این داستان تقدیم به شما

یه خونه ی تاریک با کمی نور های شمع با دیزاینی هنری اما فانتزی و در نوع خود جالب تو شمالی ترین نقطه ی تهران یک پسر عضلانی اما به شدت لاغر و ظریف دست و پاش بسته شده بود به چیزی شبیه صلیب خونه بسیار ساکت و صدای پاشنه های کفش دختری مغرور با چشمان و موهایی شدیدا سیاه و بلند ابروهای کمانی و اندام ظریف اما در عین حال ورزشی کشیده و پر رگ و ریشه صدای پاهای خانم به پسر نزدیک میشد و هر لحظه استرس رو در وجودش بیشتر میکرد…..
 
این رابطه ی فتیش نیست این بردگیست زندگی که در بردگی آمیخته شده پسری که از خانواده و تمام رویاهای زندگی گذشته و تماما در بند دختری سادیسمیک از قشر مرفه جامعه افتاده چند ثانیه ای به پسر نگاه میکند پسر سرش پایینه و به مظومانه ترین شکل ممکن میلرزد آرامش و خونسردی در نگاه خانم موج میزند شیطنت آمیز و با خنده پسرک را نگاه میکند و لبخندی به او میزند که نشان از نقشه هایی عمیق برای او می دهد خانم به پایین میرود با دستان کشیده و زیبای خود پاهای پسر را در بند محکم میبندد به آرامی رون پایش را ناز میکند و حال به نظر رون پسرک بسیار در دسترس دختر خانم قرار دارد خانم به سمت میز میرود تیغی کوچک را درون الکل میبرد در میاره و میاد سمت پسر اول با تیغ آروم رون پای پسر را نوازش میکند پسرک با مظلومیت نگاه میکنه خانم رو و با دیدن لبخند خونسردانه ی بانو احساس سوزش میکنه رو رون پاش که به آرومی توسط دختر با تیغ بریده میشه یه خط پنج شش سانتی که خون کمی رو روانه میکنه
 
 
خط دوم با دست های لاک زده کشیده و زنانه ی دختر کشیده میشه این بار بلند تر و چند خط دیگر که حسابی رون پای سفید و بی موی پسرک رو پاره کرده و نام (آنا) رو روی پای پسر حک کرده دست چپ دختر به درون دهان پسر و بعد به داخل واژن قرمز و گوشتی خودش میره کمی میماله و کمی خط میندازه رو رون پسر انگار هرچی خون از پای پسر میاد آب هم از واژن دختر میاد قیافه ی دختر حالت تحریک جنسی میگیره و انگار شدیدا لذت میبره خون پای پسر را فرا گرفته و دختر از بیشتر شدن خون پای پسر لذت میبرد دست چپ دختر به سمت کفش هایش میرود و آنها را باز میکند پاهای ظریف دختر با لاک آبی و ناخن های بلند روی زمین قرار میگیرند به نظر سایز پاهایش سی و نه است کف پایش را روی بریدگی های رون پسر میذاره و آروم فشار میده خونی که میاد از پاش به کف پاهای دختر مرفه و خوش اندام میچسبه و پسر به خاطر نمک حاصل از عرق کف پای دختر بیشتر جراحاتش میسوزد و در در خود میپیچه و حالا آب لذت دختر میریزه رو خون های پسره که روی زمین ریخته دختر پاهاشو از روی جای بریدگی پسر برمیداره و حرکت میکنه به سمت میز جای خون با طرح کف پای دختر روی زمین میمونه و دختر با چند وسیله بر میگرده سوزنی بسیار تیز که روی سینه ی پسر نوازش میده و با نگاه در چشمان پسر فرو میکنه داخل نوک سینش و کمی خون میاد و پسر درد میپیچه….

 
چند بار این کار رو با نوک سینه ی پسر تکرار میکنه و بعد گیره های آهنی و دردناک به سینه ی پسر میزنه که جای جراحاتش بیشتر بسوزه بند نازکی رو برمیداره و بیضه های پسر رو محکم میبنده و با لبخند و مالش واژنش حلقه رو تنگ تر میکنه تا اینکه اشک در چشمان پسر حلقه میزنه و بعد با آرامش به پسر میگه عقیمت میکنم جوجو و سپس میخنده و اشک های بیشتر پسر آب شهوت دختر رو روانه میکنه یک طناب که درونش چند گوه قرار داره رو به آرامی داخل مقعد پسر میکنه تقریبا یازده گوی داخل مقعد بدون موی پسر قرار گرفته باز هم واژنشو میماله و یک باره گوی رو بیرون میکشه پسرک حس پارگی مقعد داره و سادیسم دختر مرفه کمی ارضا شده موهای پسر را ناز میکنه پسر به آرامی اشک میریزه و دختر گردن پسر را گاز میزه دندون های تیز دختر داخل گردن ظریف پسر میره و پسر دستو پا میزنه تا این چند دقیقه هم بگذره جای گاز های وحشیانه ی دختر مونده پسر را در آغوش میگیرد و به اجازه ی گریه میدهد بلند در آغوش دختر گریه میکند و دختر با پسرک پاره شده در آغوشش خود را مالیده و با اشک های او ارگاسم میشود

 
انگار برای بار اول از سه بار شکنجه ی روزانه ی پسر کافیست تا چند دقیقه تو بغل هم هستند و سپس دختر پسر را به داخل قفس کوچکش می اندازد که فقط چند متر است و نمیشه توش راحت دراز کشید و به اتاق بزرگ و مجللش میرود چشمانش را میبنده و دختر به خواب آروم و بدون دغدغه فرو میرود غافل از درد های پسر در قفس کوچک و تنگش و بعد از چند ساعت دختر بیدار میشه و…..
 
 
نوشته: شهین

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *