این داستان تقدیم به شما

ی روزصبح بااینکه عجله داشتم ومیخواستم برم سرکار امدم تواتاق خواهرم که ی وسیله ای بردارم که خواهرم رو شکمش خوابیده بود و دامنش زده بود بالا زیر دامن فقط شرت بود که بادیدن این صحنه قفل شدم و بعد چند ثانیه زدم بیرون رفتم سرکار عصری که امدم دیدم خواهرم خونه هست .و شب که شد باخودم گفتم که شب برم تو اتاقش وفقط حتی اگه شده ی دست به کونش بزنم و بیام شب شد ورفتم تو اتاقش واینکاررو کردم…
 
تادست زدم خواهرم فاطی به خودش امد ی چرخی زد من دیگه رفتم بیرون و وقتی وارد اتاقم شدم بعد ده دقیقه پیام اومد تا باز کردم دیدم خواهرم پیام داده خیلی کار زشتی و ناپسندی کردی. من هم توجواب اول چندبار قسم خوردم وگفتم باراولم هست و دست خودم نبود کنترلم رواز دست داده بودم که درجواب گفت پس ازالان به فکر زن باش بهتره من اون موقع ۲۳ سالم بود خواهرم ۲۹ سال .گفتم زن که الان وقتش نیست پول از کجا بیارم گفت پس برو ی دوست دختر پیدا کن برا خودت گفتم دخترا به بغیر از تیغ زدن که کار دیگه ای ندارن.
 
خلاصه تا ی ماه خواهرم با من سنگین بود بعد دوباره رفتم سراغش ودست گذاشتم سرکونش ولی این دفعه یکمی طول کشید بازم روز بعدش پیام داد که بازم امدی سراغم گفتمش من وقت باهات کاری ندارم وفکرسکس ندارم وقت دوس دارم ی دستی روکونت بکشم وراحت میشم.گفت ی باردیگه اگه امدی به مادر میگم میای چیکارمیکنی. بهش جواب دادم من که ماهی فقط ی بارمیام وبهت قول میدم کاری انجام نمیدیم ومیدونم شاید با این اس ام گفتنمو هم داری حال میکنی .تا ی هفته دیگه پیام دادم سلام.جواب داد سلام . گفتم امشب هوایی شدم  فقط ی دست گفتم اول اجازه بگیرم .گفت نخیر مگه قرارنبود نیای یا هرماه ی بار بیای .این پیاموکه دیدم گفتم دیگه اوکی هست پس مشکلی نداره گفتم باشه خواهرگلم. خلاصه بعد ی هفته با ی پیام میرفتم اتاق خواهرم ودست مالیش میکردم ومیومدم بیرون ولی به غیراز پیام دیگه حرفی تواتاق بینمون نبود.تا ۶  ۷ ماه ادامه داشت که اون شب رفتم  تو اتاقش و کامل لخت شدم…

 
اول کیرمو گذاشتم تودستش تا ماساژ بده ومن باانگشتم سوراخ کونشو بازکردم که متوجه گشادی کونش شدم خواهرمو خوابوندم روشکم امدم روش کیرمو تاگذاشتم روسوراخش مانع شد که گفتم یکمی فقط .گذاشتم کم کم بره داخل اره خواهرما قبلا یکی ترتیبشو از پشت داده بود.اخرش فهمیدم باپسرعموم حسن سکس داشته اون هم ازپشت سرپای میکردش چیزی که خواهرم میگه اون اینجوری دوست داشب. تا الان هم باخواهرم رابطه دارم وتاالان همه حرف ودلداریمو وحرفای سکس با پیام ردوبدل میشه.
 
 
 
نوشته: کونی‌ اصفهانی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *