این داستان تقدیم به شما

سلام. من حمیدم‌۱۶ سالمه .اندامم پره .سینه هام بزرگه و همین طور کونم‌ ولی ن‌ اونقدرا .حدودا چند سالی هس که به اندامه خودم‌ حسه شهوتی پیدا کردم .اوایل مسواک و برس میکردم تو کونم‌ حال میداد تقریبا ولی درد داشت…

***

یه روز داشتم پارک مچرخیدم رفتم توی دسشویی دیدم روی در ها شماره نوشته واسه دادن .ترسیدم شمارمو بنویسم .زنگ زدم به کسی که نوشته بود کون‌میخوام زیر ۲۰ سال .بوق خورد .حرف زدیم قرار شد بیاد دنبالم گفتم امروز نه فردا .منم خانوادم سفر بودن .شلوار تنگ پوشیدمو رفتم .مست دادن بودم .پسره اومد دید منو گفت مطمعنی میخوای بدی گفتم اره .گفت خود دانی .سوار ماشین شدم یه نفرم پیشش بود .اسمش حسن بود .گفت چند بار دادی گفتم باره اوله شوکه شد و خوشحال شد. رفتیم رسیدیم باغ منو برد تو میترسیدم .گفت سکس هارد دوس داریم .گفت لباساتو دربیار .در اوردم چسبید بهم .گفت امشب اینجا مهمونیه میخوام لباس زنونه بپوشی گفتم ن زد تو گوشم.

شب شد لباس زنونه اورد واسم با کفش و سوتین .بستم سوتینو گفت جون .اون کیرت اضافس تو کسی. اومد یکم ارایشم کرد .شورت زنونه اورد توش نوار بهداشتی گذاشت منموپوشیدم رفتم پایین .یهو بعد از رسیدنم دیدم دوتا دختر پایینه لخت و ۶ تا پسر .منو دیدن گفتن wow . ممد گفت این کسه منه .همه یهو چسبیدن بهم .میگفتن یه انگشت حسن گفت نه .دخترا اومد پیشم دره گوشم گفت اگر خواستی با مصنوعی میتونم بکنمت .خندید و رفت .حسن منو گذاشت روی میز بیلیارد گفت میخوام حالت بدم .پامو دادم بالو دختره یکیشون اومده بود روی میز حسن بهش گفت منو بگیره .شرتمو پاره کرد حسن کیرشو در اورد بچه داشتن فیلم میگرفتن گفتم .گفت خفه شو میخوام لایو بزارم اینستا .

یه پامو گرفت کیرشو کرد توی کونم دادم رفت هوا دختره دستمو گرفته بود حسن تمومه کیرشو کرده بود توی کونم نفسم بالا نمی اومد دختره هم داشت سینه ها مو گاز میگرفت .حسن بی رحمانه تلمبه میزد یهو گفت بی حسی یادم رفت ابش رو ریخت توی کونم نوبتی همه کیر به دست اومدن سراغم‌ یهو گفتن دو کیره .گفتم نه که گفت کاری نکن کونت رو بد بگا بدم گفت نههه .جلو دهنمو بست .دیدم به دستش کرم میزنه به بچه ها گفت منو بگیرن. منو گرفتن دستشو داشت میکرد توی کونم .تا ته کرد من داشتم میمردم .یک رب این کارو کرد .دختره گفت میخوام با مصنوعی بکنمش .همه خندیدن پاهامو با دستامو بستن .دختره کیرو بست و داشت منو میکرد منم داشتم میمردم .کارش با من تموم شد .گفت میخوای منو بکنی گفتم اره رفتم‌دخترهه بکنم .داشتم میکردم . خیلی بهم حال میداد دختره اصلا حس نداشت .یهو ابم خواس بیا گفت کونی بریز تو کونم ریختم توی کونش .داشتم حال میکردم یهو حسن منو برد توی حیات گفت کونی بخواب

میخوام یه دست دیگه هم خودم بکنمت منو تا تونست کرد .بی حال بودم گفت از این سوراخ کار بکش حیفه .بعدش گفت برو خودتو جمع کن .رفتم دیگه داش مهمونی تموم‌میشد دیدم فیلممو همه دارن .و همین شروع بدبختیه من بود که باید کون بدم ولی عیب نداره می ارزه

 

نوشته: حمید کیرلاپا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *