داستان سکسی تقدیم به شما
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
از خونه که زدم بیرون بعد از واقعی ترین سکس اونم نزدیکترین آدم های زندگیم یعنی مامان و بابام که دیدم و شنیدم و ارضا شدنم باعث شده بود تو ی عالم دیگه سیر کنم ی حس خجالت از دیدن سکس مامان و بابام و ی حس هیجان و شهوت تو وجودم شکل گرفته بود و خوشحال بودم که از بعضی تمایلات جنسی مامانم باخبر شدم و حالا میدونم مامانم زیاد تو کف سکس میمونه و طبعش گرمه و اگر حشری بشه همه کار میکنه حتی سکس خشن هم دوست داره اینها امیدوارم میکرد به سکس با مامانم برسم.
اصلا حسش نداشتم برگردم مدرسه و خدا خدا میکردم اقای کشاورز معلم تاریخمون یادش بره یا اصلا وقت نکنه حضور غیاب کنه وگرنه اقای سبزی بهم گیر میده کجا بودی به مامانت بگو بیاد مدرسه و اون وقت با مامان داستان دارم
(بعضی وقتها خوبه خودت یا اقوامت نزدیکت مشهور باشن ولی خیلی وقتها بد هست چون مامانم را چندین بار تو تلوزیون برای برنامه کارشناسی دعوت کرده بودن و منم برای خود شیرینی و کلاس گذاشتن به بچه ها و معلم ها گفته بودم و فیلم مامانم نشون داده بودم یک جورایی تمام مسئولین مدرسه مامانم میشناختنش و اگر اقای سبزی گیر میداد مامانت بیار مثل سینا که یکی دوبار بجای مامانش خاله اش اورده بود منم نمیتونستم کسی دیگه ببرم)
رفتم تو پاتوق همیشگیمون نشستم که موقع تعطیلی مدرسه بشه بعد برم خونه که ذهنم رفت تو رویا و به بدن خوش استیل مامانم فکر میکردم که چجور شرایط جور کنم که اون کون طاقچه ای و سینه ها ی درشت مامانی هم بتونم نازش کنم و بخورمش که با صدای ارسلان به خودم امدم
داشتم مات و مبهوت ارسلان نگاه میکردم با اینکه تا قبل امدن ارسلان شوق داشتم داد بزنم و به همه بگم رفتم خونه سکس مامان و بابام دیدم نمیدونم چرا زبونم قفل شده بود
_علی اینجا چیکار میکنی چرا نیومدی مدرسه همه مون سکته دادی نکنه مامانت فلش را دیده و همه چیز و فهمیده و الان ی بلای سرت آورده ی چیزی بگو دیگه
_ببخشید نگرانتون کردم اره فلش برداشتم
_خوب اگر برداشتی و مامانت چیزی نفهمیده همه چیز حل هست پس چرا اینجور تو فکری و چهرت دپرس هست
_به ارسلان میخواستم بگم همه چیز حل هست که یکدفعه ی ترس افتاد تو دلم ارسلان فلش برداشتم ولی من دیروز فلش را پشت کیس کامپیوتر زده بودم که میخواستم فیلم پلی کنم که بابام امد ولی امروز رو میز جلو مانیتور بود که برداشتم وای یعنی چی شده یعنی مامانم دیده تو فلش چی بوده وای اگر فیلم تو فلش دیده باشه برم خونه ببینتم چه بلایی سرم میاره نه من جرات نمیکنم برم خونه
_ارسلان عصبانی شد علی من خودم میکشمت اگر برای من دردسر بشه و دهن دلقی کنی اسم من بیاری مامانت بیاد به منم گیر بده
_با تهدید ارسلان بیشتر ترسیدم و رنگم پرید گفتم ارسلان من چیکار کنم میترسم
_ارسلان گفت حالا خودتو نمیخواد خراب کنی بیا بریم خونه ما تا ببینیم چی پیش میاد امروز جلو چشم مامانت نباشی بهتره
_اخه اگر بیام خونه شما مامانم خبر نداره و نگرانش کنم بیشتر عصبانی میشه
ارسلان بهم گفت بیا بریم به مامانم میگم زنگ بزنه خونتون بگه امدی خونه ما تو درس عربی کمک من کنی
گفتم مطمنی ارسلان مامانت حرفت گوش میده زنگ میزنه ارسلان زد و شونم و با خنده گفت علی جون من با مامانم پایه هستم حرف منو گوش میده مامان همه که مثل مامان خودت نیستن گفتم مگر مامان من چجوری هست ارسلان با نیشخند گفت مامانت طوریش نی فقط خیلی با جذبه هست ادم خودشو خراب نکنه جلوش هنر کرده
تابحال مامانم اجازه نداده بود خونه هیچ کدوم از دوستام برم دلهوره داشتم چی میشه ولی با اسرار ارسلان قبول کردم برم خونشون
رسیدیم در خونشون زنگ که زدیم ی خانم آیفون زد و گفت خوش امدید ارسلان جان که در جوابش ارسلان گفت ممنون سمیه جون به مامان بگو من مهمون دارم
وارد خونه که شدیم محو زیبایی و بزرگی خونه شده بودم که ارسلان گفت سلام مامی جون معرفی میکنم علی جون یکی از دوستای خوبم
مادر ارسلان گفت به به علی اقا ارسلان جون نقل تو برام ی چیزایی گفته خوش امدی
زبونم بنده امده بود وقتی مامان ارسلان رو با ی دامن مشکی کوتاه بالای زانوش و ی تاپ کیپور مشکی خیلی تنگ که زورکی سینه هاش تو خودش جا داده بود و اون موهای طلای بدون حجاب جلو خودم دیدم با تپه تپه گفتم س س سلام ب ب بخشید مزاحمتون شدم
ارسلان که دید حسابی هول کردم و الانه جلو مامانش ابرو ریزی کنم دستم گرفت و گفت بیا بریم تو اتاق خودم
هنوز محو تیپ مامان ارسلان بودم و داشتم با تیپ محجبه مامانم حتی جلو خودم که پسرشم مقایسه میکردم که با ورود به اتاق ارسلان شوک دوم بهم وارد شد اتاق ارسلان ی اتاق لوکس بود که حتی داخل اتاقش حمام و سرویس بهداشتی داشت اما چیزی که منو تو حیرت برد پوسترهای روی دیوار که زن های بی حجاب با لباس های ناجور زده شده بود وای ارسلان این عکس ها چی هست زدی به دیوار اتاقت مامانت بیاد تو اتاقت دعوات نمیکنه
ارسلان کلی از حرفم خندید و گفت علی تو چرا اینقدر پاستریزه هستی این عکس سلنا خواننده و آنجلیا جولی بازیگر مورد علاقم هست یعنی نشناختیشون بعدم مامانم چرا باید دعوام کنه مامانی که مثل مامان تو نیست که به همه چیزت گیر بده
_علی اصلا این چیزا ول کن بیا برات فیلم سکس عربی که گفتم بزارم حالشو ببر ببین فیلم سکسی یعنی چی
از ارسلان خجالت میکشیدم ولی ارسلان منتظر جواب من نشد و کامپیوترش روشن کرد و فیلم رو پلی کرد ی فیلم سکسی عربی بود که دوتا دختر مو بلند خوش استیل با موهای بلند شروع کردن برای ی دوتا مرد عرب کیر گنده که داشتن با کیرشون بازی میکردن رقصیدن بعدش زن ها برای مردها ناز و عشوه میومدن و بعدش مردها وحشیانه زن ها را جر میدادن ی نگاه به ارسلان کردم دیدم با چه هیجانی داره فیلم میبینه و کیرش از زیر شلوارکش خودنمایی میکرد ولی من اصلا از این فیلم خوشم نیومده بود داشتم کلافه میشدم روم نمیشد به ارسلان بگم این چه فیلمی هست بدرد نمیخوره که یکدفعه به ذهنم افتاد به یک بهونه بیخیال دیدن این فیلم بشم گفتم ارسلان ببخشید با حرفم شاید ضد حال بهت بزنم ولی من نمازم نخوندم میشه برم نماز بخونم عصبانیت و تعجب را میشد به وضع تو چهره ارسلان دید و گفت تو علی کس خولی به جون خودم نشستی داری فیلم سوپر نگاه میکنی یکدفعه یاد نماز خواندت افتادی برو نمازت بخون الحق سینا راست میگفت تو بچه مذهبی را چه به فیلم سکسی دیدن
رفتم سرویس بهداشتی تو اتاق ارسلان که وضو بگیرم که یکدفعه ی صدایی توجه منو به خودش جلب کرد ارسلان خان چرا رفتی سراغ دخترم اون هنوز سنش کم هست هنوز ۱۵ سالش تمام نشده از سکس چی میفهمه که تو باهاش نشستی فیلم سکسی نگاه کردی ارسلان هم با خنده گفت اولا سمیه جون دخترت آرام همه چیزو خوب میدونه حتی بهتر از من
دوما من بهش پیشنهاد دادم خودش قبول کرد من که اجبارش نکردم
سوما اگر من نکنم میره به یکی دیگه میده حیف نیست کسه دیگه بجز من این گل تازه شکفته را بکنه
سریع رفتم از لای در نگاه کنم ببینم سمیه کی هست و ارسلان چطور اینجور باجسارت داره باهاش حرف میزنه
(سمیه ی زن قد بلند چهارشونه با ی صورت گرد و بامزه با موهای مشکی بود که فکر کنم بخاطر این رک گویی های ارسلان حسابی سرخ و عصبانی شده بود)
سمیه ی نگاه از روی عصبانیت کرد و گفت اگر بیخیال آرام نشی به مامانت میگم
ارسلان از رو صندلیش بلند شد و گفت به مامانی میگی برو بگو مامان اینقدر خودش سرگرم خوش گذرونی هست و باهم پایه هستیم که بهش بگی میگه جوان هستن بزار خوش باشن
سمیه که انگار از جواب ارسلان کفری شد موهاش کشید و با صدای بغض آلود گفت چیکار کنم بیخیال آرام بشی
ارسلان ی نگاه سرتا پای سمیه کرد و گفت خوب خودت جای آرام منو ارضا کن دیگه نگرانی پرده هم نداریم الان که دقت میکنم خودتم بدن خوبی داری و ی کس جا افتاده خوبی باید باشی
(چی داشتم میشنیدم اخه مگر میشه یکی به این راحتی و اینقدر رک و بی پروا به یک زن اینجوری پیشنهاد سکس بده)
سمیه که با شنیدن حرف ارسلان فکر کنم فشارش افتاد نشست زمین و با گریه گفت ارسلان میفهمی چی داری میگی من عمه تو هستم آرام دختر عمه تو هست چطور …
که ارسلان حرفش قطع کرد خوب عمه جون خودت پرسیدی چیکار میتونی بکنی منم جواب سوال تو را دادم من هیچ وقت کسی را مجبور به کاری نمیکنم
سمیه گفت خوش بحالت داداش نیستی الان ببینی پسرت به خواهرت داره پیشنهاد سکس میده اصلا تقصیر اون شوهر نامرد معتادم هست که زندگی منو و دخترش نابود کرد و الان برای زنده موندن باید خونه داداشم بمونیم و مثل ی کلفت کارای زنش و پسرش کنیم خدا منو مرگ بده
ارسلان سمیه را از زمین بلندش کرد گرفتش تو بغلش و نوازشش کرد و گفت عمه جون من خوب میدونم چند وقتی میشه سکس نداشتی و خودتم به سکس نیاز داری این پیشنهاد به نفع هردوتامون هست پس گریه نکن یا قبول کن یا بزار من با آرام خوش بگذرونیم
سمیه اشک رو صورتش پاک کرد و گفت اگر قول بدی و تو را خدا با آرام کاری نداشته باشی پیشنهادت قبول میکنم
(اصلا فکرش هم نمیکردم ارسلان به محارم خودش یعنی عمش پیشنهاد سکس بده و وقتی عمش هم قبول کرد داشتم شاخ در میاوردم)
ارسلان که انگار از موفقیت و رضایت عمش انرژیش چند برابر شده بود امان نداد و شلوارکش و شورتش کشید پایین و کیر شق شدش را گرفت جلو عمه سمیه اش و گفت خوب عمه جون شروع کن بخور که بدجور آماده سکس هست
بدبخت سمیه شوکه شد و گفت الان من هنوز آمادگیش ندارم ارسلان گفت آمادگی که لازم نی اگر الان انجامش ندی فردا دوباره پشیمون میشی پس زودباش و اگر الان انجام ندی از پیشنهادم بیخیال میشم پس زود باش عمه جون کیر پسر داداشت را بخور و حسابی امادش کن که قراره بعد ی مدت که کس نازت کیر حس نکرده با ی کیر جوان حسابی جر بخوره
ارسلان دیگه منتظر جواب عمه اش نشد و کیرش را با زور تو دهن عمش کرد و خودش تو دهن عمه اش تلنبه میزد ولی عمه اش بی هیچ عکس العملی بود که ارسلان دست انداخت از تو یقه باز لباس عمش سینش را گرفت و فشار داد که صدای عمش در امد وحشی یواش تر له کردی سینم ارسلان گفت اینجوری کارمون نمیشه عمه خانم اگر بخوای مثل چوب باشی و حال بهم ندی هم خودتو میکنم هم دختر نانازتو
سمیه گفت باشه هرکاری دوست داری بکن فقط کاری با آرام نداشته باش
(ارسلان انگار خوب نقطه ضعف سمیه امده بود تو دستش و با تحدید سکس با دختر عمش داشت عمه سمیه اش را مجبور به سکس که مورد پسندش هست میکرد)
ارسلان خندید گفت حالا شد پس خودت لخت شو و برام یکم عربی برقص و بعد بیا منم لخت کن و بخواب رو تخت و پاهات هفتی بگیر بالا که بدجور هوس خوردن کس عمه جونم کردم
سمیه سرش انداخته بود پایین ولی فکر کنم خوب فهمیده بود و میدونست اگر به حرف ارسلان گوش نده و عصبانیش کنه هرکاری از ارسلان برمیاد پس اول لباسش در اورد بعد ساپورتش الان فقط سوتین و شورت پاش بود که ارسلان گفت افرین عمه جونم الان ی آهنگ عربی میزارم زود شروع کن رقصیدن که دیدم تو مهمونی ها چقدر قشنگ با اون کونت قر میدی و دل همه را میبری
با شروع آهنگ ارسلان گفت مگر کر هستی صدای آهنگ نمیشنوی زود باش پاشو برقص دیگه سمیه با اکراه بلند شد و خیلی آروم شروع به رقصیدن کرد
ارسلان گفت رقص عربی که اینجور نمیشه زود باش با کونت قر بده دلمو ببر سمیه جونم
(فکر کنم سمیه از ترسش شروع به رقصیدن کرد منی که تا بحال رقص یک زن اونم از نزدیک ندیده بودم کلی لذت بردم از هنر نمایی سمیه)
فکر کنم ارسلان دیگه طاقت نیاورد و سمیه را حل داد رو تخت و شروع کرد به خوردن لب و گردن عمه سمیه اش و بعدش خیلی وحشیانه سوتین و شورتش را در اورد و حسابی سینه های عمه اش را مک میزد و میگفت جون چه عمه جنده ای داشتم خبر نداشتم سمیه فقط دستش گذاشته بود رو صورتش و آه میکشید همینکه ارسلان از کس عمه اش لب گرفت و زبونش تو شیار کس عمه سمیه اش کرد انگار نقطه شهوت سمیه را پیدا کرده بوده که سمیه به خودش مثل مار پیچید و با پاهاش سر ارسلان که وسط پاش بود گرفت و با دستش موهای ارسلان چنگ میزد و با صدای همراه با شهوت دیگه بلند آه و ناله میکرد و میگفت بخور بخور کس عمه جندتو بخور ارسلان هم وقتی دید دیگه بلخره عمه ش داره همراهی میکنی با ولع بیشتری کسش را براش میخورد بعد مدل 69 شدن و ارسلان کس عمش میخورد و عمش کیر ارسلان را تا تخماش کرده بود تو دهنش چند دقیقه به این حالت گذشت که عمش گفت ارسلان دیگه طاقت ندارم کسم هوس کیر کرده کسمو با کیرت جر بده ارسلان گفت فدای این کس آبدارت بشم ای به چشم و بلند شد پاهای عمه اش را انداخت رو شونش و کیرشو فرو کرد تو کس عمه اش که صدای جیغ و ناله سمیه بلند شد و ارسلان امان نداد و شروع کرد به تلنبه زدن و قربون صدقه رفتن که عجب کست تنگ هست جونم انگار بار اولته داری کس میدی جنده ، از پس که اینقدر تنگه کست
سمیه هم که از خود بی خود شده بود ناله میکرد بکن تندتر بکن میخام همه کیرتو تو کسم حس کنم
ارسلان هم سرعت تلنبه زدنش بیشتر کرده بود و همزمان خوابید رو بدن سمیه و سر سینه های سمیه را با دندوناش میکشید که داد سمیه را در اورده بود
چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که ارسلان گفت داره میاد خواست کیرش بکشه بیرون که سمیه پاهاشو دور کمر ارسلان حلقه کرد و گفت بریز تو کسم خیلی وقته کسی به کسم اب نداده ارسلان با شنیدن این حرف عمه اش امان نداد و محکم تر تلنبه میزد تو کس عمش و بعد چند تا تلنبه بی حال افتاد رو شکم سمیه
یکم که سرحال شدن ارسلان گفت عمه ریختم تو کست فردا برام بچه نیاری سمیه خندید گفت نترس بخاطر اون شوهر معتادم که دوباره حاملم نکنه رفته بودم لوله های کسم بستم حامله نمیشم
ارسلان خوشحال شد و گفت ایول عمه جون پس همیشه دیگه میریزم تو کست که چقدر هم که حال میده
بعد هردوشون زدن زیر خنده که یکدفعه از لای در که من داشتم سکسشون نگاه میکردم ارسلان باهام چشم تو چشم شد و ی چشمک بهم زد خجالت کشیدم و سری رفتم داخل سرویس بهداشتی و در رو بستم و همونجا ی جق زدم به یاد دو تا سکس باحالی و واقعی که امروز دیده بودم
وقتی دیگه صدایی نشنیدم و یواشکی نگاه کردم دیدم خبری از ارسلان و سمیه نی از سرویس بهداشتی امدم بیرون
پیش خودم گفتم فلش چک کنم ببینم فیلم سکس مادر و پسر که ریخته بودم روش هنوز هست یا مامان یا بابا دیدن پاکش کردن فلش را زدم به کیس ارسلان همین که فلش باز شد ارسلان امد تو اتاق با دیدن ارسلان دستپاچه شدم خواستم فلش بکشم که ارسلان دستم گرفت گفت بزار ببینم تو این فلش چی داشتی میدیدی که با امدن من اینجور دستپاچه شدی خواستی برداری سریع گفتم هیچی بخدا نمیدیدم ارسلان گفت حالا معلوم میشه و امد رو صندلی نشست و فیلم که پلی کرد دل تو دلم نبود که ارسلان گفت چشمم روشن که چیزی نمیدیدی میبینم که سکس مادر و پسر که فرستادم داشتی نگاه میکردی گفتم نه نه به جون خودم فقط میخواستم چک کنم ببینم فیلم رو فلش هنوز هست یا مامانم دیده پاکش کرده
ارسلان با تعجب نگام کرد و گفت این که نمیشه فقط یکی از فیلم ها رو فلش باشه اگر به فرض مامانت دیده بود مگر میشه همش پاک کنه فقط یکیش نگه داره و اونم سکس محارم که یکدفعه بی هوا از زبونم پرید فقط همین ی فیلم رو فلش زده بودم ارسلان گفت صبر کن حالا فهمیدم چطور جواب سوال مسابقه را اینقدر دقیق دادی تو به سکس با محارمت علاقه داری و فقط این فیلم دیدی
رنگم پرید با شنیدن حرف ارسلان سری عکس العمل نشون دادم گفتم نه نه اصلا
(نمیدونم چطور میتونست ارسلان اینقدر خونسرد باشه انگار نه انگار چند دقیقه قبل کس عمه خودشو پاره کرده بود اونم وقتی که میدونست منی که دوستشم تو دستشویی شاهد سکسشون بودم حالا چطوری میتونست جلوم اینقدر عادی رفتار کنه انگار هیچ اتفاقی نیفته )
ارسلان با کمال آرامشی که داشت دستم را گرفت و گفت علی نمیخواد استرس بگیری و خجالت بکشی پس اگر واقعا به سکس با محارم علاقه داری و حدسم درسته میتونی به من اعتماد کنی همین جور که من به تو اعتماد کردم و با اینکه میدونستم تو دستشویی هستی ولی جلوی تو با سمیه عمه خودم در حضور تو سکس کردم
با حرف ارسلان یکم استرسم کم شد و دل رو به دریا زدم و سرم انداختم پایین و گفتم نمیدونم واقعا به سکس با محارم علاقه دارم یا نه ولی از وقتی این فیلم سکسی مادر و پسر برام فرستادی مدام خواب سکس با مامانم میبینم امروز فهمیدم یکی از مهمترین دلیل هایی که مامانم اینقدر کلافه و بی عصاب رفتار میکنه بخاطر نبودن بابام هست و کمبود سکس هست و اگر حدسم درست باشه مامانم خیلی طبعش گرمه و نیاز داره به سکس
ارسلان یک پس گردنی یکدفعه بهم زد گفت خوب کسخول چی از این بهتر مخ مامانتو بزن جای باباتو براش پر کن اینجوری هم مامانت دیگه تو کف کیر نمیمونه هم توی کس مغز تو کف کس نمیمونی هروقت دلت خواست سکس میتونی بکنی
گفتم ی چیزی میگی ارسلان تو مگر مامان منو نمیشناسی گیرمم شهوتم اینقدر بره بالا و بخوام گناه کبیره یعنی سکس با محارم اونم با مامانم انجام بدم اخه چ چ چطور میتونم مخ مامانم بزنم من حتی تو حرف زدن عادی با مامانم مشکل دارم چه برسه از این حرف ها بزنم گیرمم این حرفو زدم مطمنم مامانم زنده زنده سرم میبره اخه پیش خودت چی فکر کردی فکر میکنی مامان منم مثل عمه سمیه تو رازی به سکس میشه و قبول میکنه اونم سکس با پسرش اونم مامان من که یک زن مومن هست
من حتی به ندرت موهاش میبینم بعد رازی به انجام همچین گناه بزرگی میشه و رازی سکس با من میشه دیوانه هستی بخدا
داشتم همچنان دلیل میاوردم که نمیشه که ارسلان داد زد علی بس کن کشتی منو اره قبول دارم یادم رفته بود مامانت چقدر حرف زدن باهاش ترسناک هست رازی کردن اون مامان فولاد زرت خیلی سخت هست ولی از این کسشعر هایی که نقل گناه کبیره میگی سر در نمیارم ولی مطمنم و تجربه دارم مقاومترین زن هم وقتی شهوتی میشه شل میکنه و پاهاش میده بالا و میاد کس میده
فقط باید تو شرایطش را فراهم کنی تا رویا و آرزوت به حقیقت برسه
(چقدر این جمله برام آشنا بود اره مامانم بهم گفته بود اگر میخام خواب هام تبدیل به رویاهای صادقانه بشه باید خودت شرایط را فراهم کنی)
بعد ارسلان گفت الان هم صبر کن ی زنگ بزنم به آرام جونم تا بهت بگم
زنگ زد و گذاشت رو آیفن
سلام ارسلان هستم آرام خوبی زنگ زدم بگم خودتو و کونت را آماده کن که شرط را باختی
آرام گفت سلام شمارت سیو هستا و صدای گوش خراشتم تابلو هست
بعدم درست حرف بزن چته بی مقدم داری اینجور بی ادبانه حرف میزنی بعدم چه شرطی باختم ما که شرطی نبسته بودیم
ارسلان گفت یادته گفتم بیا باهم عشق و حال سکس کنیم بهونه اوردی و رازی نشدی، بهت گفتم تو نیای بهم بدی میرم مامانتو میکنم حرفمو جدی نگرفتی و گفتی خفه شو مامانم مگر دیوانه هست به تو پسر داداشش بیاد بده
بهت گفتم اگر من بخوام کاری میکنم خود مامانت با پای خودش میاد بهم میدی باورت نشد و ازم خندیدی و گفتی دیوانه هستم بهت گفتم شرط میبندی اگر مامانت امد بهم داد بعدش تو هم بیای اون کون گندت بزاری تحت اختیارم که برات جرش بدم
دقیق یادمه بهم گفتی شتر در خواب بیند پنبه دانه به همین خیال باش مامانم بمیره هم نمیاد با تو سکس کنه بهت گفتم تو که اگر اینقدر مطمنی شرط ببند و تو قبول کردی الان که نمیخوای بزنی زیر قولت
یکدفعه آرام داد زد خفه شو ارسلان من هیچ وقت باور نمیکنم تو با مامان من سکس کرده باشی
ارسلان ی چشمک به من زد و گفت باورت نمیشه اگر کسی بیارم حرف های منو تایید کنه چی بازم باورت نمیشه
صدایی از آرام نیومد ارسلان گفت چی شدی فهمیدی راست میگم
آرام با بغض گفت یعنی چی یکی بیاد تایید کنه مامانم با تو سکس کرده اون کی هست بعدم یعنی واقعا مامانم با تو سکس کرده اونم در حضور ی نفر دیگه نه نه امکان نداره داری مثل سگ دروغ میگی
ارسلان خندید و گفت اولا دوستم علی هست که مشهور به راستگویی هست و هروقت خواستی میتونم بگم بیاد حرفم تایید کنه حتی همین الان
دوما نترس مامانت رو فقط خودم کردم علی قایم شده بود مامانت نمیدونست اونجا هست
سوما اگر بخوای زیر قولت بزنی و نیای بهم کون بدی کاری میکنم که مامانت به دوستمم علی مجبور بشه بیاد کس بده و کاری میکنم مامانت یک جنده واقعی بشه میدونی که من حرفی را الکی نمیگم
( حرف های ارسلان که شنیدم سرخ شدم و داشتم از هوش میرفتم چی داره میگه لابد دارم خواب میبینم حتما!
اصلا ارسلان چطور میتونه به این راحتی نقل سکس عمش با دوستش یعنی من با دختر عمه اش حرف بزنه و تحدیدش کنه دچار دو گانگی شدم تو وجودم یک طرف خجالت داشتم میکشیدم از ارسلان و ی طرف شهوتم دوباره رسید به نقطه اوجش که منم بلخره کس میکنم اونم کس عمه دوستم ارسلان)
آرام گفت تو غلط میکنی اصلا گوه میخوری مامانم را حتی اینجوری صدا کنی دوما به روباه میگن کو شاهدت میگه دمم من تا خودم نبینم کل دنیا هم بیان حرفت تایید کنن باورم نمیشه
ارسلان گفت باش دفعه بعد یا میگم خودتم بیای و کس دادن مامانتو ببینی یا فیلمش میگیرم برای تو و شاید فضای مجازی بفرستم دوستان ببینن و از کس و کون مامانت که کیر من جرش میده لذت ببرن حالا خود دانی و قطع کرد
به ارسلان گفتم واقعا چطور اینقدر تو میتونی راحت نقل سکس حرف بزنی و از اقوام خودت سکس بخوای اونا عمه و دختر عمت هستن
بعدم از حرفای دختر عمت فهمیدم انگار اصلا با تو فیلم سکسی ندیده و زیادم از تو خوشش نمیاد و باهات پایه نیست پس چطور عمت فکر کرد تو با دخترش فیلم سکسی دیدی و در رابطه هستید؟
ارسلان نیش خندی زد و گفت همینه که میگم باید خودت شرایط جور کنی خیلی راحت عمه سمیه را گول زدم
با تعجب گفتم گول زدی چجوری
ارسلان گفت دوتا فلش مثل هم خریدم و بعد از شام جلو عمه سمیه یک جوری که مثلا یواشکی دارم فلش را میدم و مثلا نمیخوام عمه بشنوه به آرام گفتم این فلش داشته باش همونی فیلمی که باهم دیدیم و خوشت امده بود و کلی باهاش حال کردی برات زدم رو فلش هروقت دلت خواست ببینی
و سریع بلند شدم از سر میز رفتم تو اتاقم که آرام نتونه نقل فلش و کدام فیلم باهم دیدیم و اصلا فیلمی ما با هم ندیدم چیزی بگه
با این کار عمه سمیه را تحریک کردم که بدونه داخل فلش چی هست چون خوب میدونستم رو آرام چقدر حساس هست بعد رو فلش دوم فیلم اسپارتاکوس ریختم که تا دلت بخواد صحنه های سکسی داره و ی فیلم کامل سکس دیگه هم ریختم زیر فیلمم نوشتم سکس مورد علاقت بعد ی فایل متنی نوشتم اینم ببین دوست دارم دفعه بعد مثل این فیلم با هم اینجوری سکس کنیم
و امروز که امدم دیدم آرام خونه نیست فلش را گذاشتم رو میز کامپوتر آرام جوری که سمیه متوجه فلش بشه و به بهونه اینکه سی دی درس ریاضی رو کامپیوتر آرام جا مونده فرستادمش سروقت کامپیوتر آرام
و همینجور که حدس میزدم حس مادرانه و کنجکاویش تحریک شده بود حتما فلش را چک کرده بود و طاقت نیاورده بود آرام برگرده ازش توضیح بخواد یا نخواسته بوده روش تو رو دخترش باز بشه مطابق انتظارم با عصبانیت امد تو اتاق من و خواست خشم و عصبانیتش سر من خالی کنه که دیدی منم کم نیاوردم و طبق نقشم سفت و محکم حرف باهاش زدم که نتیجش هم که دیدی خودش امد بهم داد و اخرشم که دیدی از سکسش با من رازی و خوشنود بود
و الانم شرایط محیا کردم و قولت میدم خیلی زود آرامم با پای خودش میاد کونش رو در اختیار من میزاره تا براش جرش بدم
پس بازم میگم اگر میخوای به آرزوت برسی و با مامانت سکس داشته باشی باید خودت شرایط جور کنی
ارسلان گفت تو فقط به اطمینان برس سکس با مامانت میخوای انجام بدی اون وقت من برات چندتا راهکار پیشنهاد میدم که مامانت را متوجه علاقت به سکس با خودش کنی و اینجور که خودت گفتی مامانت کمبود سکس داره شاید شرایط جور بشه و بتونی با مامانت سکس کنی
دست نوشته ای از: Moban
نوشته: موبان دختر آریایی

نوشته های مرتبط:
ماجراهای علی و مامانش (۵ و پایانی)
ماجراهای علی و مامانش (۳)
ماجراهای علی و مامانش (۲)
ماجراهای علی و مامانش (۱)
ماجراهای آرین و مامانش (۱)
علی کونی و مامانش
ماجراهای سکسی علی اصغر
امید و مامانش راست و دروغ نمیدونم
مامانش شدم اما… (۲)
مامانش شدم اما… (۱)
سکس با پرنیان و مامانش
ملیکا و مامانش لیلا
دوست دختر چیه؟ فقط مامانش!!
خاطرات بهرام و مامانش (۱)
کون دادن زنم در چند دقیقه تو خونه مامانش
منو زنم ، مامانش و خواهرش
کون امیر پسر همسایه و سر رسیدن مامانش
عاشق مامانش شدم
من و دوست دخترم با رفیقم و مامانش
سپیده، من و مامانش
کامبیز و مامانش
آزيتا و مامانش
سكس با سميرا و مامانش
سكس سروش با مامانش
سکس سروش با مامانش
سكس مهران با مامانش
ماجراهای محمد کون گنده
ماجراهای من و اون (۱)
ماجراهای بانو (۲)
ماجراهای بانو
ماجراهای دیگر مسکن مهر
ماجراهای من و زنم پریسا (۳ و پایانی)
ماجراهای من و زنم پریسا (۲)
ماجراهای من و زنم پریسا (۱)
ماجراهای فریبا (۱)
ماجراهای لیا (۱)
کون دادنم در تهران و ماجراهای دیگر
ماجراهای مامانم و کون دادن من (۵ و پایانی)
ماجراهای مامانم و کون دادن من (۴)
ماجراهای من و پسر داییم (۱)
ماجراهای جنسی یک پزشک (۱)
ماجراهای مجید (۲ و پایانی)
ماجراهای مجید (۱)
ماجراهای شاهین و ویدا (۳)
ماجراهای شاهین و ویدا (۲)
ماجراهای سکسی امیر (۱)
ماجراهای شاهین و ویدا (۱)
ماجراهای من و سوراخ کون زنم
ماجراهای فرهاد و ندا (۱)
ماجراهای پیرمرد حشری
ماجراهای نیما و دوست دخترها
ماجراهای پریسا (1)
ماجراهای یک گی
ماجراهای من و رویا – ۱
ماجراهای من و خاله شیوا
ماجراهای من و عموم
ماجراهای مامان زبل 1
ماجراهای مامان زبل 101 (قسمت آخر )
ماجراهای مامان زبل 3
ماجراهای مامان زبل 14
ماجراهای مامان زبل 4
ماجراهای مامان زبل 52
ماجراهای مامان زبل 21
ماجراهای مامان زبل 35
ماجراهای مامان زبل 22
ماجراهای مامان زبل 2
ماجراهای مامان زبل 7
ماجراهای مامان زبل 26
ماجراهای مامان زبل 30
ماجراهای مامان زبل 12
ماجراهای مامان زبل 8
ماجراهای مامان زبل 5
ماجراهای مامان زبل 9
ماجراهای مامان زبل 20
ماجراهای مامان زبل 62
ماجراهای مامان زبل 23
ماجراهای مامان زبل 42
ماجراهای مامان زبل 37
ماجراهای مامان زبل 45
ماجراهای مامان زبل 43
ماجراهای مامان زبل 15
ماجراهای مامان زبل 28
ماجراهای مامان زبل 27
ماجراهای مامان زبل 65
ماجراهای مامان زبل 6
ماجراهای مامان زبل 17
ماجراهای مامان زبل 44
ماجراهای مامان زبل 25
ماجراهای مامان زبل 86
ماجراهای مامان زبل 64
ماجراهای مامان زبل 24
ماجراهای مامان زبل 29
ماجراهای مامان زبل 48
ماجراهای مامان زبل 19
ماجراهای مامان زبل 33
ماجراهای مامان زبل 67
ماجراهای مامان زبل 31
ماجراهای مامان زبل 32
ماجراهای مامان زبل 34
ماجراهای مامان زبل 46
ماجراهای مامان زبل 40
ماجراهای مامان زبل 18
ماجراهای مامان زبل 38
ماجراهای مامان زبل 69
ماجراهای مامان زبل 70
ماجراهای مامان زبل 72
ماجراهای مامان زبل 89
ماجراهای مامان زبل 82
ماجراهای مامان زبل 58
ماجراهای مامان زبل 41
ماجراهای مامان زبل 36
ماجراهای مامان زبل 47
ماجراهای مامان زبل 96
ماجراهای مامان زبل 76
ماجراهای مامان زبل 39
ماجراهای مامان زبل 68
ماجراهای مامان زبل 55
ماجراهای مامان زبل 54
ماجراهای مامان زبل 59
ماجراهای مامان زبل 63
ماجراهای مامان زبل 49
ماجراهای مامان زبل 50
ماجراهای مامان زبل 56
ماجراهای مامان زبل 85
ماجراهای مامان زبل 71
ماجراهای مامان زبل 74
ماجراهای مامان زبل 66
ماجراهای مامان زبل 61
ماجراهای مامان زبل 53
ماجراهای مامان زبل 60
ماجراهای مامان زبل 100
ماجراهای مامان زبل 90
ماجراهای مامان زبل 79
ماجراهای مامان زبل 88
ماجراهای ماامان زبل 73
ماجراهای مامان زبل 83
ماجراهای مامان زبل 57
ماجراهای مامان زبل 99
ماجراهای مامان زبل 51
ماجراهای مامان زبل 92
ماجراهای مامان زبل 77
ماجراهای مامان زبل 75
ماجراهای مامان زبل 98
ماجراهای مامان زبل 78
ماجراهای مامان زبل 94
ماجراهای مامان زبل 81
ماجراهای مامان زبل 80
ماجراهای مامان زبل 93
ماجراهای مامان زبل 97
ماجراهای مامان زبل 84

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *