این داستان تقدیم به شما
سلام من مینا هستم۲۴ سالمه عشقم محسن ۲۶ سالشه. قبل از ازدواج هم باهم بودیم.الان یک سالی میشه که ازدواج کردیم.محسن عمران خونده.وضع زندگیمون هم شکرخدا بدنیست.این داستان برای چندوقت پیشه وقتی که پدربزرگ محسن فوت کرد ونزدیک ده روزخونه پدری محسن بودیم و حسابی سرمون شلوغ بود خونه پدریشون تو بابل هست وکل فامیل هاشون هم اونجان.تواین مدت محسن به من دست هم نزده بود ومن حسابی داغ شده بوده بودم میدونستم محسن هم همین وضع داره ولی موقعیت فراهم نبودکه سکس کنیم.کارهارو روبراه کردیم وبالاخره اومدیم خونمون هردومون دوش گرفتیم من حسابی به خودم رسیدم.
شام خوردیم وروی مبل جلوی تلویزیون نشستیم مشغول تماشای فیلم بودیم.کاملا هوس سکس کرده بودم ومنتظربودم محسن پیش قدم بشه.حین تماشای فیلم دستش انداخت پشتم ویک جوری بغلم کرد.بعداز یک مدت یواش یواش بوس کردن صورتم شروع کرد همیشه اینطوری به من می فهموند که سکس میخواد بعد شروع به بوس کردن گردنم کرد همیشه اینکار می کرد دست وپام شل می شد اونم اینو میدونست.بعد طرف لب هام اومد منم همراهیش کردم شروع به گرفتن لب ازهم کردیم درحین لب گرفتن من زبونم اوردم بیرون اون شروع به خوردن زبونم کرد به من گفته بودکه ازاین کار خوشش میاد من همیشه موقع لب گرفتن اینکار میکردم حسابی داغش میکردم.دیگه طاقتش تموم شد منومثل بچه بغل کرد به اتاق خواب برد اون جا به سرعت لباس هامون دراوردیم بازم مشغول عشقبازی شدیم.به من گفت خیلی دوست دارم مینا .بازم لب هاوگردنم بوس میکرد واینبار سینه هاموهم مک میزد.بادست چوچوله منوهم مالش میداد دیگه کامل منو دیوونه کرد اینبار نوبت من بودکه واسش کاری انجام بدم بلندشدم نشستم وتوهمون حالت که اون چوچوله منو تحریک میکرد منم بادستم کیر خوشگلشو مالش میدادم.
داخل کسم دیگه خیس خیس شده بود.کامل هردو تحریک شده بودیم باید اخرین مرحله روهم انجام می دادیم. بازم بوسم کرد . ازم خواست پشتم بهش بکنم بااب دهنش کسم لیزکرد وخیلی اروم کیرش وارد کرد چندباری که عقب جلو کرد انزال شدم یکم بی حال شدم.ولی نباید شل می شدم اون هنوز به من نیازداشت.چنددقیقه همون حالت کارش ادامه داد بعد منوبرگردوند روبه جلو.اینبار درحین انجام سکس چشم توچشم بودیم هرازگاهی لب هامو بوس می کردو منم حسابی باناز اه وناله میکردم تااینکه به نقطه اوجش رسید اینواز سرعت کارش که بیشترشد فهمیدم.بازم انزال شدم محسن هم تمام منی خودشوداخل کسم خالی کرد اینکارم دوست داشت من همیشه قرص میخوردم بابت حاملگی نگران نبودم.چند دقیقه همونطور پیشم خوابید چندبار بوسم کرد بعدرفت حموم دوش بگیره منم رفتم دستشویی خودم خالی کردم بعداز محسن رفتم حموم.وقتی دراومدم همراه محسن دوتاشربت خوردیم وبازم تلویزیون دیدیم.موقع خواب محسن من بغلش گرفت یکم شوخی کردبعد تمام شب بغل هم خوابیدیم…
نوشته: مینا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید