این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان. از خودم بگم که وضع مالی متوسطه از زنا و دختر روس خیلی خوشم میاد نه مهریه دارند نه فپس و افاده پیشنهاد میدم زن فقط روسیه و اکراین بگیرین.همه جور پایه هستند. قبل از هر اقدامی واسه ازدواج یه سر بروید روسیه یا ارمنستان.
چرا خب تفاوت یه دختر خارجی با دختر هموطن خیلی زیاده.داستان از جایی شروع شد که ننه بابام گفتند دیگه بسه مجردی گشتن،باید بری زن بگیری منم فکر ذکر دختر روسی سفید باربی قدبلند بود اما خب اگه اسم دختر خارجی میاوردم قبول نمیکردند خلاصه به زور یه دختر از فامیل واسمون گرفتند اما از بس نچسب و تخص بود که تو همون دوران عقد طلاق گرفتیم.حالم گرفته شد از طرفی حالا دیگه این من بودم که حرف میزدم و دیگه به پدر و مادرم گفتم که خودم تصمیم میگیرم و یکبار به حرف شما گوش دادم نتیجه اش رو دیدم.بعد از چند وقت گشتن در سایت های همسریابی روسی با دختری آشنا شدم که خیلی نظرم بهش جلب شد.خلاصه بعد از چند وقت که واقعی بودنش واسم محرز شد.تصمیم گرفتم ویزا بگیرم برم روسیه واسه دیدنش .با اینکه خودم قدم ۱۷۰ هست اما دختر قد بلند نصیبم شده بود.آنا قدش ۱۸۰ بود ولی لاغر اندام.
خلاصه بعد از سفر به روسیه وقتی تو فرودگاه دیدمش باورم نمیشه این قراره زنم بشه یه همچین دختری اگه تو ایران باشه زیر ۱۰۰۰ سکه با کلی طلا و جواهر هم بهش بدی عمرا قبول میکرد.تو همون فرودگاه وقتی بهم رسیدیم بهم دست داد و بعدش یه لب تو لب داغ ۵ ثانیه.دامن کوتاه و جوراب شلواری بدن نما با یه دست کرست زرد.خلاصه بعد چند روز اقامت تو خانه دختره و عشق حالا معمول که هممون بلدیم.تصمیم گرفتیم بری عقد کنیم و رسما زن و شوهر بشیم.حالا مونده بود کارهای جزیی تو سفارت مدارک دادیم و برگشتم .به هیچ کس نگفته بودم که برای چی رفتم چکار کردم.بعد از دو ماه وقتی خانه رو مهیا کرده بودم یکم وسایل منزل خریدم در واقع پول عروسی و مراسم مجلل را بجای اینکه بدم مردم بخورند خرج شروع زندگی کردم حالا از اون طرف ننه بابا هی میگن کی پس میخوای زن بگیری !بهشون میگفتم بزارید خودم بهتر میدونم.حالا دیگه کم کم آنا وقت اومدنش بود کارای مربوط به ثبت ازدواجش تو سفارت تموم شده بود.هر کس این دختر میدید آب از لب لوچش میومد قشنگ معلوم بود خارجی هست درست مثل اجناس داخلی خارجی.تفاوت آشکار حالا وقتش بود برم فرودگاه.وقتی تو فرودگاه بودم همه ملت ندید بدید داشتند دید میزدند پاهای آنا رو.راننده تاکسی ها رو که نگو وقتی چمدان دست آنا بود و من رفتم سمت آنا راننده تاکسی میگفت آقا شما مگه مسافر کشی؟مسافر مال منه که بهشون گفتم بابا مسافر چیه!این زنمه حق منه!!
همشون دهنش وا مونده بود که یه همچین کس طلایی چجوری زنم شده.چند روزی با آنا در مورد مسائل و فرهنگ مردم و نوع پوشش بهش توضیح دادم به زبان واسمون که انگلیسی بود.تا رعایت کنه آخه اینجا همه سرشو تو کار هم هست.متاسفانه.بعد از چند روز به پدر و مادرم گفتم یه سورپریز دارم براتون گفتند چیه گفتم چشماتو ببندین.آنا رو آوردم تو خانه حالا باز کنید!وقتی باز کردن دختر رو که دیدن قفل کرده بودن گفتم این آنا زنم.هی میگفتین زن بگیر اینم زن خلاصه اینقدرتحویلش میگفتند که بیا و ببین از خانواده خودم بگیر تا کل فک و فامیل .بعدا آنا میگفت چقدر شما مهمون نوازید.ببخشید اگه طولانی شد توش کیر و کس متعلقات نداشت فقط یادتون باشه خواستید زن بگیرید یه نظر به دخترا حوری روس هم بکنید بد نیست
نوشته: کوتوله واویلا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید