این داستان تقدیم به شما
سلام خدمت تمام دوستان.
داستانی رو که میخوام براتون بگم مربط میشه به دوسال پیش .اسم من رضا هستش ۲۹ سالمه یه خواهر از خودم کوچیکتر دارم الان ۲۱ سالشه اسمش سهیلا س. خوشگل و خوش هیکل و خوش فرمه قدش ۱۷۱ وزنش ۶۱ سبزه و توپر با باسن پهن و برجسته چشم های سبز و درشت داستان از اونا شروع شد وقتی تو سایت شهوای داستان سکس خواهر و برادر رو میخوندم گفتم مگه میشه ولی من میگم بیشترشون واقعیت داره چون تجربه کردم من از ۱۵ سالگی عاشق خواهرم بودم ولی زمانی که داستان سکس با محارم و خوندم بدجور حشری شدم خلاصه خواهرم یه خواستگار سفت و سخت داشت ولی دوست نداشت باهاش ازدواج کنه منم چون از کوچیکه عاشقش بودم بارها و بارها دستمالیش کرده بودم و بارها ازش خواسته بودم بهم حال بده ولی قبول نمیکرد
این بار ظهر بابام باهاش دعوا کرد که باید ازدواج کنی ساعت چهار عصر بود رفتم تو اتاقش دیدم یه دامن کوتاه با ساپورت مشکی تنش بود گفتم این بهترین فرص ته بهش بگم گفتم میخوای خواستگارتو رد کنم گفت اره ولی یه شرط داره گفت چی گفتم بهم حال بدی با کمال تعجب قبول کرد ولی گفت اول ردش کن گفتم نه منم بغلش کردم دستم و مالوندم به باسنش چقدر نرم بود از بغل کامل دستم و زیر لپای باسنش انداختم گفت بسه قبول نکردم نشستم اونو نشوندم رو پاهام اول ول میخورد بعد ایستاد بعدش کیرمو از تو شرتم در اوردم و از زیر شلوار حسش کرد گفتم دمر بیفت قانع شد ولی به زور آروم روش خوابیدم خواستم شلوارش و در بیارم اول قبول نکرد گفتم سهیلا قول دادی منم شلوارش و دادم پایین چه کونی عجب هیکلی کیرم لای کون ش گذاشتم دیدم شل شد و با دست باسنش باز کرد گفت کرم تو دراور هست
اوردم زدم دم کون ش تا دادم رفت داخل گفتم چه بازه سوراخ ت کیرم تا ته تو بود و از پشت سینهاش گرفتم تو حال بود گفت وحید منو چند بار کرده.وحید پسر همسایه هستش گفت به خاطر او ن ازدواج نمیکنم منم بیشتر تحریک شدم گفتم حالا کدوم خوب میکنیم گفت البته وحید منم زود ارضا شدم .از این ماجرا که گدشت وحید و سهیلا ظاهرا چند بار دیگه سکس داشتن چون چند بار ابجیم و کردم کونش بازتر شده بود منم خواستگارشو رد کردم…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید