این داستان تقدیم به شما
اسمم هلما ست دو ماهه دیگه هفده سالم میشه از مشخصاتم بگم: پوستم گندمیه ،چشم و ابروم مشکیه و همینطور رنگ موهام ، دهنم کوچیکه و لبهام بنا به تعریف دیگرون غنچه ای وخوشکله ،در کل بجز بینی گوشتیم که دوسش ندارم و یکی دو تا جوش بد پیله که ول کن صورتم نیستن از بقیه اجزای چهره ام راضیم . از 7 سالگی ژیمناستیک کارمیکنم دستها و پاهام عضلانی اند گردن کشیده اس و سینه هامم گرد ودرشته شکم و پهلو ندارم و باسنم هم معمولیه دوستام میگن اندامت خیلی سکسیه، خیلی شهوتیم و دایم شورتم نم داره…
من یه دوست صمیمی هم دارم که میشه گفت دلیل نزدیکیمون اینه که هر دومون خیلی شهوتی هستیم و واسه اروم شدنمون به همدیگه نیاز داریم اسم دوستم گیتا ست گیتا دختر خوش اندامیه با وجودیکه رون های پاش و کلا پایین تنه اش از من لاغرتره ولی چون سینه هاش خیلی درشته در کل درشتتر از من بنظر میرسه البته سه چهار سانتی هم از من بلند تره اما عاملی که باعث میشه هر جا میره توجه همه مردا رو بخودش جلب کنه ممه های درشت و فرمشه البته سینه های منم عالیه ها ولی مال اون خب درشتتره و چون کمرش هم از من باریکتره درشتی سینه هاش خیلی نو چشمه در ضمن گیتا عاشق سکس با مرداس وزیاد از خوابیدن باجوونهایی که سن و سال چندانی ندارن خوشش نمیاد ….اینطور که یه شب واسم تعریف کرد : سیزده بدر دو سال قبل به اتفاق خانواده دوست باباش میرن باغ و اونجا وقتی میره تا واسه اتیش درست کردن چوب خشک جمع کنه میبینه که دوست باباش که به گفته خودش مرد خوشتیپی هم بوده دنبالشه و خلاصه مخشو میزنه و همونجا هم ترتیبشو میده.خوب یادمه وقتی داشت اینا رو برام تعریف میکرد از یاداوری اتفاقی که بین خودش و دوست باباش افتاده بود اونقدر هیجانزده شده بودکه کم مونده بود پس بیفته
عصر همین پنجشنبه ای که گذشت با گیتا رفتیم بازار همونجا بود که متوجه علاقه خاص گیتا به مردهای بالای سی سال شدم حسابی تعجب کردم وقتی دیدم گیتا فقط با دیدن مردایی که تو این رنج سنی بودن و نگاهمون میکردن تحریک شده ,هی لباشو گاز میگرفت ومیگفت لامصبا اینا حال منو خراب کردن با تعجب پرسیدم اخه چرا ؟؟؟اینا که نه خودشونو بهت مالوندن و نه حتی متلکی گفتن ؟!!
جوابی که اون لحظه گیتا بهم داداینو بهم ثابت کرد که اینی که میگن آدما روسخت میشه شناخت تا چه حد درسته و دقیقا همون وقتی که فکر میکنیم دیگه همه چیزو در ارتباط،با یه ادم خاص میدونیم اتفاقی میفته یا حرفی زده میشه که خلاف تصوراتمونه و باعث میشه تو یه لحظه همه اگاهی وشناختمون نسبت به اون شخص زیر سوال بره
گیتا اونروز درحالیکه چشمای خمارشده از شهوتش رو تو چشام دوخته بود گفت وووووووی تروخدا تو بگو هلما جووون دیدن این مردا که چشای از حدقه درومده شون رو به سینه هات و باسنت میدوزن و بعد فوری با شهوت تمام کیرشونو با لذت جلوی روت از رو شلوار فشششششار میدن و میمالن تو رو دیووووونه نمیکنه … ااااااهه منو که روانی میکنه اگه میشد دوست داشتم همینجا وسط بازار برم بهشون النماس کنمکه کیرشونو بکنن تو کسم و اتیش این تو رو خاموش کنن اووووووف دارم گُر میگیرم ،…بنظر میرسید حال اش خیلی خرابه ،میترسیدم کاری دستمون بده واسه اروم کردنش گفتم : دیوونه حالا انقد بگو تا حال منو هم خراب کنی ، گیتا با همون حالت حشری اش ادامه داد هلما بریم خونه حالم بدجوری خرابه …
اونشب قرار بود گیتا بیاد خونه ما تا با هم خلوت اخه اونشب تویکی از روستاهای اطراف عروسی بکی از فامیلامون بود و مامانم از صبح رفته بود اونجا و قرار بودشب بابام هم به اون بپیونده و با هم توجشن شرکت کنن ،شب رو هم اونجا بمونن وفردا صبح باهم برگردن
تو تاکسی گیتا که حسابی روانی شده بود هی کرم ریخت و من واسه اینکه راننده متوجه نشه تحمل میکردم و هیچی نمیگفتم ولی حسابی نحریک شده بودم و لباس زیرم خیسه خیس بود خدا رو شکر مسافت تا خونه زیاد نبود با این وجود تارسیدیم دیگه حال جفتمون خرابه خراب بود وبخاطر گرمای هوا هم حسابی عرق کرده بودیم قرار بود باهم بریم حموم وقتی رسیدیم منکه باید شیو میکردم زودتر رفتم تو حموم و قرار،شد ده دقیقه بعد اونم بیاد وقتی حوله و لباسامو برداشتم و داشتم میرفتم حموم دیدم فلش سکسیشو به ال ای دی وصل کرده و داره سکس تماشا میکنه
اونشب بعد از تمیز کردن خودم چند بار گیتا رو صدا کردم تا بیاد با هم یکم زیر دوش شیطونی کنیم اما نه اومد و نه جوابمو داد فک کردم اونقد غزق فیلم دیدن و مالوندن خودش شده که کلا قرار مدارمونو فراموش کرده واسه همین هم تنهایی دوشمو گرفتم و اومدم بیرون دیدم گیتا رو مبل نشسته و در حالیکه نیشش تا بنا گوش بازه غرق افکار و خیالاتشه با اخم گفتم خیر باشه جنده خانوم بلیطت برده ،خندید و گفت چه جورم!
بعدش واسم تعریف کرد :تو که رفتی حموم جلو ال ای دی بخودم ور میرفتم که یهو متوجه باز،شدن در شدم فوری دستمو از تو شلوارم دراوردم وفلشو از دستگاه کشیدم بیرون که یهو دیدم بابات دو سه متر اونورتر ایستاده و داره نگام میکنه ازقرمزی چشماش و طرز نگاه کردنش فهمیدم مسته مسته به خیالم که همه چیز مرتبه گفتم سلام عموخوبین ؟و بعدش شروع کردم به توضیح دادن که چون هلما گفت تنهاس اومدم و اینا که بابات نذاشت حرفمو تموم کنم اومد طرفم و منو بغل کرد و بخودش فشار داد و و شروع کرد مالوندن سینه هام تازه فهمیدم دکمه های لباسم باز،بوده و متوجه نبودم گفت جووونم چه پستونای نازی…..چه گنده شون کردی ! و در حالیکه لباشو گذاشته بود رو نوک یکیشونو و محکم میمکید اون یکی سینه مو هم تو دستش میچلوند و کیر شق شده شو از رو لباس به رونام میمالید و لای پاهام فشششار میداد میدونستم با اون حالی که عمو داره و وضعی که من جلوش،ظاهر شدم هیچ بهونه ای نمیتونه منو از زیر کیرش بکشه بیرون با خودم گفتم حالا که مامانتم نیس بذار یه حالی،به بابای خوشتیپت بدم گفتم واسه شما گنده اش کردم عمو چون شنیدم به سینه دخترای جوون علاقه دارین یهو دیدم داره دو تا دکمه پایینی بلوزمو که هنوز بسته مونده بود رو وا میکنه و بعدشم با یه جووووووون کشیده اونو از تنمدراورد و اینبار بدون مزاحمت بلوزم شروع به مکیدن و فشششششار دادن سینه هام کرد و منم که از عصر فکر یه مرد درشت اندام میانسال دست از سرم بر نداشته بود و حسابی داغ کرده بودم با اه و اوه و حرفای،سکسی حشری ترش میکردم
اوووووف عزیزم کاش تو هم بودی و میدیدی که چطور تو هم گره خورده خورده بودیم و ناله میکردیم خوشکلم حالا من اگه چیزی بگم میدونمناراحت میشی ولی قدر این گوانرو باید دونست لا مصب خیلی سکسیه فهمیدم چه زری داره میزنه ولی پی اشو نگرفتم که رو سو زیاد نکنه و اون هم که انگار متوجه منظورم شدن بود دست از نصیحت نای روسپیانه اش برداست و ادامه جریان خودشونو تعریف کرد
دیوونه ی بوی ادکلنش شده بودم نمیدونی چقد وارد بود همینجوری میخورد سینه هامو و با یه دست کونمو انگشت میکرد و با اون یکی کسمو میمالید یه دو هفته ای میشد که کون نداده بودم واسه همین وقتی منو دمر کرد و کیرشو دم سوراخ کونم حس،کردم بهش،نگفتم که پرده ندارم و میتونه از،جلو منو بکنه واسه همین اون هم بعد از اینکه سوراخ کونمو با اب دهنش خیس کرد کیر واقعا کلفتشو بزور چپوند تو سوراخم و در حالیکه با دستاش سینه هامو حسابی فشششششار میداد و لاله گوشمو میمکید ،تو کونم تلمبه میزد حس،پاره شدن داشتم و یه جورایی بوی خونو حس میکردم برای،اینکه زودتر،ارضابشه هی میگفتم اخ پاره ام کردی عمو جر خوردم و اونم محکمتر میکرد البته دردش بیشتر شده بود اما اونقد زیرش ناله و اخ و اوخ کردم که زود ارضا شد و کل ابشو تو کونم خالی کرد و بیحال افتاد روم و تا وقتی وادارش،نکردم از روم پا نشد
نمیدونستم دقیقا چرا ولی انگار از دست گیتا دلخور بودم شاید چون به حریم مامانم تجاوز کرده بود و یا شاید ….نمیدونم ! گیتا که متوجه اخم کمرنگم شده بودسعی داشت با لودگی هاش جو رو اروم و فان کنه میگفت میبینی شانس منو از اون طرف به یه نفر همسن بابام مفت و مجانی یه حال توپ دادم و بخاطرش هم جر خوردم ،هم ممه های نازنینم کبود شد از این طرف باید اخم و تخم های دخترش رو که واسم قیافه گرفته تحمل کنم …..اخه مگه من چه گناهی کردم خدااااا یه کوووون دادم دیگه سینما که نرفتم خدای نکرده …،خندم گرفته بود از چرت و پرت هایی که با لحن جدی و نیایش گونه اش بلغور میکرد
گیتا هم که انگار با دیدن لبخند من دلش قرص شده بود که دلخوریم دامنه دار نیس ماجرا رو با همون ریتم ادامه داد و گفت
در کل فکر کنم حافظه بابای سرکار با خالی شدن کمرش نسبت مستقیم داره چون تا کل اب کمرشو تو سوراخ تنگ من خالی نکرد یادش نیومد باید بره عروسی و زنش اونجا منتظرشه …اما انگار سوراخ داغ من حافظه شو به کار انداخت اخه فوری خودشو مرتب کرد و بعد از تشکر از من و بوسیدنم رفت تا به عروسی برسه !!
راستش گیج شده بودم نمیدونستم گیتا داره راس میگه یانه اخه از اون بعید نیس بخواد از این ادعاهای الکی بکنه ادتایی که نه میشد صحتشو اثبات کرد و نه کذب و دروغین بودنش رو ….اما از طرف دیگه از اختلاف مامان و بابام و فاصله ای که مدتی بود بینشون افتاده بود و روابطشونو سرد کرده بود هم باخبر بودم و البته بجز،همه اینا ،بابامم در کل یکم شیطونه اخه هنوز،جوونه و خوشتیپ ازش کلا بعید نیس اینکارا !!
پایان
نوشته : هلما
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید