این داستان تقدیم به شما

سلام اول از همه احتمالا میخواید بدونید قدم چنده رنگ پوستم و غیره اما حوصله تعریف کردن این چرت و پرتارو ندارم میرم سر اصل مطلب !
***
من دخترم ۲۱ سالمه نمیخوامم ادا تنگارا درارم به همه فامیل و همکلاسی و استاد و شوهرِ دوستام خلاصه هرکی که کیرشو دوست داشتم دادم جریان از این جا شروع شد که من سینه هام پروتزه میخواستم باسنمم پروتز کنم که یه جنده تمام عیار بشم که بابام به شدت مخالف بود و دعوا راه انداخته بود که جندگیم حدی داره و یعنی چی تو این سن این کارا یه بار پروتز لب یه روز پروتز سینه حالام شده پروتز باسن لابد بعدشم لابیاپلاستی ( جراحی زیبایی واژن _ از یه منشی هاش که کرده بودش یاد گرفته بود خانم کریمی جنده کریمی در واقع زنیکه شوهر دار ) میخواد بکنه خانم (تو فکرش بودم راستش و بخواید اما چون چوچولم تازگیا بهش پیرسینگ (آویز نگین دار ) زده بودم لابیاپلاستی گذاشته بودم برا بعد منم هرسری گریه و لوس بازی و اگه این کارم بکنم دیگه درس میخونم و دختر حرف گوش کنی میشم ولی این سری دیگه فایده نداشت هی فکر میکردم چیکار کنم که جواب بده که یه بار داشتم با لادن دوست صمیمیم حرف میزدم اون به بابام زیاد میده چون بابام پولداره همه بهش میدن اولین کسی بود که پرده لادن و زده بود تو ۱۳ ۱۴ سالگیش
 
خداییش هوا لادنم زیاد داره براش خرج میکنه تولد میگیره کادو میگیره و غیره خلاصه به لادن میگفتم چیکار کنم گفت بابات نمیزاره باید بیخیالش شی جنده حشری گفتم جنده منم یا تو که به بابا دوست صمیمیت میدی خندید و گفت حالا جوش نزن خوب بگو من چیکار کنم گفتم والا یه جوری بهش بده که راضی شه ما این کونا عمل کنیم گفت عزیزم من کار هر هفتمه فایده نداره گفتم خوب از اون کونت بده که خرجشم بابا من میده گفت جیگر خانم اخر ماه ها از کون باید بدم به باباتون تازگی نداره که جواب بده تا گفت تازگی به فکرم رسید که چرا خودم بهش ندم و راضیش کنم؟! یه هو کُسم ریخت قطع کردم و داشتم فکر میکردم چیکار کنم اصلا بابا من و میکنه فکر نکنم ولی یه جوراییم اون همه را میکنه فقط منم که نکرده هنوز و شاید براش تازگی داشته باشم تا اینکه دیدم تنها راهی که فلا برا عمل کردن کونم دارم همینه به تقویم نگاه انداختم دیدم تولد مامان چهارشنبه هست ولی بابام دبی هست خدا میدونه به بهونه کار کیا دمیخواد بکنه که به بابا زنگ زدم گفتم میخوام مامان و سوپرایز کنم میتونی چهارشنبه اینجا باشی؟ گفت اکی

 
به خالمم گفتم چون بابا نیست مامان و سوپرایز کنید چهارشنبه برا تولد گفت باشه گفتم من کلاسم تا دیروقت نمیرسم بیام یکمم با مامان بحثم شده بعد با بابا براش جدا یه تولد میگیریم بعد کلی نصیحت که بحث نکن و اینا قبول کرد
چهارشنبه شده بود من اپیلاسیون رفتم آرایش کردم اون لنزای خاکستری آبیمم گذاشتم که باز تنوع بیشتر بشه بدنمم روغن اکلیلی زدم برا بابا یه لباس سکس قرمزم پوشیدم تور بود موهام و اتو کردم ریختم دورم ناخن هاما مثله جنده ها درست کردم اونجوری خیلی دوست داشت از ناخن مامان و منشی و لادن میفهمیدم خلاصه خوب کُسی کردم خودما از دمه در ورودی تا استخرم گل روز ریختم وقتی اومد زنگ و زد با آیفون باز کردم تو راه فکر‌میکرد مامانم این کارارا کرده و میخواد سوپرایزش کنه تا رسید به وان (سونا) استخر دید من لش افتادم کنار وان اصلا موند خشکش زد گفتم سلام خوش اومدی گفت مامان کجاست گفتم نیست نمیاد امشب خندید و گفت جون تو چه دافی شدی تا این و گفت خوشحال شدم فهمیدم نقشم گرفته گفتم دَدی خشته نشدی از بس خانم کریمی و مامان من و دوست منو کردی نمیخوای یه بارم دُرست کرده کیره خودتو بکنی ببینی چه طعمی داره شاید دوست داشته باشی گفت من از موقعی که کردم تو مامانت واسه این بود که دخترمو بکنم خندیدم و دولا شدم که مثلا پاشنه کفشم اذیتم میکنه درست کنم که کوسم و ببینه گفت اوه اوه نگا کن جنده خانم چه پیرسینگیم به کسش زده گفتم دَدی ببین من همه چیم تکمیله لب پروتز موها اکستنشن سینه پروتز کس آویز دار فقط یه کون عملی میخوام تا بشم آلتا اوشنت (پورن استار) خندید و گفت ای بلا پس این کارارا واسه گرفتن مجوز عمل کردن کونت میکنی؟!!! خندید و گفت نه خوشم اومد آفرین دیگه که راهشو یاد گرفتی هروقت چیزی خواستی از بابا همین کارا کن دختر جنده خودم گفتم چشم شما بزار من کونمو که پروتز کردم خودم یه کونی با اون کون عملی خوشگلم بت بدم که دیگه کون کسی بت نچسبه گفت ای جونم ببینم مجوز لابیاپلاستی هم میتونی صادر کنی گفتم اوووف خیلی چیزا قراره صادر کنم بعد پاهاما ۱۸۰ درجه باز‌کردم و گفتم در خدمتم گفت اوف تا باشه از این دخترای خوب و این اولین سکسم با بابام بود اگه دوست داشتید و لذت بردید بگید از سکس های دیگمم تعریف کنم
 
بوس رو کیرا و کس هاتون
فلا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید