این داستان تقدیم به شما
یه زن همسایه داشتیم که خیلی خوشگل و ناز و بامزه بود و خیلی هم حواسش به من بود چند سالی از ازدواجش می گذشت اما بچه ای نداشتن شوهرش از این آدمهای بی خود و ناکس بود که بجز زن خودش حواسش به همه زن ودخترای دیگه محل بود یه روز هم از قضا زنه مچشو گرفته بود خلاصه سرتون رو درد نیارم این اتفاق اولین تجربه من بشمار می آد که دارم تعریف میکنم …. که بعد ازاون زندگیم شد کلا تجربه همین اتفاقات ..
از اونجا که س خانم میونه خوبی با مامانم داشت یه روز اول شب اومد درخونه ما و به مامانم گفته بود که این هفته شوهرش رفته ماموریت و تنهاست و شبا تنها میترسه و به کسی هم جز خانواده ی ما اعتماد نداره و گفت میخوام یکی پیشم باشه اگه ممکنه پ رو شبا بفرستین پیش من که تنها نباشم …….با توجه به اینکه منو بچه حساب میکردن و اونو یه زن محجوب به حیا و آروم مامان با رغبت پذیرفت و گفت خوشحال میشه پ که بیاد پیشت …
یادمه شام که تموم شد مامانم یه لباس تروتمیز آورد گفت بپوش برو خونه همسایه اول فکر کردم باید برم چیزی بگیرم ولی دیدم گفت باید تا یه هفته هرشب بری خونه شون و اونجا بخوابی …..منم دقیقا عین اسکول ها بی هیچ جوابی قبول کردم و رفتم ……. رفتم در خونه س خانم و در زدم وقتی در روباز کرد با یه لحن نازدار گفت سلام پ آقا مرد بزرگ و زیبا ….. منم سرمو انداختم پایین یادمه با یه چادر گلدار کرم مانند بود اما اینقد خجالتی بودم که اصلا نفهمیدم زیرش چی پوشیده ووقتی رفتیم تو خونه متوجه شدم که با یه تاپ کوتاه و یه شورت تقریبا کوتاه تا زیر باسن اومده ……دیدم این س خانم با اون سیما خانمی که میومد خونه ما کاملا فرق کرده …..این خیلی خوشگلتر ونازتره ….. برق رونهای سفیدش و سینه های بزرگش آدم رو ازخود بیخود میکرد ناخوداگاه …..داشتم ازخجالت میمردم و یه گوشه رو مبل نشستم و تقریبا سرم پایین بود و نگاهم به تلویزیون دیدم رفت برام شربت آورد همراه با شیرینی گذاشت جلومو گفت خب آقا پدرام تعریف کن کلاس چندمی نمره هات چطورن کدوم مدرسه میری وازاین سئوالا ….منم با خجالت تمام جوابش رو دادم …. یادمه در جوابم همش میگفت آفرین مرد بزرگ!
خلاصه از همجا صحبت کرد و حرف به درازا کشید که ساعت شده بود دوازده شب منم کم کم از خجالتم کمتر شده بود و رنگ و بوی خونه و یه چیزایی برام عادی شد دیگه …… متوجه شدم س خانم داره لحاف و تشک ها رو پهن میکنه توی یکی از اتاقها …….بعد رفت سراغ چراغ اتاقها و یکی یکی خاموششون کرد توی اتاقی که تشک ها انداخته شده بود یه چراغ خواب بود با رنگ قرمز کم رنگ اما خیلی خیلی زیبا ..منو صدا کرد پ آقا بفرما برای خواب… قبل ازاینکه برم دیدم یه قرص دستشه با یه لیوان آب گفت اینو بخور که راحت بخوابی چون جات عوض شده میدونم خوب نمیخوابی …..که بعدا فهمیدم این قرص چی بود اثرش چکارمیکردبا آدم .. قرص رو انداختم بالا و رفتم تو اتاق یه لحظه دوباره از خجالت داشتم سرخ میشدم دیدم دوتا تشک ها کاملا نزدیک همدیگه انداخته شده ولی روم نشد چیزی بگم و رفتم روی یکی که بالش روش بود دراز کشیدم …. س خانم فکر کنم رفته بود واسه مسواک زدن وخاموش کردن لامپ سالن وقفل کردن در اصلی …تا اونجا که حافظه ام یاری میکنه منم یه تی شرت سفید و یه شلوار ورزشی مشکی تنم بود ……… لحاف رو خودم کشیدم و منتظر س خ شدم دیدم وارد اتاق شد و بایه خنده زیبا گفت تابستون ها که دبیرستان تعطیله اره فردا که کاری نداری گفتم نه بیکارم …
.اونم با یه لبخند خوشگل جوابم رو داد و اومد روی تشکش دراز کشید ….. قضیه ازاینجا شروع شد و س خانم شروع کرد به پرسیدن سئوالهای خصوصی مثلا دوست دختر داری یا با کسی ارتباط داشتی تا حالا منم که یه اسکول به تمام معنا بودم و فقط شانزده سالم بود گفتم نه برا من زوده وقتی بزرگ شدم نامزدی میکنم …….اونم در جواب گفت تو همین الان هم بزرگی به اندازه یه مرد بزرگ میفهمی و کار ازت برمیاد وگرنه الان پیش من نبودی …… خلاصه کلی ازما تعریف کرد و من هم قند تو دلم آب شد …… دیدم س خانم نحوه حرف زدنش و وضعیت لباساش عوض شد بند تاپش به یه طرف افتاده و سینه هاش کاملا مشخصه …….منم یواش یواش داشتم احساساتی میشدم ولی خجالتم نمیزاشت تکون بخورم …… متوجه شدم س خ دستش روی پاهاشه و داره باخودش ور میره همون موقع بود که گفت پ جون اگه ممکنه پایین کمر منو ماساژ بده که امروز بخاطر جابجا کردن مبل ها داره درد میکنه و دست منو گرفت و گذاشت روی کمرش منم با کلی خجالت شروع کردم به ماساژ دادن کمر س خ که گفت اگه ممکنه محکمتر .. منم یواش یواش یه فشارم اضافه کردم .
همین موقع گفت اگه میشه اون روغن که کنار گذاشتم رو هم بریز رو کمرم تا راحتر بتونی ماساژ بدی دیدم یه شیشه کوچیک روغن مایع که عکس یه گل بنفش هم داشت اون کناره درش رو که باز کردم دیدم یه بوی دیونه کننده و خوشبو ازش میاد بیرون و یه کمی رو ریختم روی کمرش و شروع کردم ماساژ دادن دیدم کلا نحوه حرف زدن س عوض شد و گفت لطفا دستت رو ببر پایین تر منظورش باسنش بود اما من روم نشد و یه کوچولو پایین تر رفتم اما دوباره دستم رو گرفت گذاشت روی باسنش منم یواش یواش ماساژم رو شروع کردم که گفت اگه میشه از زیر لباسم و لباسمو در بیار منظور شرتش بود منم که دیگه حسابی احساسی شده بودم یواش شرتش رو در آوردم و دیدم وای عجب باسن بی عیب ونقص و سفید ویه دستی اون پایینه و با دستم که هنوز روغنی بود شروع کردم ماساژ دادن حسابی باسنش رو ماساژ دادم که دیدم صدای اخ واوخ س در اومده تو همین لحظه برگشت و دستشو گذاشت لای پام اون موقع فهمیدم که کیرم حسابی بلند شده ولی اون قرصی که خورده بودم قرص دیر انزالی بوده تو یه لحظه شلوار و شرتمو کشید پایین بدون اینکه من بتونم حرفی بزنم تی شرتمم درآورد و منو خوابوند جای خودش وای وقتی از جلو سینه و کوسش رو دیدم دیگه نمیدونستم خواب میبینم یا بیدارم …
دیدم سرش رو برد طرف کیرم و کیرمو گذاشت تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن و گفت عجب چیزی تو داری از اون مردتیکه عوضی هم ده برابر بزرگتره اگه میدونستم این لای پای توه زودتر میاوردمت پیش خودم و شروع کرد به خوردن کیرمو خایه ام یعنی تقریبا کل بدنمو لیس زد و خورد معلوم بود مدتها سکس نداشته و هرمدلی که میشد منو لیس زد از باسنم بگیر تا زیر بغل و پشت زانو و کل رونمو کیرمو با انواع و اقسام مدلهای ساک ……جالبتر اینکه من نه آبم میومد نه کیرم میخوابید …….اثر همون قرصه بود …… دیدم بعداز نیم ساعت خوردن من از تب وتاب خوردن افتاد و دراز کشید به پشت بهم گفت از پشت بخوابم روش منم که دیگه خجالتی نمونده بود واسم از پشت خوابیدم روش بعد دستش رو آورد از جلو و کیرمو گرفت گذاشت توی کوسش ….
اولین بار بود که گرمای کوس تنگ و گوشتی و سفید رو حس میکردم انگار بهترین شب زندگیم رقم خورده بود و هرچی لذت بود سرازیر شده بود طرف من …… شروع کردم تلمبه زدن اما کون خوشگلش بیشتر منو هوایی میکرد هرچه تلمبه میزدم اه وناله های س بیشتر میشد و میگفت بیشتر بکن دیدم خودشو تکون داد و گفت میخوام برگردم وای وقتی برگشت تازه معنی زیبایی رو میفهمیدم و میدیدم سکس با همچین زن خوشگل و حشری یعنی چی تمام موهاش پریشون بود و اطرافش ریخته بود سینه هاش با نوک و اطراف صورتی دیونه میکرد آدمو از کوسش نگو که حسابی باد کرده و گوشتی وسفید بدون هیچ لکه اضافی ……پاهاشو تا جایی که میتونست باز کرد و کیرم گرفت و آروم گذاشت توش منم که داشتم از خوشی میمردم و به هیچی جز امشب فکرنمیکردم شروع کردم به تلمبه و کردن س که دستشو گذاشت پشت سرم و منو خم کرد طرف سینه هاش همینطور که داشتم تلمبه میزدم نوک سینه هاشو گذاشت تو دهنم و منم شروع کردم به مکیدن سینه های خوشگلش که دیدم حسابی ازخود بیخود شده و جیغ زدناش بلندتر شد منم که دیدم داره حال میکنه جفت سینه هاشو گرفتم و هردو نوک سینه هاشو کردم تو دهنم و اینقد براش مکیدم وخوردم که جا انداخت و حسابی قرمز شده بود ……….کیرم از تو کوس س زده بود بیرون …
هم گفت میتونی کوسمو عین سینه هام بخوری منم که حسابی داشتم حال میکردم گفتم آره و بی هیچ معطلی رفتم سراغ ساک زدن کوسش و کل کوسش رو بردم تو دهنم دیدم دو دستی موهامو گرفته و محکم کوسش رو بالا وپایین میکنه و با یه لحن زیبا میگه عاشقتم دوست دارم عشقمی بازهم بازهم …… خلاصه کوسشو که حسابی ساک زدم گفت کیرتو میخوام بکن تو کوسم کیرم منم که اصلن شل نمیشد فورا رفت توکوس سیما و شروع کردم به تلمبه زدن چندتا تلمبه که زدم دیدم یا یه لرزش کوچیک و سرخ شدن صورتش با دستاش محکم رونم رو گرفت و کاملا بی حال شد که فهمیدم ارضا شده و ابش اومده و اروم دراز کشید…..اما من هنوز کیرم راست مونده بود که دیدم برگشت روی منو گفت من حواسم بهت هست خوشگلم و شروع کرد به ساک زدن آروم کیرم اول با نوک زبونش کیرمو کاملا خیس کرد و بعد با لبهاش شروع به خوردنش کرد گاهی هم با دستای لطیفش برام میزد و اینقد ساک زد که از حال بی حال شدم گفت هروقت میخواد بیاد بهم بگو منم که تقریبا داشتم ارضا میشدم بهش گفتم داره ابم میاد اونم بی هیچ معطلی پاهاشو وا کرد و نشست روی کیرم و شروع کرد تلمبه زدن که دیدم با فشار ابم اومد که تلمبه های س بیشتر وبیشتر شد تا جایی که دیگه کیرم خوابید و منم راحت شدم ……… بعد رفت واسم دستمال آورد و گفت حموم آماده است بیا باهم بریم …
بلند شدیم دونفری رفتیم طرف حموم دوش رو وا کرد و منو حموم داد بهترین حمومی بود که میکردم دیدم دوباره دستش رفت طرف کیرم و با اب وکف صابون آهسته مالیدش متوجه شدم کیرم دوباره داره بلند میشه خوب که بلند شد گذاشتش توی دهنش وشروع کرد به ساک زدن بعد پشت کرد بهم و گفت کیرتو از پشت بذار تو کونم میخوام کونمم بکنی خیلی از کیرت و خودت خوشم میاد تو خیلی کیر بزرگ و باحالی داری منم که فقط حال میکردم با یه مقدار کف صابون کیرمو لیز کردم و آهسته گذاشتم توی کون سیما داشت از حال کردن زیادی لذت میبرد یه دستشو گذاشت روی سینه اش یه دست هم روی کوسش منم تا جایی که میشد تلمبه میزدم محکم واینقد زدم که آب هردوتاییمون اومد کیرمو کشیدم بیرون و خودمو شستم اونم خودشو شست و اومدیم بیرون و رفتیم که بخوابیم …….اما من اصلا خوابم نمیبرد چون این موضوعات برام قابل باور نبود …. دیدم سیما منو بغل کرد با همون بدن سکسیش خوابید منم پلکهام شروع کرد به سنگین شدن که متوجه شدم خوابم برده حدود دوساعت ولی دیدم دوباره کیرم داره خیس و داغ میشه فهمیدم که سیما دوباره هوس کرده و داره کیرمو ساک میزنه ….معلوم بود خیلی وقته سکس نداشته و دلش سکس وحشی و پشت سرهم میخواد ……
منم که حسابی از اولین سکس زندگیم لذت برده بودم و دیگه اون پسر خجالتی نبودم چیزی واسه س کم نذاشتم و شروع کردن ساک زدن کوس خوشگلش اما این دفعه برعکس شده بودیم یعنی اون برعکس خوابیده بود رو من طوری که من کوسشو ساک میزدم واون کیرمو میخورد وساک میزد …… حسابی که ساک زدیم سیما از روی من برگشت و خوابید و با دستش اشاره کرد که منو بکن و پاهاشو وا کرد منم سریع روی زانوهام نشستم و شروع کردم به تلمبه زدن یه جورایی دیگه اون پدرام قبلی و نابلد نبودم بلکه حسابی یادگرفته بودم که چکار کنم و چطوری تلمبه بزنم این دفعه بهم گفت آروم آروم بکن منم هرچی میگفت گوش میکردم هرچند خودم دلم میخواست تند ومحکم تلمبه بزنم ولی دلم نمیومد حرفشو گوش نکنم و آهسته آهسته کوسشو با کیرم تلمبه بارون میکردم و نوک سینه هاشو خیلی آروم نوازش میدادم که دیدم سیما خوابید به بغل و یکی از پاهامو گداشت لای پاش و کیرمو تا جایی که جا داشت کرد تو کوسش یه پامم روی نصف باسنش و پایین کمرش بود دیدم شروع کرد به تلمبه زدن و جیغ زدنهای سکسی که تو همین لحظه آبم کاملا اومد ولی کیرمو در نیاوردم تا اونم ارضا بشه و همینطور هم شد چند ثانیه بعدش ….
من اینقد خوب ارضا شده بودم که تمام خستگی از بدنم اومده بود بیرون و بدنم سرحال و قبراق شده بود اما کیرم حساس شده بود و نمیشد بهش دست زد …….، سیما هم همیتطور فکر کنم حسابی از سکسش راضی بود داشت و حال کرده بود ……. دیدم رفت توی یخچال یه کرم آبی رنگ آورد و شروع کرد کیرمو ماساژ دادن کرم خیلی جالبی بود چون اولش کیرمو خنک کرد و بعد تموم دردهاش از بین رفت اما راست راست شده بود که دیدم س نوکشو کرد توی دهنشو یواش یواش برام ساک زد و با دستاش شروع کرد زدن و اینقد ساک زد که آبم دوباره اومد اما خیلی کم و آبکی شفاف ….. ولی من هی راحت و راحتر میشدم ……… بعدهم کیرمو تمیز کرد با دستمال کاغذی و اومد منو بغل کرد و خوابید …..
نوشته: پدرام
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید