این داستان تقدیم به شما

سلام به همه.
 
من کامران هستم 23 سالمه.چندوقت پیش پسرخالم بردم ترمینال راهی کنم بره سربازی. نزدیک ترمینال یک پارک کوچیک هست بعداز راهی شدن پسرخاله رفتم یکم داخل پارک نشستم. نزدیک ساعت ۱۱ بود.سه تا دختر جوون دیدم که مانتو مدرسه تنشون بود از دور میومدن.من باخودم گفتم چی میشد یکی از اینارو تور می کردم.اینا رفتن سه تابستنی خریدن اومدن درست پشت نیمکت که من نشسته بودم روی چمن نشستن.منم که کل حواسم به اینا بود باخودم گفتم بزار یکم بااینا لاس بزنم ببینم چی میشه.قیافه دوتاشون معمولی بود ولی یکیشون که از بقیه قدکوتاه ترهم بود دافی بود واسه خودش.برگشتم به اینا گفتم:خانما مدرسه پیچوندن.اتفاقا همون قدکوتاهه جواب داد:نخیرم معلم نداشتیم بعدشم به شما چه مربوطه.گفتم:تو از بزرگترت اجازه گرفتی رفتی بستنی خریدی عموجون.گفت:من خودم به بقیه اجازه میدم! ازشادابی و حاضرجوابی این دختر خیلی خوشم اومد.
 
نزدیک یک ربع بااینا حرف زدم وبیشتر باهمون قدکوتاه که فهمیدم اسمش ساناز هستش.اخرسر از خونه زنگ زدن کار داشتن باید میرفتم.قبلش بحث به دوست پسر رسونده بودم حیف بود بدون نتیجه ول کنم برم.اخرسر گفتم همتون خوشگل هستید چرا دوست پسرندارین مخصوصا اون وسطی که از همتون خوشگل تره.منظورم به ساناز بود.باهزار زحمت بالاخره موقع رفتن از ساناز شماره گرفتم جلو چشمشون سوار ۲۰۶ ام شدم ورفتم.حالاتو کونم عروسی بودا ولی به روی خودم نیاوردم.شب بهش تو تلگرام پیام دادم خیلی زود جواب داد.از اون روز دیگه باهم دوست شدیم هروقت دستم خالی میشد میرفتم دم همون پارک ساناز میدیدم.چندماه گذشت.ازش لب می گرفتم سینه هاشو مالش میدادم چندبارم از روشلوار کیرمو تو ماشین مالش داد ولی اونقدر نبود که ابم بیاد.موقعیت سکس فراهم نبود توماشین هم که نمیشد سکس کنیم ممکن بود به گا بریم.واقعا خیلی دوسش داشتم میخواستم زنم بشه.اونم همین حس داشت.

 
یه روز به مامانم گفتم که بریم خواستگاری یه دختره.گفت برو سربازی بعد.چاره نبود لیسانس گرفتم راهی خدمت تخمی سربازی شدم.شب هاوقتی پاس میدادم باهاش صحبت می کردم.اونم میرفت زیر پتو تویه اتاق دیگه بامن صحبت می کرد.خدمت تموم شد بالاخره رفتیم خواستگاری نامزدکردیم.این بار ازادیمون بیشتر شد اون میومد خونمون باهم همه جا میرفتیم.چندبار بالاپایی زدن ابم اورد وچندبارم برام ساک زد ولی دل خودم نمیومد از کون بکنمش چون سوراخش خیلی کوچیک بود میدونستم اذیت میشه.خلاصه ازدواج کردیم رفتیم خونه خودمون اولین سکس.ازتالار اومدیم خونه ساعت نزدیک یک شب بود.داخل خونه گفتم اماده ای ومثل بچه گرفتم بغلم وبردمش اتاق خواب لباس عروسی دراوردیم باهم رفتیم توکار.اول بالب شروع کردم بعد من گردنش خوردم سینه هاشو مک زدم.بوی عطربدنش مستم کرده بود رفتم سروقت شرت وکشیدم پایین.یه کس کوچیک سفید بدون مو به من چشمک میزد.ی

 
کم چوچولش بادست مالوندم که خیلی زود اه ونالش بلندشد.چنددقیقه این کار کردم.بعد بلند شدم شلوارم دراوردم وشرتم روهم کشیدم پایین.ساناز بلندشد روتخت روی زانو نشست وبه من اشاره کرد بیاجلو.رفتم جلو کیرم گرفت دستش وشروع کرد به ساک زدن وچنددقیقه ساک زد.بعددم تخت به پشت خوابوندمش پاهاش لب تخت بودیواش کیرم کردم تو خیلی اروم شروع به عقب جلو کردم بعداز چنددقیقه پردش پاره شد یکم خون اومد کیرم خونی شد.باچندتا دستمال خودش بلندشد کسش با کیرمنو پاک کرد یکم انگار ناراحت شدیاخجالت کشید.من گفتم خوب خانمم مبارک باشه ویه بوس از لبش گرفتم.گفتم دیگه ادامه ندیم ممکن زخم بشه.اون گفت پس بیا باخوردن ابت بیارم.شروع به ساک زدن کرد وچندقیقه بعد ابم اومد وریختم تو دستمال کاغذی ویکم باهاش روتخت خوابیدم وبعد بلندش کردم رفتیم حموم.
 
پایان

 
نوشته: جقول بقول

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *