا هم خیلی گرم نبود چون توی مهر ماه رفته بودیم دیگه بعد از قدم زدن تو ساحل بازم سحرگیر داد بریم دوچرخه بگیریم منم رفتم و دیدم یه دکه نزدیک نگهبانی هست و چندتا دوچرخه هم کنارش به دیوار تکیه داده بودن دوچرخه های خوبی هم بودن انگار تازه خریده بودنشون نو نشون میداد رفتم و از مسئول نگهبانی پرسیدم این دوچرخه ها اجاره ایه؟ اونم گفت بله اجاره میدن ولی مسئولش نیست منم ازش شماره کسی که اجاره میداد رو گرفتم ولی نگهبانه گفت بزار بهش زنگ بزنم همین دور و اطرافه منم منتظر موندم و بعد از چند دقیقه دیدم یه پسره قد بلند و با پوستی افتاب سوخته که خیلی برنزی شده بود با یه شلوارک و یه رکابی داره میاد نگهبانه گفت ایناها اومد وقتی پسره اومد بهش سلام کردم و در مورد اجاره دوچرخه ازش پرسیدم و اونم گفت فلان زمان چقدر و این چیزا اسمش معین بود لاغر و قد بلندی داشت ولی معلوم بود ورزشکاره .
نمیدونم با مردای شمالی برخورد داشتین یا نه عموما ورزیده هستند . دیگه گفتم یه تخفیف بده سه چهار روز ازت دوچرخه اجاره کنم اونم که انگار دیگه مشتری زیادی نداشت توی اون زمان گفت باشه و بعدش دیگه شماره ویلا و ازم گرفت و باهاش به توافق رسیدم برای اون چند روز دوچرخه دستمون باشه یکی از بهترین دوچرخه هاشو ازش گرفتم و رفتم سمت ویلا وقتی سحر و بقیه دیدن با دوچرخه برگشتم همه خیلی خوشحال شدن دیگه اون روز نوبتی همگی یکی یک دور با دوچرخه بازی کردیم و حسابی لذت بردیم . شهرک بزرگی به نظر میرسید قرار بود چهار پنج روزی اونجا بمونیم عصری با دوچرخه رفتم یک دوری دور و اطراف شهرک زدم و دیدم انگار تابستون که تموم شده مسافر هم زیاد نبود و اکثر ویلا ها خالی بودن دیگه سر تا ته شهرک را با دوچرخه زدم و همه جاشو دیدم و برگشتم ویلای خودمون . فردای روز اول سحر زودی از خواب بیدار شده بود و بهم گفت من میرم دوچرخه سواری منم گفتم صبح به این زودی ؟سحر هم گفت آره عشقم هوا خیلی خوب و خنکه پر از اکسیژنه منم گفتم باشه عزیزم ولی جای دوری نری همین دور و برا بچرخ اونم گفت باشه عشقم و یه لباس ورزش تنش کرد و رفت منم دیگه خوابم نبرد و همش از پنجره نگاه میکردم و سحر گاهی از جلوی پنجره ای که اتاق ما بود رد میشد منم حواسم بهش بود بعضی وقتا انگار جای دورتری میرفت و برمیگشت که یه نیم ساعتی بعدش برگشت ویلا و رفت یه دوش گرفت و اومد کنارم دراز کشید منم بغلش کردم و بوسیدمش و گفتم خوب بود عشقم ؟ سحر هم گفت وای خیلی خوب بود مرسی عشقم و اون روز هم تموم شد یعنی روز دوم و روز سوم بازم سحر صبح زود که افتاب تازه دراومده بود هوا هم بازم خوب و خنک بود بلند شد که بره دوچرخه سواری یه تاپ زیر کاپشن ورزشیش تنش کرده بود بدون سوتین و یه شلوار استرچ اینبار پاش کرد شلوار هم رنگ لیموئی بود و شورتشم قرمز بود که اگر یکمی دقت میکردی رنگ شورتش از زیر شلوار لیموئیش پیدا بود با اون کون و رونهای تو پرش که حسابی شلوارش چسبیده بود به بدنش منم که قبلش شهرک و دور زده بودم دیده بودم خلوت دیگه بهش گیر ندادم چرا اینارو تنت کردی و سحر بهم گفت داره میره دوچرخه سواری منم گفتم باشه بهت خوش بگذره و مراقب خودت باش و رو تخت دراز کشیدم.
بازم سحر یکمی دور و بر ویلا چرخ زد و بعد دیدم رفت یه سمتی ولی دیرتر برگشت بعدش هم دیدم همون پسره معین هم داره دوچرخه سواری میکنه و تقریبا هر دوشون با یه فاصله زمانی از یه مسیر میرفتن و برمیگشتن یه پنج شش باری سحر و معین را دیدم که میرن و میان بعدش سحر از جلوم رد شد و و مسیرش سمت انتهای شهرک بود و هر چی منتظر شدم دیدم برنگشت دلم شور افتاد که چی شده؟ هر وقت از جلوم رد میشد فوقش یکی دو دقیقه بعدش برمیگشت ولی نزدیگ شش هفت دقیقه ای شده بود که برنگشته بود بلند شدم و رفتم دنبالش از همون مسیری که رفته بود هر چی از اون خیابون میرفتم میدیدم نه خیر خبری از سحر نیست همینطوری رفتم و رفتم تا دیگه تقریبا داشتم به انتهای شهرک میرسیدم که یه ویلایی دیدم که جلوش کلی اجر و ماسه از این چیزا ریخته بود رفتم جلوتر که دیدم دوتا دوچرخه افتاده روی ماسه ها دلم بیشتر شور افتاد یواشکی یه جوریکه کسی نبیندتم یکمی جلوتر رفتم دیدم بله یکی از دوچرخه ها همونیه که من اجاره اش کردم یکی دیگه هم یکمی بزرگتر بود نمیدونستم برای کی هست ؟ یکمی نزدیک ویلای نیمه کاره شدم و گوشمو تیز کردم ببینم کسی تو ویلا هست یا نه که شنیدم صدای آه کشیدن میاد وای دلم دیگه آشوب بود نمیدونستم چکار کنم؟ دست و پام میلرزید ولی بجای اینکه برم تو ویلا ببینم چه خبره از پشت ویلا یواشکی رفتم و هر چی میرفتم جلوتر صدای آه کشیدن هم بیشتر میشد یه پنجره بود که گوشه شیشه اش اندازه ده سانتی شکسته بود یواشکی از اون جا نگاه کردم داخل از همون اتاق صدا میومد که وای چی میدیدم زنم سحر نشسته بود جلوی همون پسره معین و داشت براش ساک میزد و هوم هوم و اه و اوه میکرد و کیر معین را میکرد تو دهنش و داشت حسابی براش ساک میزد بیشرف معین هم چه کیری داشت ؟ همینطوریش از دور میدیدمش از کیر من خیلی بزرگتر بود و حتما کلفتر هم بود معین موهای زنمو گرفته بود توی دستش و اونم داشت با ریتم توی دهن زنم تلمبه میزد و اه و ناله میکرد این صدای ناله ای که من شنیده بودم صدای این توله سگ بود که داشت از مکیده شدن کیرش لذت میبرد زنمم نشسته بود رو زانوهاش و همینطوری براش میخورد و کیرشو میلیسید و تخمهای معین را میبوسید و میکرد دهنش . واقعا دلم همونجا شکست منکه شوهرش بودم هیچ وقت اینطوری برام کیرمو نمیخورد ولی الان مثل یه فاحشه پور استار داشت کیر پسره رو براش ساک میزد و تخمهاشو هم میخورد دیگه معین که خوب از خورده شدن کیرش لذت برده بود زنمو بلندش کرد منم هر وقت میدیدم امکان داره دیده بشم قایم میشدم تا متوجه من نشن ، نمیدونم چرا نمیرفتم تو و مانعشون بشم انگار دیدن ساک زدن زن خوشگلم برای یکی دیگه مسخم کرده بود .
دوباره از همون سوراخی پنجره نگاهشون کردم دیدم معین لباسهای زنمو داره از تنش درمیاره سحر هم بعدش لباسهای معین رو از تنش دراورد دیگه جفتشون لخت مادر زاد جلوی هم وایساده بودن معین دست میکشید لای رونهای زنم و داشت کسشو میمالید و سحر هم که معلوم بود داره کیف میکنه هی میگفت آخ وای جون کسمو بمال معین جون کسمو بمال ، دیگه معین هم داشت حسابی کس زنمو دستمالیش میکرد و ازش لب هم میگرفت . برام سوال شده بود که چرا سحر اینقدر راحت داره به این حال میده آخه ؟!!!؟ هرچی میگذشت منم کم کم از دیدن سکس زنم انگار لذت میبردم و بدون اینکه متوجه باشم داشتم با کیرم بازی میکردم و کیرم حسابی سیخ شده بود بعد دیگه معین زنمو خوابوند زمین که یه چیزی شبیه به موکت کف اتاق پهن بود و معین سرشو کرد لای رونهای زنم و داشت کسشو براش میخورد که دیگه سحر چه اه و ناله ای سر داده بود و با دستش سر معین را روی کسش فشار میداد و با ناله زدن ازش میخواست کسشو بیشتر و محکمتر بلیسه معین هم مثل سگ تشنه کس زنمو میلیسید و قربون صدقه زنم میشد و کیرشو با دستش میمالید دیگه هردوشن داشتن به اوج میرسیدن منم که داشتم بینهایت کیف میکردم و کیرمو میمالیدم و زول زده بودم تا لحظه ای رو از دست ندم خوشبختانه اونا اصلا احتمال نمیدادن که کسی بیاد و ببیندشون خوب که معین کس زنمو خورد بلند شد بهش گفت دیروز که دیدمت سوار دچرخه ای و اون کون خوشگلتو دیدم که چطوری روی زین دوچرخه قرش میدادی گفتم من حتما باید این کس و کون را جرش بدم سحر هم گفت اره میدیدم که چطوری افتاده بودی دنبال کونم و خندید معین هم گفت جون معلوم بود جنده کار بلدی هستی کیرمو که حسابی ساک زدی حالا نوبت کسته که کیرمو ساک بزنه سحر هم گفت بیا معین جونم قربون بدن برنزیت بشم فدای کیر کلفتت بشم معین جونم بیا که کسم کیر میخاد معین هم نشست بین رونهای سحر و کیرشو انگار میمالید لای کس زنم که سحر ناله میزد و التماسش میکرد تا کسشو براش بگاد که معین هم یکمی در مالی کرد با کس زنم و بعدش یهوئی اون کیر دراز و کلفت و چپوند تو کس زنم و سحر جیغش دراومد از این کارش هم خوشم اومد هم ترسیدم بلائی سر زنم بیاد بعد دیدم معین داره رو کس زنم تلمبه میزنه و هی جون جون میکنه سحر هم انگار همون اول دردش اومده بود وقتی معین تو کسش تلمبه میزد داشت آه و اوه میکرد هی به هم جون جون میگفتن و معین از سحر لب میگرفت و محکم میگائیدش کم کم از سحر میپرسید کیر من بهتر یا کیر شوهرت؟ سحر هم ناله میزد و میگفت وای کیر تو معین جون کیر تو، کسمو بکن کسمو جر بده وای ای اخخخ بکن بکن بکن معین هم محکمتر میگائیدش و میگفت تا وقتی اینجائی میائی و میکنمت فهمیدی ؟ سحر هم میگفت باشه باشه میام فقط بکن بکن اخ اوخ جون جرم بده جرم بده وای کیرت خیلی خوبه کیرت خیلی کلفت معین هم همینطوری که میکردش میگفت کلفت دوست داری جنده خانم ؟ سحر هم میگفت آخ اره اره معین میگفت شوهرت عرضه داره مثل من جرت بده ؟ سحر هم میگفت وای نه نه دوست دارم تو جرم بدی معین جونم اخ تندتر بکن خواهش میکنم محکمتر محکمتر…
معین هم همه توانشو بکار گرفته بود و کس زنمو میگائید همچین میزد تو کسش صدای برخورد بدنهاشون توی کل ویلا میپیچید معین به سحر میگفت هرچقدر دوست داری بلند ناله بزن اینجا هیچکسی صداتو نمیشنوه جنده خانم ، خودشم داشت برای گائیدن زن خوشگلم خودکشی میکرد بیشرف کس مفت گیر آورده بود داشت خودشو هلاک میکرد دیگه اینقدر تو کس زنم تلمبه زد و زد و زد هر دوشون دیگه داشتن هوار میزدن که معین تو کس زنم ارضا شد همه ابشو ریخت تو کس زنم و خوابید روش هی نفس نفس میزد و میلرزید و کیرشو تو کس زنم فشار میداد سحر هم با نخنهاش میکشید رو کمر و بازوهای معین و ناله میزد زیرش معلوم بود یه ارگاسم فوق العاده ای رو تجربه کرده زیر چنین پسر خوش کیر و خوش بدنی ، دیگه کم کم اروم شدن و یکمی بازم معین روی سحر بود و هنوز کیرشو درنیاورده بود و داشت از زنم لب میگرفتم و لذتشو میبرد واقعا منم بودم از کردن زن خوشگلی مثل سحر بینهایت لذت میبردم کما اینکه هر وقت با سحر سکس میکردم واقعا بینهایت ازش لذت میبردم . دیگه یه هفت هشت دقیقه ای روش بود و کیرشو از کسش کشید بیرون و کنار هم دراز کشیدن هنوز هم یکمی نفس نفس میزد معلوم بود باید نفس نفس میزد اونطوری که اون تلمبه میزد دونده ماراتون نفس نفس نمیزد . بعدش بلند شد و به سحر گفت دوست داری بیشتر حال کنی ؟ سحر هم گفت چطوری ؟ معین گفت اگر بخواهی فردا دوتائی بکنیمت آخه این کس و کون حیفه با یه دونه کیر گائیده بشه ؟ راستش انتظار داشتم زنم مخالفت کنه ولی خیلی راحت به معین گفت کسیو سراغ داری؟ وای منو میگی از تعجب داشتم شاخ درمیاوردم یعنی این زن منه که داره به این راحتی به بکنش میگه کیو میاری برام تا به هردوتون حال بدم ؟ معین هم خندید و گفت یکی هست دیگه تو چی دوست داری دو کیره گائیده بشی؟ سحر هم خندید و گفت بدم نمیاد ولی تا حالا امتحانش نکردم اگر اذیتم کنید جیغ میزنم معین هم خندید و گفت هر چی دوست داری جیغ بزن کسی به دادت نمیرسه سحر هم خندید و گفت کی میاریش ؟
معین گفت اگر بخواهی همین الان زنگ میزنم بیاد ؟ سحر گفت نه بزار برای فردا بیارش امروز خوب کسمو سیر کردی دیگه جون ندارم تازه دیرمم شده شوهرم یه موقع نگرانم میشه باید زودتر برگردم منم سریع بلند شدم و از اونجا دور شدم و از پشت چندتا ویلا اونطرف تر خودمو رسوندم به ویلای خودمون و رفتم خوابیدم توی تخت کیرمم بد جور سیخ شده بود یکمی بعدش هم سحر اومد ویلا و میخواست بره حموم ولی منم اینقدر شهوتی بودم که گرفتمش توی بغلم و همش یاد گائیده شدنش زیر کیر میافتادم و دوست داشتم بعد از اینکه یکی دیگه کس زنمو گائیده منم زنمو بکنمش ، سحر میگفت چته عشقم چی شده چرا کیرت سیخه؟ منم بغلش کردم ازش حسابی لب گرفتم و همش همه لحظه هائیکه با معین سکس میکرد میومد جلوی چشمم دیگه سحر انگار برای اینکه منو خامم کنه گفت عشقم میخام برم دوش بگیرم تنم عرق کرده منم گفتم باشه عشقم فقط بیا یبار با هم بخوابیم بعدش برو دوش بگیر از سحر امتناع از من اصرار تا بلاخره خوابوندمش رو تخت و شلوار و شورتشو از پاش دراوردم وقتی چشم به کس خوشگلش افتاد بازم صحنه تلمبه های معین رو میدیدم و اینکه معین همه ابشو تو کس زنم ریخته بود بدون اینکه فکر کنم دهنم و چسبوندم به کسش و زبونمو کردم توش و میلیسیدم سحر هی با دستاش میخواست سرمو از کسش جدا کنه ولی زورش نمیرسید هی اروم میگفت نه سینه نه سینا ولی من داشتم برای لیسیدن کس زنم که حسابی گائیده شده بود هم توش پر از منی بود هلاک میشدم البته انوقدری آب منی دیگه تو کس زنم نبود ولی بازم مزه منی را میشد از کسش چشید دیگه منم مثل سگ داشتم کس زنمو میلیسیدم و خوب که کسشو خوردم سحر هم دیگه نمیتونست مانع شم بشه و داشت لذت میبرد بهم گفت کسکش بلندشو زنتو بکن منم بلند شدم و کیرمو که از شقی داشت میترکید کردم تو کسش و چهارتا تلمبه نزده بودم که از بس شهوتم زیاد بود زودی ارضا شدم و افتادم روش و نفس نفس میزدم سحر هم منو میبوسید و میگفت عاشقم عاشقم منم میگفتم منم عاشقم میمیرم برات میمیرم برات و کیرمو تو کسش فشار میدادم و لذت میبردم یکمی که حالم جا اومد و هنوز کیرم تو کس زنم بود ازش پرسیدم خوب میکنمت عشقم ؟ سحر هم با چشمای خوشگلش بهم گفت آره عزیزم تو بهترین مرد روی زمینی برام ، قشنگ داشت تو چشم نگاه میکرد و بهم دروغ میگفت اگر نرفته بودم و نمیدیدمش این حرفشو باور میکردم اینقدر که با عشق و علاقه بهم میگفت تو بهترین مرد روی زمینی برام …
ولی دیگه همه چیزش برام رو شده بود میدونستم فردا هم قراره به دو نفر سرویس بده ولی بازم دوسش داشتم و از اینکه داشت بهم دروغ میگفت لذت هم می بردم و به روش نیاوردم که از کس دادنش و از قرار فرداش خبر دارم . دیگه بهش گفتم در بیارم کیرمو یا دوست داری روت بخوابم چون هنوزم از یاده کس دادنش سیخ بودم فقط ابم زودی اومده بود سحر هم با کسش داشت به کیرم فشار میداد و گفت دوستم داری عشقم ؟ منم گفتم آره عشقم چرا میپرسی ؟ مگه نمیبینی چقدر عاشقتم ؟ سحر هم گفت آره میدونم عشقم ولی دوست دارم خودت با زبون خودت بهم بگی چقدر دوستم داری ؟ منم گفتم بینهایت دوستت دارم عشقم جونمم برات میدم عزیزم سحر هم معلوم بود خیلی از شنیدن این حرفها بعد از خیانتش بهم داره لذت میبره خلاصه من از همه چیز باخبر بودم اون بی خبر . دیگه کیرمو از کسش دراوردم و بالای کسشو و شکمشو و سینه هاشو زیر بغلهاشو براش بوسیدم و لیسیدم و گفتم برو حموم دیگه داداش هات بیدار میشن . سحر هم رفت سریع دوش گرفت و اومد . منم تا اون بیاد شورتشو که از اب منی معین جلوی کسش مرطوب بود برداشتم و بو میکشیدم و کیف میکردم بوی نا مطبوعی بود ولی بوی سکس زنم با مرد غریبه بود و این لذت بخش بود برام چندتا هم جلوی شورتشو لیسیدم که مزه منی میداد و گفتم جووووووووووووونننننننننن قربون کیرت برم معین جونم که زنمو گائیدی و ابتو ریختی تو کسسشششش کیرم بازم سیخ شد و یه جغی زدم و ابم اومد و ریختم تو شورت سحر روی اب منی خشک شده معین که نمیدونم چم شده بود که بازم حشری بودم و داشتم به آب منی خودم نگاه میکردم که قشنگ قسمت جلوی شورت زنم ریخته بودم وکردمش تو دهنم و همه اب منی خودمو و احیانا آب منی معین و که دیگه خیس شده بود مک میزدم ولیس میزدم وای دیگه بینهایت حال کرده بودم که سحر از حمام اومد توی اتاق و دید شورتش دست منه انگار جا خورده باشه بهم گفت شورتم چرا توی دستت گرفتی ؟منم گفتم خیلی بازم حشری بودم جغ زدم و ابم رو ریختم تو شورتت سحر شورتشو ازم گرفت و نگاهی به جلوی شورتش کرد و گفت اینکه تمیزه اب توش نیست ؟ منم گفتم همشو خوردم بوی شورتت دیونم کرد جلوی شورتتو حسابی لیسیدم سحر یه نگاهی بهم کرد انگار داشت به یه چیزی فکر میکرد بهم گفت میری حموم اینو هم ببر بشورش منم شورتشو گرفتم و بو کشیدم گفتم قربون بوی کست بشم عشقم و با شورت زنم رفتم حموم و خودمو شستم و شورت زنمو هم شستم و اومدم بیرون و رفتم لباسمو تنم کردم .
بعدشم بقیه بیدار شدن سحر هم صبحونه را اماده کرده بود هر وقت میدیدمش از دیدنش و از اینکه پنهانی رفته سکس کرده حسابی هم زیر کیر پسره لذت برده کیف میکردم ازش دیگه همش منتظر بودم زودتر شب بشه و صبح بشه و ببینم سحر میره بازم کس بده دیگه روز چهارمی بود که اونجا بودیم و طبق معمول دو روز قبل سحر جونم از خواب بیدار شد و اینبار دیگه شورت هم پاش نکرد و با همون تاپ و کاپشن شلوار ورزشی از من اجازه گرفت و رفت دوچرخه سواری ، منم سریع گوشیمو برداشتم و رفتم هموجا که دیروز قایم شده بودم و دیدم به به چشمم روشن همون نگهبان دم در که روز اول ازش پرسیدم دوچرخه کی اجاره میده ؟ اون با معین اومده بودن تا زنمو با هم بکنن . مرده سنش بالا تر از منم بود معین جوونتر از سحر بود ولی این نگهبانه بهش میخورد 45 اینا باشه هیکلی و چهار شونه و درشت بود اینم بگم که هردوشون واقعا قیافه های خوب و معقولی داشتن یعنی بد ترکیب و بیریخت و زشت نبودن . دیگه تا من رسیده بودم جفتشون سحر را لختش کرده بودن و سحر جلوی کیر هر دوشون زانو زده بود داشت دوتا کیر ساک میزد چند ثانیه کیر معین رو میخورد و بعدش میرفت سراغ کیر حسن ( نگهبان) اونها هم به ساک زدن زنم نگاه میکردن و حال میکردن و داشتن پیرهنشونو از تنشون درمیاوردن وای وقتی حسن لخت شد دیدم چه هیکلی مردونه و خوبی داره چهار شونه سینه ستبر و پشمالو کیرشم که مثل کیر معین کلفت دراز بود از اون فاصله کن من میدیدم باور کنید دروغ نگم باید بیشتر از بیست سانت کیر داشتن تازه شایدم بزرگتر چون سحر تا ته میکرد تو حلقش و بازم دستش ته کیرشونو میگرفت تخمهای حسن درشت تر از مال معین بود ولی معین هم واقعا خوش اندام بود دیگه سحر همش قربون صدقه این دوتا کیر میرفت و مثل چی براشون ساک میزد حسن هم میگفت وای جون بخور جنده بخور دوست دارم همچین جرت بدمو بگامت که صدای جیغات به گوش شوهر کسکشت برسه سحر هم میگفت جون حسن اقا اره جرم بده دوست دارم زیر این کیر خوشگلت جر بخورم و حسابی براشون ساک میزد بعدش سحر را خوابوندش کف اتاق و اول حسن رفت لای پاهای زنم و داشت کسشو براش میخورد سحر هم لذت میبرد و ناله میکرد و به معین گفت بیا برات بخورم معین هم نشست نزدیک صورت زنم و کیرشو داد براش ساک بزنه واقعا دیدن سحر خیلی لذت بخش بود منم با کیرم جغ میزدم و کیف میکردم که دوتا کیر کلفت قراره زنمو جلوم بکنن دیگه حسن که خوب از خوردن کس خوشگل زنم سیر شده بود بلند شد و کیرشو گذاشت دم کس سحر و گفت شنیدم کیر کلفت دوست داری سحر خانم بیا اینم کیر کلفت من و کیرشو فرو کرد تو کس زنم و سحر ناله اش رفت هوا و حسن هم داشت تلمبه میزد و هی میگفت وای چه تنگی دختر چه تنگی سحر هم دیگه نمیتونست کیر معین را بخوره چون داشت از گائیده شدن کسش با یه کیر جدید لذت میبرد ، حسن همهی دشت تندتر میکردش و خوایده بود روی زنم ازش لب میگرفت و نوک سینه هاشو مک میزد که سحر هم حسابی آه و ناله میکرد زیرش یکمی که حسن کسشو کرد کشید بیرون و معین رفت لای پای سحر و کرد تو کسش اونم هی تند و محکم زنمو میکرد و ازش لب میگرفت .
کاملا مشخص بود رنم چقدر داره لذت میره از کس دادنش به این دوتا معین هم چند دقیقه ای کس زنمو گائید و کشید بیرون بعد حسن خوابید کنار سحر و گفت بیا رو کیرم سحر هم بلند شد رفت رو کیر حسن و کیرشو گذاشت تو کسش و ناله کرد و کامل تا ته کرد تو کسش حسن هم با ممه های زنم بازی میکرد معین هم رفت پشت سحر که داشت رو کیر حسن کس میداد و اون کونخوشگل زنم را میدید که چطوری داره بالا و پائین میشه و مثل ژله میلرزه و کیرشو میمالید بعد دیدم رفت از یه کوله پشتی یه قوطی اورد و درشو باز کرد که فهمیدم وازلین هست و ازش یه انگشت برداشت و کیرشو حسابی باهاش چربش کرد لای کون سحر را بازش کرد و با انگشت چربش داشت سوارخ کون زنمو چربش میکرد که کیرشو بکنه تو کون زنم ، سحر هم اصلا هیچی بهش نمیگفت که نکن و این حرفها و داشت رو کیر حسن لذتشو میبرد معین هم گفت یکمی تکون نخور تا بکنم تو کونت حسن و سحر هم تکون نخوردن و معین یکمی با سختی کیرشو با سوراخ کون زنم میزون کرد و داد تو کونش که سحر جیغش دراومد اونهام میخندیدن حسن کمر سحر رو گرفته بود معین هم تقریبا رو کمر زنم خیمه زده بود و کیرشو حتما تا بیخ کرده بود تو کون زنم چون اصلا هیچ فصله ای بین بدنهاشو دیده نمیشد معین کامل رو کون سحر خوابیده بود بیچاره سحر داشت له میشد لای این دوتا ولی بازم به جز همون جیغی که موقع وارد شدن کیر معین به کونش زده بود چیزی بهشون نمیگفت بعد معین شروع کرد تو کون زنم تلمبه زدن حسن هم که زیر زنم خوابیده بود کیرش تو کسش بود هی اون زیر میگفت جووووووووووننننننن کست چقدر تنگتر شد جنده خانم معین هم که کونشو میگائید میگفت وای حسن نمیدونی کونش چقدر تنگه همینطوری هی از کس و کون زنم تعریف میکردن و از زیر بالا میکردنش معین هم از بس کون سحر ناز و خوشگل و خوردنی و سفید بود هی میزد رو کون سفیدش و تو کونش تلمبه میزد هفت هشت دقیقه ای هم اینطوری گائیدنش منم ازشون فیلم میگرفتم که حسن گفت جا عوض و کیرهاشون دراوردن و معین خوابید زیر سحر و سحر با لبخندی رفت رو کیرش و کرد تو کسش معین هم خندید و گفت حسن گشادت کرده سحر هم خندید و گفت دوست دارم جررررممممم بدین لعنتیا دارم حال میکنم باهاتون یکمی رو کیر معین بهش کس داد و حسن کیرشو چرب کرد و رفت رو کون سحر و گفت تکون نخور جنده خانم میخام بزارم تو کونت سحر هم برگشت و بهش گفت جوووووووووووووووونننننننننن جرم بده عوضی حسن هم خندید و لای کون زنم و باز کرد و کیر کلفتشو گذاشت دم سوراخ کون زنم و چپوندش تو کونش که باز هم سحر جیغ و هوار زد چون کیر حسن واقعا کلفت تر و گنده تر از مال معین بود دیگه یکمی سحر هی جیغ و داد میزد و رو کیر معین داشت ناله میزد که حسن موهای زنمو گرفت و شروع کرد تلمبه زدن تو کونش دیگه معین هم نمیتونست از زیر کسشو بکنه فقط حسن بود که داشت کونشو میگائید منم که داشتم حظ میکردم از دیدن گائیده شدنش نمیدونم چند بار آبم اومده بود ولی هنوزم شهوتی بودم . حسن دیگه اینقدر تو کون سحر تلمبه زد که داشت ارضا میشد که با چندتا ناله بلند همه کیرشو تو کون زنم فشار داد و آبشو ریخت تو کون زنم و کیرشو دراورد و رفت جلوی صورت سحر و موهاشو گرفته بود و به سحر گفت کیرمو بخور سحر هم کیرشو براش ساک میزد انگار خود سحر میدونست قراره کون بده قبل از اینکه بره سر قرار حسابی توی کونشو تر تمیزش کرده بود برای همین کیر حسن هیچ گند و کصافتی بهش نچسبیده بود و سحر هم اون کیر کلفت و چرب و خیس و که کونشو گائیده بود داشت مییلیسید رو کیر معین بالا و پائین میپرید و معین و حسن با هم داشت با پستونای زنم بازی میکردن که دیگه دیگه معین هم داشت ارضا میشد و سحر حسابی داشت بهش کس میداد که هردوشون با هم ارگاسم شدن و با هم معین همه آبشو تو کس زنم خالی کرد و داشت کون سحر را چنگ میزد و کیف میکرد و ناله میکرد حسن هم هنوز با کیرش بازی میکرد با اینکه آبش اومده بود ولی انگار نمیخواست شل بشه معین از زیر زنم دراورد و حسن سحر رو به پهلو خوابوندش و از پشت کرد تو کسش و اینقدر تند تند زنمو از پشت کردش که بازم آبش اومد و اونم ریخت تو کسش و دیگه از حال رفت معین هم ولو شده بود و نفس نفس میزد سحر هم که به معنی واقعی کلمه گائیده شده بود اونم بین این دوتا ولو شده بود منم ازشون فیلم گرفتم و بعدشم قایم شدم ببینم چکار میکنند
ساعتمو نگاه کردم دیدم هنوز 7.5 نشده توی دلم میگفتم کاش دیگه سکس نکنند و زنمو رهاش کنند اخه بد جور ترتیب کس و کون زنمو داده بودن دلم براش میسوخت که خوشبختانه انگار دیگه نا نداشتن بازم سکس کنند بلند شدن که لباسهاشونو تنشون کنند منم سریع برگشتم ویلا و منتظر سحر شدم وقتی سحر برگشت معلوم بود خیلی درب و داغون شده بی حس و بی رمق بود گفتم عشقم کجا بودی دیر کردی سحر هم گفت وای خیلی دوچرخه سواری کردم خیلی خسته شدم جون ندارم میخام بخوابم منم گفتم بیا بخواب ماساژت بدم خستگیت دربره اونم دمر افتاد رو تخت منم لختش کردم سحر با بی حالی گفت چرا لختم میکنی ؟ منم گفتم عزیزم تو استراحت کن من ماساژت بدم دیگه سحر هم چون نا نداشت هیچی نگفت و دمر خوابیده بود منم بدن سفیدشو که از بس کس داده بود پوستش به سرخی میزد و روی کونش هم جای سیلیهائی بود که معین خان زده بود کامل پیدا بود کمر و کون و رونهاشو براش ماساژ داد هی لای کونشو باز میکردم ولی سحر اصلا به روی خودش نمیاورد که چند دقیقه قبل کس و کونشو براش گائیدن کاملا از سوراخ کونش اب منی میزد بیرون لای کسشم خیس بود از منی گفتم عشقم این سفیدیها چیه از کست میزنه بیرون سحر هم سرشو بلند کرد گفت آب کسمه خیلی دوچرخه سواری کردم تحریک شدم اب کسم میزنه بیرون منم گفتم آهان بعد دهنمو چسبوندم به کسش و آب منی اون دوتارو از کسش میلیسیدم و میخوردم سحر هم ناله میکرد و میگفت جون عشقم کسمو بخور برام وای عاشقتم عزیزم کسمو بخور ابمو بخور آبمو بخور منم کس و کونشو میلیسیدم و مک میزدم هرچی منی تو کس و کونش بود لیسیدم و خوردم و بعدش بلند شدم و کیرمو کردم تو کونش و سحر ناله ای کرد و گفت جوووووووووووننننننننننن بکن عشقم بکن کونمو بکن وای دارم میمیرم برات بکن وای اخ داشت بلند بلند سر صدا میکرد منم دیگه حالیم نبود کسی صدامونو بشنوه دیگه از کون اینقدر کردمش که آبم اومد و ریختم تو کونش . بعدشم بلند شدیم من لخت رفتم بیرون که برم حموم که یهوئی با یکی از زن برادرای سحر روبرو شدم اونم یه نگاهی به منو کیرم انداخت و خندید و رفت منم دیگه هیچی برام مهم نبود اسم این زن برادر سحر فرشته بود تقریبا هم سن و سال سحر هست اونم تیکه ای برای خودش سحر که دیگه دمر خوابده بود کون لخت همه خواب بودن فقط فرشته بیدار بود سریع یه دوش گرفتم اومدم بیرون دیدم فرشته توی آشپزخونه است دیدم کسی نیست رفتم توی آشپزخونه لخت جلوش وایسادم اونم از اینکه من اینقدر پرو شده بودم تعجب کرده بود ولی نه جیغی نه دادی هیچی نگفت
هی به من و کیرم نگاه میکرد منم رفتم جلوتر و یه لب ازش گرفتم و دستشو گرفتم و گذاشتم رو کیرم اونم بدون اینکه حرفی بزنه کیرمو برام میمالید منم ازش لب میگرفتم دیگه کیرمو که بلندش کرد منم اونو برشگردوندم رو میز آشپزخونه و شلورا شورتشو کشیدم پائین و کیرمو کردم تو کسش که اونم اروم ناله اش دراومد منم کیف میکردم که دارم زن برادر سحر را میکنمش دیگه ابمم اومده بود نزدیک نیم ساعتی داشتم میکردمش که ابم اومد و ریختم تو کسش که اونم معلوم بود خیلی از این سکس یهوئی با شوهر خواهر شوهرش لذت برده منم نشستم پشت رونهاش و آب کیرمو که از کسش میریخت بین رونهاش میلیسیدم و میخوردم و سوراخ کونشو براش لیسیدم و وقتی با هم چشم تو چشم شدیم خودش لبشو اورد جلو بهم لب داد و شورت و شلوراشو کشید بالا و رفت توی اتاقشون دیگه میدونست میتونم با فرشته سکس کنم معلوم بود لذت برده از اینکه گائیدم کسشو . به درخواست سحر خانم که دلش میخواست بازم توسط حسن و معین گائیده بشه یک روز دیگه هم من و سحر و فرشته شوهرش موندیم ولی اون برادرش و زنش برگشتن تهران فرداش بازم سحر رفت که باهاشون حال کنه منم دیگه نرفتم در عوض شب به فرشته اس ام اس دادم که صبح زود بیاد توی اتاقمون اونم همینکارو کرد وقتی سحر رفت فرشته اومد و با هم حسابی حال کردیم شوهرشم توی اتاق بغلی در خواب ناز بود منم زنشو میکردم و فرشته هم بینهایت داشت لذت میبرد اخرش که کارمون تموم شد ازش پرسید ناراحت نیستی با هم سکس کردیم گفت نه خیلی هم خوشم اومد بازم دوست دارم با هم سکس کنیم گفتم چرا مگه شوهرت نمیکندت گفت کیرشو دوست ندارم خیلی باریکه کیر کلفت دوست دارم منم خندیدم و گفتم اینو دیگه ندم دست معین و حسن این مال خودم بمونه . منم به فرشته گفتم خودم قربون کست میشم عزیزم نمیزارم بی کیر بمونه . دیگه اون روز سحر حسابی به معین و حسن کس وکون داد منم با یه زن خوشگل و تازه سکس کردم خیلی برام با حال بود و از اون به بعد من با فرشته سکس میکنم و سحر هم میدونم با یکی دوتا دوست شده و میره بهشون کس و کون میده و با کس و کون پر از منی میاد خونه منم کس و کونشو براش تمیز میکنم اونم مثلا میگه رفتم باشگاه و تحریک شدم کسم آب انداخت منم مثلا باور میکنم با کردن تو کصش جای خالی کیر بکناشو توی کوسش پر میکنم.
اینم عکس زن جندم وقتی اومده بود خونه و دروغ میگفت
نوشته: سینا ولی دولا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید