این داستان تقدیم به شما

سلام من پدرامم ۲۵ساله
یه پسر قد بلند لاقر و خوش فورم قدم یک و نود وزن هفتاد پنج
حدودا یک سال پیش کلاس شنا میرفتم و همون وقتا بود که یه دفعه زندگیم عوض شد
آره یه هم جلسه ای تازه اومد بینمون اسمش سعید بود من از همون دفعه اولی که دیدمش
دلم لرزید فهمیدم یجوری شدم بد جور دلم رفت پی ش ..
 
مشخصات سعید یه پسر حدودا ۱۶ ساله سفید و قد بلند حدودا ۱۸۷ بود
نه چاق بود نه لاغر میدونی یه تناسبی تو اندامش بود که تو اندام کیم کارداشیان هم ندیدم
یه صورت کوچیک لاقر و گرد چشمای مشکی و کمی خمار ابرو کمون و یه چهره مغرور و با وقار و پر ابوهت
لبهاش رنگ‌گیلاس
بالاتنه کوچیک‌ و دوتا سینه کمی بیرون زده و اویزون و یکم شکم‌
ووووو پایین تنش دوتا ران خیلی کلفت و سفید و بلند و یه باسن پهن و برجسته و قمبل
که با اون‌مایو که میرف لای باسنش ادم اتیش میزد واقعا دیوونش شده بودم نه فقط من بلکه همه البته بغیه فقط با یه انگولک و لمس بی اجازه باسنش خودشون خالی میکردن
ولی من نه یه احساس احترامی بهم اجازه نمیداد بی اجازه به باسنش دست بزنم
بلکه یه وقتایی وقتی در حال شنا بود زیر ابی میرفتم و واسش قلب و بوس میفرستادم
اونم میفهمید و میدید اما اصلا به رو خودش نمی اورد
واقعا بد جور تو نخش بودم که مخش بزنم و شب روز خابش میدیدم
تا اینکه یه شب بعد کلاس سانس ازاد شروع شد و اونم مثل من موند استخر و یه عالمه ادم ریختن تو
یه دفعه دعوا شد چه دعوایی حواس همه رفت به سمت درگیری از جمله هم عشقم و البته فقط من حواسم رفت سمت عشقم
منم از این فرصت نهایت استفاده رو کردم و خودم بهش نزدیک‌کردم شونه به شونش واستادم بهش گفتم‌چیشده سرچیه اونم یکدفعه منو دید و جا خورد و به خاطر اون قلبا و بوسای زیر ابی که براش فرستاده بودم میدونست که بهش نظر دارم
با اون صورت مغرورش چشاشو ازم برداشت و شونش داد بالا و دهنش کج کرد که یعنی برو گمشو دوباره رفت اونطرف و زل زد به دعوا منم اروم رفتم دنبالش و یدفه دستش گرفتم ووای چه نرم بود و لطیف
خیلی تعجب کرد بازم بی اعتنا رفت از استخر بیرون لبه استخر وایساد منم سیریش دوباره رفتم دستم گذاشتم روی پاش خیلی پاهاشم ناز بودن دلم میخاست انگشتای پاشو بخورم که پاشو از زیر دستم کشید و رفت
دیگه پاک‌ نا امید شدم تو دلمم یه فش اب دار دادم بهش و رفتم سی خودم حدود ده دقیقه گذشت و داشتم واسه خودم ورجه وورجه میکردم که یه دفه بازم اون صورت زیبا و با وقار و اون رونهای کلفت و سفید و بلند جلوم ظاهر شدن لامصب همش نگاهم میکرد بازم بهش محل نزاشتم و رفتم یه کنار وایسادم
که دیدم یه مرده مهکم با پنجه فرو کرد لای دمبه هاش طفلک دردش اومد و با یه ترسی یه دفعه نگاهش ازم برگشت به طرف پشتش منم غیرتی شدم رفتم مردرو گرفتم‌
هش! بی شعور چته
مرده هم بهم فهش داد نزدیک‌ بود دعوامون بشه که عشقم دستم گرفت اوفففف عشقم میگم
 
دستم گرفت کشیدم کنار وای چه لذتی داشت
گفت ولش کن و ازم تشکر کرد
منم که قلبم داشت از دهنم میزد بیرون هول شدم بازم رفتم اونطرف
و یه گوشه وایسادم که دورادور نگاش کنم
که دیدم داره هی عقب عقب خودش بهم نزدیک‌میکنه که مثلا منو ندیده
همینجور اون‌باسن بزرگ و قمبلش رو بهم نزدیک‌میکرد منم دیگه داشتم سکته میکردم
وای داشتم‌خاب میدیدم اون رونای کلفت و سفید و بلند لمس کردنشون رو تو خابم نمیدیدم
اومد و با باسنش دقیقا چسپوند به کیرم که داشت میترکید که یه دفه الکی مثلا منو پشت سرش دید منم دستم گذاشتم گود کمرش بهش زل زدم اونم همینطور هردو دستش مهکم گرفتم‌ اینبار دستش نکشید و جوری که کسی نبینم دستش بوسیدم
خیلی جالب بود که کیرش بلند شد دقیقا همون زمانی که دستش بوسیدم کیرش اومد بالا
وای عجب صحنه ای بود وایساد کنارم و باسنش و میمالوند بهم منم گفتم با اجازت
دستم گذاشتم رو باسنش اوففففف چه نرم بود چه نرممم بود رانهاش خیلی کلفت و بلند بودن وای نوازششون میکردم کیرم داشت منفجر میشد دستم خواستم ببرم تو شرتش کیرش دست بزنم بهش گفتم اجازه هست
اونم فقط نفس نفس میزد و زل زده بود تو چشام منم دستم بردم تو شرتش و اون کیر ناز و کوچیکش و ماساژ دادم وای با این که شق بود چقد نرم بود
اروم بهش گفتم اینجا نمیشه بریم سنا بخار البته استخر هم خلوت شده بود
مثل پرنسس ها دستش گرفتم

 
بردمش سنا بخار وااایی من و اون حالا تنها بودیم بدون هیچ مقدمه ای مهکم بقلش کردم
اون بدن لطیفش و تو بقلم فشار میدادم حالا دیگه اون دلبر مغرور و با وقار تو بقلم بود
نمیدونید چه احساس عجیبی داشتم حسابی با صورتش حال کردم چشماش بوسیدم اون لبای رنگ‌گیلاسش رو تا میشد خوردم که فک‌کنم‌ زخم شد
گردن سفیدش و نگو وای انقد خوردم قرمز شد رفتم سراغ سینه هاش که منو بد جور سوزونده بودن اون دوتا سینه کمی برجسته و اویزون سفید انقد خوردم که دوبرابر شدن
کش اونده بودن
خیلی هم با ناف و شکمش عشق کردم و یه دفعه متوجه شدم لای اون دوتا ران سفید کلفت
یه کیر حدودا ۱۰ ۱۱ سانتی شق شده به خاطر شرمش قمبل کرده بود و کیرش لای رانهاش گم‌شده بود ولی من نشستم و مهکم با دستام دور اون کون بزرگش حلقه کردم کیرش از رو شرت گذاشتم دهنم با دستام کونش نوازش که هیچ چنگ میزدم از خود بی خود شده بودم
اروم شرتش کشیدم پایین وای سکته کردم قلبم واسیاد چه باسنی چه اندامی چه قوس و گود کمری چه کیر نازنینی منم کیرش ساک‌زدم با دستمم باسن بزرگش نوازش میکردم و کم کم دستم بردم سمت سوراخش اوفففففف سوراخش خیلی ناز بود و چون سایز خودش
بزرگ‌ بود سوراخش خیلی هم تنگ نبود من مردم دیگه خودش هم یکم‌قمبل کرد تا راحت تر سوراخش رو دست بزنم انگشتم فرو کردم داخل یه اه خخخیلی سکسی کشید مهکم‌ کیرش ساک زدم که یه دفه دیدم بدنش داره میلرزه و اب ش اومد تو اون‌موقع خیلی انگشتم مهکم‌گرفته بود با سوراخ کونش ابش خوردم خیلی کم بود ولی برام خیلی عزیز بود ابش خوردم
برش گردوندم رفتم سراغ کووونننش اوفف چه کونی چه سوراخی تا میشد کونش داد عقب و پاهاش از هم باز کرد منم با صورت رفتم تو کونش وای چقد نرم و لطیف بود سوراخش رو لیسیدم و با زبونم حسش میکردم نتونستم خودم بگیرم مهکم کونش گاز گرفتم اون فقط چشاش بسته بود و آه میکشید و با یه دستش سرم نوازش میکرد پاشدم کیرم گذاشتم رو سوراخش یکم ارتفاع کونش بالاتر از کیر من بود پاهاش بیشتر باز کردم تا هم تراز شد اجازه گرفتم با یه صدای خسته و هات گفت بککنن منم کمی فشار دادم سرش رفت تو اوففف آه از نهادش بلند شد منم دیگه بیخیال شدم فرو کردم داخل اونم حسابی قمبل کرده بود ناله میکرد و آه
میکشید وای چه لذتی داشت مهکم از باریکیه کمرش بقلش کرده بودم و کیرمم کاملا تو کونش بود چقد داغ بود برای کیرم چقد تنگگ وای وای حالا اون پسر مغرور و خمار و با وقار کیرم تو‌کونش بود وای چه رویایی بود نمیدونم کار خدا بود یا شیطان یا استخر خلوت بود هیچ کس نمیومد سنا بخار اونم تند تند نفس نفس میزد منم کیرم کمی عقب جلو بردم دو سه بار که این کار کردم گوزش درد رفت اوففف خیلی حال میکردم منم مهکم میزدم به رانهای کلفتش و عقب جلو میکردم اونم هر از چند گاهی گوزش میرفت
 
خیلی حال میداد تو همون‌حالت احساس کردم ابم داره میاد کیرم تا اخر فشار دادم داخل
صورتش و برگردوندم و لباش گذاشتم رو لبم ابم رفت داخل کونش هبچ لذتی تو دنیا بالاتر از اون لحظه برام اتفاق نیفتاده اروم کیرم در اوردم گفتم شاید کثیف شده باشه اما نه تا اون سرش تمیز تمیز بود فقط یکم شکمش باد داشت که گوزش میرفت
واقعا از اون شب به بعد عاشقش شدم تا امروز یه ساله که با همیم و همیشه به هر بهانه ای یا اون‌میاد خونمون یا من میرم خونش میکنمش انقد دوسش دارم که موتورم فروختم واسه تولدش یه آی فون ایکس خریدم
یه بارم لباس زنونه پوشید باهم‌تا صب خیابونارو پیاده گشتیم یه مانتو سفید تنگ با شال قرمز و شلوار قرمز خیلی خوستیپ شده بود حسابیم ارایش کردمش
 
 
نوشته: پسره

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *