این داستان تقدیم به شما
سلام میخواستم داستان خودم رو براتون تعریف کنم ولی قبلش بگم سیاوشم مخلص همه این داستان به سه سال پیش میرسه که خونه دانشجویی داشتم…
***
از تنهایی نمیدونستم چی کار کنم گفتم بیام خودم رو ارضا کنم خیر سرم گفته بودم نکنم نکنه مشکلی پیش بیاد ولی فکر که نمیزاره خلاصه داشتم با خودم ور می رفتم که یهوو کیرم گرفت درد یک درد عجیبی می کرد فقط به خودم می پیچیدم نمیدونستم چی کار کنم یک درمانگاه 24 ساعته دو خیابون بالاتر از خونه ما بود ساعت 11 شب بود به هربدبختی بود رفتم اونجا خدا خدا کردم رد باشه راحتر باشم دیدم وای خانمه حالا چه گلی به گیرم سررفتم تو گفتم خانم دکتر برس به دادم مردم از درد…
خانم دکتر که یک حوری بود همه چی تموم ادم با صداش هم ارضا میشد خلاصه به هر بدختی گفتم اینجوری کردم حالا گرفته درد چی کار کنم یک نیش خنده ای کرد گفت برو روی تخت بخواب به منشی گفت نیم ساعت کسی رو نفرست اومد ماسک زد بعد دستکش کرد دستش خودش شلورارم رو دراورد و شرتم رو دست زیر کیرم گفت اینجاست گفتم اره درد میکنه گفت باید ارضا شی چون منی گیر کرده گغت توی چشمام نگاه کن شروع کرد کیرم رو ماساژ دادن منم از خجالت اب شدم چه دکتری که اصلا براش مهم نیست هرکی بود الان میگفت برو گم شو خلاصه همین جوری داشت می مالید دستش رو دور دهنم گرفت یکدفعه نمیدونم چی کار کردکه درد عجیبی اومد یکدفعه اروم شدم دیدم ارضا شدم گفتم خانم دکتر شما چطوربراتون مهم نیست گفت عزیزم من تازه از ترکیه اومدم عادیه این چیز ها
بعد اومد یکم مثانه منو ماساژ داد بعد چند تا قرص داد گفت این ها رو بخور ولی سعی کن خودت ، خودت رو ارضا نکنی یا ارضا نشو یا بده یکی منم گفتم چشم شمارش رو ازش گرفتم اگه مشکلی داشتم زنگ بزنم بهت کم کم توی تلگرام باهاش چت کردم ماهی یک باراون منو ارضا می کرد. فکر کنم تو همه ی شهرا از این مطبای جق درمانی لازم باشه.
نوشته: سیاوش کوس دوست
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید