این داستان تقدیم به شما

چند وقت پیش از کنکورم با پسری به اسم بهزاد دوست شدم و بعد از چند بار که باهم تلفنی صحبت کردیم بالاخره منو راضی کرد که برم خونشون منم یه روز صبح زود رفتم در خونشون و در را که باز کرد گفت: سلام جیگر کوچولوی من چطوری. منم گفتم: مرسی خیلی خوبم. بهزاد گفت: ببین پگاه از اول بیا طی کنیم چقدر می خوای؟ من که اول متوجه نشده بودم گفتم: چقدر چی؟ سکس؟ هر قدر تو بخوای. که اون گفت: نه…منظورم پوله. چند تومن می خوای؟ منم در حالی که یکم بهم برخورده بود (نه اینکه جنده نباشم و کیر نخوام ولی دیگه جنده پولی نبودم) گفتم: دفعه اول مهمون منی…
 
اونم گفت: مرسی جنده کوچولوی من. برو تو بالکن منم میام.
منم رفتم و دیدم دو تا لیوان ویسکی و مزه رو میزه.
بهزاد گفت: به سلامتی کس خوشگلت و لیوانامون را به سلامتی کس من به هم زدیم و من رفتم بالا.
یکی دو لیوان دیگه هم خوردیم و خوش شدیم بعد گفت لباسات را در بیار منم در اوردم.
یه نگاهی به من کرد و گفت این بدن گندمی تو منو مست کرده از بدن های سفید بدم میاد.
بعد رفت پایین و شرتم را از بدن دراورد و لبای کسمو داد تو دهنش حالم یه جوری شده بود مستی شراب و شهوت کس خوردن بهزاد.
 
بعد گفت خوب پگاه کیر می خوای؟ گفتم اره گنده گندهش را و رفتم واسه ساک زدن و کمربندش را باز کردم و شرتش را که دادم پایین کیرش پرید بیرون و خورد تو صورتم چه کیری…بی مو نه زیاد قطور ولی دراز و با سر گنده قارچی. اون کیر خوشگل و گنده را تا حلقم می کردم تو اونم سرم را گرفته بود تو دستاش و سرم را به کیرش میکوبید که چند بار نزدیک بود خفه شم بعد گفت دارم میام کجا بریزم ؟ منم گفت رو صورتم و اونم ریخت رو صورتم چه ابی داشت. صورتم و موهام همه اب کیری شده بودن و گفتم بزار تمیزش کنم که اون گفت: نه قشنگی همینجوری. منم خندیدم و با خجالت گفتم: نه اونو نمی گم خوشم میاد از ابکیرت رو صورتم کیرتو میگم. اونم گفت: پس بزار یه عکس ازت بندازم یادگاری نگه دار و با موبایلم یه عکس از صورتم انداخت که هنوزم نگهش داشتم و هر وقت دلم براش تنگ میشه تماشاش می کنم هر بار هم منم آبم میاد. بعد اجازه داد بقیه آبکیر را که از کیرش می چکید ساک بزنم و با دستم از پایین تا بالا فشار می دادم تا تمام ابش را بخورم. واقعا خوشمزه بود…

 
بعد یه پام را گذاشت رو نرده و مشغول کردن کیرش تو کسم شد. که اولش یه ذره دردم اومد ولی بعدش خودم را می کوبیدم به کیرش و اونم سینه های منو تو دستاش گرفته بود و سرعتش را بیشتر میکرد اه و اوهمون همه جا را برداشته بود. بعضا از کسم در می اورد کیرشو و می کرد تو کونم که واقعا درد و لذتش بهم حال میداد.
بعد از اینکه 2-3 بار ریخت تو کس و کونم بغلم کرد و برد تو تختخواب بغلش خوابیدم.
ساعت حدودهای 6-7 عصر بود که با یه صدای به هم خوردن در بیدار شدیم و دیدم یه مرد میان سال خوش تیپ و تقریبا چاق وسط در واستاده بود بهزاد افتاده بود به غلط کردم که من فهمیدم مرده پدر بهزاده و بهزاد را با چک و لقد بیرون انداخت و انگار کسی به من توجه نداشت مرده که فهمیدم اقا سجاد هست اسمش اومد تو و گفت.
خوب خوب خوش میگذشت؟ منم زود گفتم بله یعنی نه یعنی ببخشید.
خوب من میخواهم بیشتر خوش بگذره شرت وسوتین را درار.
منم از ترسم هر کاری می گفت کردم و بعد گفت برگرد و روتو بکن به دیوار یه چند ثانیه گذشت که احساس کردم یه کیر گنده وسط پاهام میلوله برگشتم و دیدم اقا سجاد لخت لخت شده و با کیر گنده اش به من نیگاه میکنه و گفتش بیا بخور دختر ومنم مثل بچه های خوب اطاعت کردم تو یه روز یه پدر و پسر منو میکردن وای چه حالی داشت.
منو نشوند رو زمین و من مات داشتم کیرش را نگاه می کردم. قطور و گنده و پر مو که هر بار که به صورتم می خورد موهاش صورتم را لمس می کرد و یه بوی خاصی از تخم های عرق کرده اش میومد که دوست داشتم بکنمش تو دهنم ولی روم نمی شد و آقا سجاد چند بار که سر کیرش را به لبام مالید دهنم خود به خود باز شد و اون هرچند آروم داشت کیرش را تو دهنم عقب جلو می کرد ولی به قدری قطور بود که من نمی تونستم نفس بکشم.
 
بعد اینکه کیرش را خوردم منو هل داد سمت تخت و کیرش را کرد تو کسم و با هر بار تلم زدنش شکم گنده اش را میکوبید به بدن کوچیک من و منو تکون میداد بعد چند دقیقه عرق هردومون در اومده بود و از پیشونی سجاد جونم می چکید رو سینه هام و اونم سینه هام را می مالید و منم با دستم عرق پیشونیش را پاک می کردم و می بوسیدم و اونم کیر گنده اش تو کسم هی عقب جلو می شد و منم داشتم از خوشحالی جیغ می کشیدم و اقا سجاد هم دستش را گذاشت رو دهنم و گفت: آروم کس کوچولو. هر چقدر که من ازش می خواستم آبش را بهم بده نمیدونم چی بود ولی اون کیر گنده و دوست داشتنی من ابش نمیومد پس دوباره داد که ساک بزنم. اونم نامردی نمیکرد و تا گلوم میداد تو که چند بار کم مونده بود بالا بیارم بعد کیرش را کرد تو کونم و وحشیانه مشغول تلم زدن بود که کون تنگ من اجازه نمیداد سریع تلم بزنه اونم برای اینکه بیشتر حال کنه هی کیرش را می کشید بیرون و باز میکرد تو و یهو روم خوابید و من جیغ کشیدم (چون سر من تو بالش فرو رفته بود زیاد بلند نبود وگرنه تمام همسایه ها خبردار میشدن) و سنگینی اونو داشتم با تمام وجود درک می کردم و همین کارش باعث شده بود که کیرش تا ته بره تو کونم و یه دوبار که محکم کیرش را کوبید تو کونم گفت دارم میام و داد کیرش را تو دهنم و همه ابش را تو دهنم خالی کرد و منم آبم اومد وای که چقدر داغ وشیرین بود آبش و بعد باهم یه دوش گرفتیم که منو زیر دوش هم می بوسید و تا صبح نزدیک به 5 بار منو کرد حیوونی خیلی وقت بود که با کسی نبود.
صبح که صبحانه خوردیم گفتم اقا سجاد…گفت : جونم .من که از کیر گنده اون و دیر اومدن ابش خوشم میومد گفتم:میشه منو یه بار دیگه هم بکنی و یه لبخند سکسی چاشنیش کردم

 
.
در بهت تمام من که فکر نمی کردم کسی کس و کون خوشگل مفتم را از دست بده گفت نه. بسه خسته ام کردی.ولی اگر اصرار داری التماسم کن.
گفتم تو رو خدا خواهش می کنم منو بکن. من جنده کوچولوی توام منو بکن. بکن دیگه. خواهش…خواهش… اونم گفت: باشه حالا که اصرار داری بیا کیرمو سرحال بیار و در حالی که داشت لقمه صبحانه اش را می خورد کیرش را از تو پیژامه اش داد بیرون و منم رفتم زیر میز و در مقابل اون عظمت زانو زدم و کیرش را کردم تو دهنم و از پایین به بالا میلیسیدمش و دوباره برعکس و در همین حال دست اقا سجاد رو سرم بود و به کیرش فشار میداد و می گفت بخورش جنده کوچولو مادرت را هم میگام جنده کوچولو. منم سرم را اوردم بالا و گفتم اتفاقا مادرم از کیر گنده تون خوشش میاد ولی نمی خوام اون باهات باشه… می خواهم فقط من جنده ات باشم…صیغه ات می کنی منو؟ می خوام من کس کوچولوت باشم.
این حرفم ظاهرا سجاد را حشری کرد و منو بلند کرد گذاشت رو میز و شرتم را پاره کرد و یه ذره شیر ریخت رو کسم و کیرش را کرد تو و هی تلم میزد و کم مونده بود میز برگرده منم گفتم آروم تر آقام من که مال توام که اونم یه سیلی زد دم گوشم و گفت : خفه شو جنده دو ساعته فقط التماس کن که نکنمت منم که هم از اینکارش بدم اومده بود ولی حال می کردم که یکی داره یه حالت تجاوز منو میکنه گفتم ببخشید التماستون می کنم منو ول کن من بچه ام…نه بسمه…داری جرم میدی…ولم کن تو را خدا باهام کاری نداشته باش. یوااااش تر یواش تر بکن منو و اونم چه میکرد واااای داشتم از شهوت میمردم.

 
چند بار فکر کنم ابم اومده بود چون هر بار که کیرش را بهم می زد کسم شالاپ شولوپ می کرد و اونم کیر چاق و چله اش را تو کسم هی رفت و برگشت میداد و شالاپ شلوپی توم راه افتاده بود که نگو و اونم سرم را با یه دست بالا گرفته بود و می گفت: نگاه کن موقعی که داری گاییده میشی و منم نگاه کردم در حالی که یه کیر گنده داشت هی تو کسم فشار داده می شد و یه لحظه علیرغم التماس من که در نیاره اون کیرش را در اورد و ابش را ریخت تو لیوان شیر و تا سه بار دیگه ابش نیومد منو ول نکرد و همشم ریخت تو لیوان و من که با حسرت اون همه آبکیر را تماشا می کردم اونم گفت نگران نباش همشو میدم سر بکشی منم در حالی که اب سر کیرش را لیس می زدم گفتم: مرسی….تا ابد مدیونتم. فقط بگو کی. همه اش را می خورم.
 
بعد یهو نشست رو صندلی و گفت: یالا جلو چشمم آبارو بخور اگر حتی یه قطره اش بمونه دیگه گاییده نمیشی. منم لیوان را سر کشیدم و همونجور نگه داشتم تا آخرین قطره اش هم رو زبونم بریزه و بعد با انگشتم قطره قطره اش را انگشت می زدم و می لیسیدم. و من موفق شدم و این فقط اولین بار بود که سجاد جونم منو گائید.
 
نوشته: پویا حلقه طلا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *