👇👇👇👇👇👇👇👇
سلام من کوروشم این داستانی که براتون تعریف میکنم برمیگرده به سه نه ماه قبل از خودم بگم که 25 سالمه قد حدود 178 دارم قبلا فتنس کار میکردم اندام نسبتا عالی ای هم دارم تعریف از خود نباشه ولی یه جورایی خوش تیپم.(یادم رف بگم ساکن تهرانم) رشته کامپیوتر خوندم یه مغازه مبایل فروشی هم تو شرق تهران دارم ترجیح میدم اسمشو نگم چون شاید خیلی ها بشناسنش خب بریم در داستان
یادمه اون موقع چون مغازم شلوغ بود اگهی داده بودم که به یه همکار نیزمندیم خیلیا اومدن و من ازشون تست گرفتم و دیدم اکثرشون در مورد کار ما تقریبا هیچی نمی دونن ساعت تقریبا نزدیکهای 9 شب بود که یه دوتادختر با آرایش بالا و لباسای جلو باز وارد مغازه شدن در نگاه اول مشتری به چشمم اومدن ولی وقتی یکیشون گفت واسه اگهی اومدیم برقم گرفت اولش یکم در رابطه با نحوه کارمون براش توضیح دادم و وقتی دیدم قبول کرد بهش گفتم فردا ساعت چهار که مغازه خلوته بیاد واسه تست اونا هم تشکر کردن و رفتن.
اون شب تقریبا نزدیکای 11 مغازه رو بستم یادمه بارون میومد تو راه برگشت همش به این فک میکردم که چرا چنین دختری با این قیافه دنبال چنین کاری میگرده (بعدا که ازش پرسیدم گفت باباش هی بهش سرکوفت میزد که با پول من میخوری و میخوابی و ناز پرورده ای چمیدونم از این جور کسشرا)
خلاصه اون شب گذشت فرداییش حوالی ساعت چهار بود که وارد مغازه شد بهش گفتم بشینه پای سیستم و یه چن تا چیز بهش گفتم که دیدم هیچی بلد نیس و از کار ما سردرنمیاره اما به خاطر قیافش هم که شده استخدامش کردم درباره خودش که ازش پرسیدم فهمیدم اسمش ساراس بهش گفتم 9 صبح تا 12 ظهر و 3 بعد ظهر تا 9 شب ساعت کاریشه ش
نبه تا پنج شنبه بهم گفت سه شنبه ها باشگاه داره و نمیتونه بیاد چه میشد کرد قبول کردم از فردا هر روز میدیدمش و تقریبا هر روز با هم راحت تر میشدیم موقع هایی هم که مشترینداشتیم سر حرفو باهاش باز میکردم کلان دختر خنده رویی بود خلاصه یه ماهی گذشت دیگه با هم عادی تر شده بودیم با هم دس میدادیم تو تلگرام چت میکردیم شبا هم وقتی مغازه رو میبستم تا دم خونه من میرسوندمش یادمه یه شب موقع ای که داشتم میرسوندمش خونه وقتی دستم رو دنده بود دشتشو گذاشت رو دستم اول فک نمیکردم منظوری داشته باشه. ولی وقتی موقع پیاده شدن یه بوس کوتاه به صورتم زد و گفت خیلی ازت ممنونم کوروش تازه فهمیدم یه چیزی تو دلش هست وقتی رسیدم خونه تا صبح خوابم نبرد از اون دفعه به بعد با هم راحت تر شدیم تو تلگرام واس هم جوک های سکسی میفرستادیم و بعد یه مدت درباره سایز و شهوت و اندام های تناسلی حرف میزدیم تا این که یه روز بهش گفتم میخوام باهش یکم با هم بیشتر اشنا بشیم و دعوتش کردم خونمون اونم کاملا موضوع رو گرفت و قبول کرد.به گفتم روز جمعه اگه وقت داره هر ساعتی که میتونه بیاد اونم گف باشه
روز جمعه: ساعت تقریبا 5 بود که زنگ درو زد درو باز کردم و اومد داخل بعد سلام و احوال پرسی براش شربت اوردم و خورد یکمی حرف زدیم و بهم گف کجا لباسمو عوض کنم منم گفتم برو اتاق سمت راستی که اتاق خودم بود بعد 5 دیقه با یه تاپ و شلوارک زرد اومد نشست کنارم یکمی با هم حرفای عاطفی زدیم که لبمو بهش نزدیک کردم اونم داشت همراهی میکرد لبمو چسبوندم به لبش قلبم تند تند میزد نفسم بند اومده بودبلمو گذاشتم به لبش و تو همون حالت لب هم دیگه رو میخوردیم تو همون حالت که داشتم لب میگرفتم دستمو بردم زیر پیرهنش سینه های نرمی داشت نوازششون کرد لحظه خیلی لذت بخش بود خیلی زود هر دو لخت شدیم و باز دوباره ازش لب گرفتم تو همون حالت داشت کیرمو میمالید که تقریبا داش شق میشد بعد 5 دیقه کیرمو گذاش تو دهنش و با اب دهن فراوون ساک زد حدود 10 دیقه ای ساک زد که احساس کردم داره ابم میاد همشو خالی کردم تو دهنش بلن شدم خابوندمش و مبل و داشتم کس نازشو میلیسیدم کاملا خیس بود بلندش کردم و به پشت نشوندمش (حالت سگی) آروم سر کیرمو دادم تو کسش خیلی تنگ بود کم کم کل کیرمو دادم تو و شروع کردم عقب جلو بردن همین جوری حرکتو تند ترش میکردم که اهو اوهش در اومدمنم داشتم تند تند تلمبه میدم و معلوم بود خودش هم خیلی حشری شده بود چون فقط از کلماتی مث منو بگا و جرم بده ا
ستفاده میکرد کیرمو از کسش کشیدم بیرون چار زانو نشوندمش خودم هم سرو پا کیرمو میکردم لای سینه های نرمش که حدود 70 یا 75 بود بعد 5 دیقه داش ابم میومد که کیرمو کردم دهنشو همه ابمو اونجا خالی کردم با این که اولین سکسم نبود ولی یکی از لذت بخش ترین سکس های بود که داشتم الان منو سارا 2 ماهه نامزد کردیم و این کار رو هم چندین و چند بار تکرار کردیم.ببخشید که سرتونو درد اوردم .
🌐بزرگترین کانال داستان سکسی
✔️ داستان سکسی
دیدگاهتان را بنویسید