این داستان تقدیم به شما

باسلام خدمت ملت همیشه در صحنه خاطره ای که میخام بگم تقریبا واس دوسال پیشه یعنی زمانی که هجده سالم بود…
***
 
داستان از اونجا شروع شد که تعطیلات عید بود و من اون زمون محصل بودم یکی از روزا طبق معمول مهمون اومد خونمون و بعد احوال پرسیو خوش و بش و این داستانا پسرشون که از من یه سال کوچیک تر هم بود به اسم احسان بم گفتش که بریم اتاقت بشینیم ، اینم بگم که احسان یه پسر سر به زیر اروم و مذهبی بود یعنی اصن به مغزمم خطور نمیکرد که این کاره باشه ، خلاصه رفتیم نشستیم تو اتاق شروع کردیم به حرف زدن از اینور و اونور که گفت حوصلمون سر رفت تو کامپیوترت فیلمی چیزی نداری بزاری ببینیم گفتم چرا منم تو کامپیوترم پره فیلم خارجی زیر نویس و سریال و ایناس هر کدومو پلی کردم گفت نه خوب نیست نه خوب نیست یه صندلی برداشت و اومد نشست پیش من پشت کامپیوتر گفت موسو بده من گفتم باش رفت سایفونو روشن کرد رفت اینترنت یه سایت سکسی اورد من مات و مبهوت بش نگا کردم گفتم احسان توام؟

 
گفت بعله منم ، گفتم بابا ماتورو مذهبی میدونیم و فلان خندید گفت مگ ما دل نداریم خلاصه منم خندیدم یه فیلم سوپر واسش پلی کردم خودم اومدم اینور و از اونجایی که تو خونه ما چیزی به اسم حریم شخصی وجود نداره وایسادم جلو در تا اگ کسی خواست بیاد سریع بپرم فیلمو قطع کنم اما احسان اصرار داشت که فیلمو من ببینم من هنوز سر از کاراش درنمیاوردم نشستم پیشش شروع کردیم دیدن کم کم کیر من داشت راست میشد متوجه شدم اونم داره کمکم دستشو میاره سمت کیرم ولی به روی خودم نیاوردم بعد چند ثانیه دستو اورد کیرمو گرفت گفتم داری چیکار میکنی گفت خواهش میکنم تو چیکار داری فیلمتو نگاه کن منم کیرتو واست میمالم یکم که مالید کیرم کاملا راست شد گفتم بیخیال اینجا جاش نیست و فلان کامپیو ترو خاموش کردم از خونه زدم بیرون همش یه حس عذاب وجدان و ترس داشتم که کسی ببینه یا بفهمه چون تو کل فامیل امار من بگایی بود و همه اونو خوب میدونستن و اگ کسی بویی میبرد همچی میفتاد گردن من از طرفیم خیلی کردنی بود بدن و پوست سفید بیمو هیفده ساله کون قلمبه موده بودم چیکار کنم

 
شب بهم پی ام داد گفت من خیلی ازت خوشم اومده خیلی وقته تو فکرتم مگ چی میشه فقط قراه بکنی منو ملت ازخداشونه هر طوری که بود به توافق رسیدیم که هرکدومون خونمون خالی شد بزنگیم به اون یکی خلاصه یه هفته ای گذشت و خبری نشد تقریبا داشت یادم میرفت که بهم زنگ زد گفت کل خانواده رفتن قم من به هر زحمتی بود پیچوندم گفتم باش رفتم خونشون تا از در وارد شدم پرید بغلم لب گرفت منم سریع برشگردوندم از رو شلوار چسبوندم بش از بس حشری بودحرارت لای کونشو از رو شلوار حس میکردم شلوارمو دراورد کیرمو انداخت دهنش با چنان اشتیاقی کیرمو میخورد که آب دهنشو نمیتونست جمع کنه هر چندثانی از دهنش درمیاورد میمالیدش به چشاش و صورتش یه بوس میکرد سرشو باز میکرد دهنش کیرم راسته راست شده بود خابوندمش رو تخت شروع کردم کونشو روغن مالیدن کنش سفییییید و نرم و ژله ای بودچنان حرارتی داشت که نگو با انگشتم سولاخشو میمالیدم انگشتمو فرو کردم بعد دو انگشت کم کم داشت جا باز میکردسر کیرمو آرووم گذاشتم دم سولاخش با اولین فشار رفت تو احسان از لذت داشت بیهوش میشد
 
کیرمو اروم تا ته فرو کردم شروع کردم تلمبه زد یدیقه نگزشته بود که آبش اومد احسان بلندش کردم تو حالت داگی شروع کردم محکم تلمبه زدن صدای تلمبه هام خونرو برداشت احسانم شل شده بود صداش درنمیومد بعد پنج دیقه گفتم داره میاد گفت بریز توش منم همرو ریختم توش وسطای کردنشم ازش پرسیدم کی‌ اولین بار کردت و اینا اونم گفت که معلم خصوصی قرانش و اون باعث شده که به کون دادن علاقه ماند بشه منم میگفتم جون و هی‌ میکردمش بعد نیم ساعت بزور لباس پوشیدم برگشتم بعد اون روز منواحسان سه بار دیگ سکس کردیم و هر بارم به اصرار من . ..

 
نوشته: چاکر حاج طوسی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *