این داستان تقدیم به شما

با سلام خدمت دوستای گل. اولین بارمه مینویسم کم و کاستی ها رو به بزرگیه خودتون ببخشید…
***
۱۹ساله م بود و اون روزا برنامه تانگو خیلی تو بورس بود که من هم از همین طریق با پسری آشنا شده بودم اسمش فرهاد بود و ۱۲سال از خودم بزرگ تر بود یه پسر با قد ۱۹۳ سانت۷۵ کیلو لاغر با پوست تیره. قیافه ش خوب نبود ولی من بدجور ازش خوشم اومد خودم ۱۶۰سانت ۶۵کیلو پوست به شدت سفید اندام تو پری داشتم صورت گرد چشمای عسلی لبای گوشتی با باسن تاقچه ای. نمیدونم چی شد که به فرهاد جواب مثبت دادم چون ما دو قطب کاملا مخالف بودیم من دانشجوی کارشناسی اون دیپلمه و شغل آزاد و وضع مالیه متوسط البته خیلی آدم سخنور و خوش زبانی بود خلاصه گذشت و بعد یه مدت ما به هم وابسته شدیم و من خیلی بهش علاقمند شده بودم اونم همینطور لا اقل اینطور وانمود میکرد…
 
خلاصه گذشت و ما باهم قرار ملاقات حضوری گذاشتیم من یه تیپ ساده زدم و جلوی دانشگاه منتظر اومدنش شدم من کلا اهل آرایش و لباسای جلف و باز پوشیدن نیستم اونم خیلی تیپ مردونه و زیبایی زده بود کلا شاعر مسلک بود و منم عاشق همین روحیاتش شده بودم خلاصه اومد و سوار شدم و رفتیم تو جاده.رفتیم سمت زمینای کشاورزیه خونوادگیشون چون اون موقع از سال کسی نمیومد و امن بود.رسیدیم و یه حصیر انداخت نشستیم به حرف زدن کم کم دستمو گرفت و پشت دستمو بوسه زد منم رفتم نزدیکش و کم کم تو بغلش جا شدم گردنشو بو کشیدم و خدا رو
واسه داشتنش شکر کردم کم کم از حالت نشسته به حالت دراز کش شدیم و رفتیم تو بغل هم منو قفل بدنش نگه داشته بود و همه جامو میبوسید
تینا عشقم میشه مال من بشی؟
عزیزم من همین الانشم مال توام
اینو که گفتم بغلم کرد و برد رو صندلیه عقب ماشین عزیزم اجازه هست لباستو در بیارم
فرهاد دیگه ازم اجازه نگیر…

 
عین گنجشک میلرزیدم اما نمیخواستم عیششو خراب کنم سعی میکردم آروم باشم لباسامو در آورد و فقط شورت پام موند لباسای خودشم کند و شورتش موند لباشو گذاشت رو لبام و منم سعی میکردم همراهیش کنم هرچند زیاد موفق نبودم و مدام سوتی میدادم بعدرفت سمت گوش و گردنم و حسابی خوردشون دیگه داشتم خیس میشدم و حال میکردم به خودم میپیچیدم اونم با حرفاش آتیشمو تند تر میکرد _جونم عشقم حال میکنی؟ کوس کوچولوت آب انداخته؟؟؟ قربون کوست برم خوشگلم _آااااااااه فرهاد آاااااای داشتم کیف میکردم وقتی سینه هامو میمالید و میخورد ولی لذتم وقتی به اوج رسید که سرشو برد لای پاهام باورم نمی شد یه مرد ایرانی این کارو واسه یه زن بکنه متحیر بودم و آه و اوه میکردم و حال میکردم به خودم میپیچیدم اونم با حرفاش آتیشمو تند تر میکرد کوسم یه کم موداشت و خجالت میکشیدم اما اون باولع میخورد زبونشو کشید لای چاک کوسم یه آه از ته دل کشیدم و گفت_جووووون لبای کوسمو میمکید و کوسمو با زبون میکرد چوچولمو با زیون تحریک میکردو میمکید یه لحظه حس کردم کل جونم از کوسم زد بیرون و با شدت ارضا شدم

 
اومد بالا و یه لب حسابی مهمونم کرد سیبیلش بوی آب کوسمو میداد واسه همین بیشتر تحریک شدم و کیرشو از تو شورت کشیدم بیرون یه کیر دراز و باریک سیاه شق و رق جلو چشمام بود میخواستم بهش لذت بدم عشق بدم اما هنگ کرده بودم بلد نبودم ولی میخواستم براش تلافی کنم واسه همین بیشتر تحریک شدم و کیرشو کردم تو دهنم مدام تذکر میداد که دندون نزن وای دندون نه _عشقم آروم دندون نزن آها درسته همینه یه کم که گذشت یاد گرفتم و کیرشو کردم تو دهنم و حسابی ساک زدم براش بعدش ازم خواست پشت بهش چهار زانو بشم سوراخ کونمو لیس میزدو خیسش کرد سر کیرشو گذاشت روشو فشار داد یه لحظه فک کردم نفسم قطع شد حس کردم جر خوردم خیلی سعی کرد ولی نتونست بکنه توش واسه همینم همونطور از پشت گذاشت لای چاک کوسم و تلنبه میزد
 
_ای جونم زندگیم خوبه خوشت میاد؟ چه کوس داغ و خیسی داری
_آه فرهاد دارم میمیرم اووووووف آه
_جونم نفسم الان آب کوس خوشگلتو میارم جونم عزیزم
تو همین حرفا بود که آبشو ریخت لای چاک کوسم و حسابی خیسم کرد منم همراه باهاش ارضا شدم و این خاطره واسه همیشه برام جاودانه .
اینم اولین سکس من

 
ممنون که خوندین.
 
نوشته:  تینا خانوم

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *