این داستان تقدیم به شما

مثل همیشه جاشو پهن کرد ایستاد یه لبخند زد رفتم طرفش دستاش باز شد تو بغلش جا گرفتم مثل همیشه نبودم اصلا ! بهم خیانت شده بود بدترین چیزایی که یه زن میتونه از عشقش بفهمه رو شنیده بودم‌..اونم از خودش!اما دوسش داشتم

دراز کشید و اشاره کرد برم پیشش بدنمون باز چسبیده بود بهم انگار که هیچی نشده قلبم وادارم میکرد بیشتر بچسبم بهش عقلم دلش برام میسوختو منو بدبخت خطاب میکرد ، بین این درگیریای احساسیم اون شروع کرد به بوسیدن لبهام حسای بد اجازه نمیداد همراهیش کنم چشمام کاملا باز بودو زل زده ب پلکای نزدیک و بسته اون و لبام که به بازی گرفته بودشون مثل هرچیز دیگه ای ! کم کم هورمونای جنسیم شروع میکردن به تر کردن کسم هیچوقت مقابلش مقاوم نبودم همیشه اونی که کم می‌آورد صددرصد من بودم چون طبعیتا دختر هاتی بودمو اونم عشقم ، شریک جنسیم یا شایدم از نظر من بهترین بکن دنیا !! به هرحال رابطه ما فقط سکس نبود بهترین روزامو با اون آدم گذرونده بودم بهترین هیجانا این یعنی وابستگی از هرطرف ! بوسیدنشو با یه گاز کوچیک از لب پایینم پایان دادو چشماشو باز کرد میتونستم سفتی کیرشو حس کنم تحریک شده بود زل زد تو چشمامو گفت
-نمیخواستم اینجوری شه ..
+میدونم
 
میدونستم چون خودمو گول زده بودم میدونستم چون تقریبا وادارش کردم که بگه اعترافاش دروغ بوده که نابود نشم که مجبور به ترکش نشم
حالا هردومون مثلا فکر میکردم همه چی دروغ بوده
نشئگی ترامادولم هم بی تاثیر نبود نه رو عشقی ک بهش تو اون زمان داشتم نه رو خواستن بیشتر مالیده شدن توسط اون دلم میخواست دستاش بره رو کسمو همه چی یادم بره .. من هات بودم این یه ضعف بود یه کلید طلایی دست اون با علم به همه اینا خودمو راحت به دستاش میسپردم
چرا از چشمهام نمیفهمید چی میخوام ؟ چی تو چشمام میدید که سفتی کیرشو دیگه حس نمیکردم ، به هرحال ..
چشمامو بستم اینبار من بوسیدمش اول آروم و بعد لبهاش جذبم کرد محکم من دیگه قابل کنترل نبودم میدونستم بهش میدم اینبارم با وجود همه چی ! دنبال گزینه گشتم با چشمای بسته فکر کنم کسِ دیگه‌ایه که ریلکس بشم لذت ببرم اما هیچکسی نبوده هیچوقت برام بهتر از اون
عملیات شکست خورد
بوسه های داغمون با باز کردن چشمام فروکش کردن قلبم تند میزد اما حس بدی داشتم دستش ک میرفت به سمت سینه هامو پس زدم تو سرم فقط یه تیتر بزرگ بود ٬فرصت طلب عوضی٬ از ضعفم میخواست نهایت استفاده رو کنه میتونستم حدس بزنم حتی قصد داشت جوری بکنتم که همه چیو فراموش کنم
حدس زد با خودم درگیرم و قیافشو آویزون کرد به زور خودمو جا کردم بین دستاش سرم رو سینش بود زانوشو فرو کرد بین پاهام مماس با کس خیسم محکمتر بغلش کردم تا این حس لعنتی بین بغض و شهوتم از بین بره زانوشو چندبار حرکت داد و سرم ول شد رو بالش از سستی من استفاده کرد و یه نیم چرخ زد و اومد روم حالا اونی که به کسم میخورد اون کیر معرکش بود هیجانمو دوبرابر میکرد
 
زیرش ناله کردم یه جـون دیوونه کننده گفت و لباشو منگنه کرد به گردنم ! میکای دردناکش زیر گوشم اوج لذت عشق بازی شد برام ، دستام به عادت همیشه پشت گردنشو نوازش میکرد درحالی ک زیرش بی قراری میکردم کیر سفتش به کسم فشار میاورد خیسی زیادشو حس میکردم
تاپمو داد بالا که درش بیارم خمار زل زدم بهش با لبای نیمه باز
فهمید احتمال عقب نشینیم هست پس از شانسش استفاده کرد.. سه تا ضربه ریز که کیرش به کس نبض دارم زد و منی ک دستام بالا رفتو تاپ و سوتینی که پرت شد یه گوشه دستشو جک کرد با دست دیگش شلوارشو کند و سرش خم شد رو سینه هام خیسی نوک سینم یه لزر خوشایند تو تنم انداخت من فراموش کرده بودم صددرصد وگرنه اون صداها ناله های یه زن خیانت‌دیده نباید میبود ! نوک سینهامو لیس میزدو گاها تا پایین نافمو زبون میکشید ک باعث میشد کمرم از زمین جدا شه
انگار زیر دلم یه عالمه بادکنکای پر از اکلیل میترکوندن همونقد شیرین و خاص
پسش زدم که شلوار از نظر هردومون مزاحمو بکنم
نشستم و با عجله در آوردم زاپای شلوارم چندسانتی متری بازتر شدن
کی اهمیت میداد ؟
هولش دادم طاق باز شه بین باهاش جا کردم خودمو سرمو به کیرش چسبوندم از رو لباس زیرش بوسیدمش دستمو با حالت خاصی رسوندم به تنه لخت کیرش و کاری ک از انتظار میرفتو کردم آب شفافه سرشو لیسیدم و شروع ناله های اون بود

 
کلاهک کیرشو بین لبام گرفتم با زبون باهاش بازی میکردم از زود نشدنش مطمئن بودم همه حجم کیرشو یه جا تو حلقم جا دادم باعث شد تکون بخوره و موهامو لای انگشتاش بگیره با ریتم عقب جلو شدم کیرش عالی بود بی اغراق ! حتی خوردنش
سعی کردم همه چی رو تو ذهنم پس بزنم هر حس بدی رو و ساک بزنم کیری رو که چند دقیقه دیگه جاش تو عمق بدنم بود اشتیاقم زیاد شد و رگ زیر کیرشو از تخماش شروع به میک زدنو خوردن کردم تا نوکش ناله هاش خوب بود دوس داشتم
دوباره از سرش خوردنو شرو کردم اون سرمو گرفتو فشار میداد که تا ته بره و من با زبونم کنترل میکردم ک خفه نشم ! با نفس نفس جدا شدم از کیرش و با دستم جق زدم گفت بریم تو حموم با اینکه دلبخواهم نبود زحمت آرایش کردن دوباره ولی چیزی نگفتم دنبالش رفتم آبو رو گرم تنظیم کرد و زانو زد زیر دوش جلوی پاهام
 
از دو طرف کونم گرفت و سرشو جلو آورد زبونش رفت لای کسم وایسادن سخت شد واسم لذت تکون خوردن چوچولم با حرکتای زبونش دیوونه کننده بود دیگه نمیتونستم قانع شم به همین تایم کیرم رسیده بود ! سرشو هل دادم عقب و کشوندمش بالا و لبامو گره زدم بهش و وحشیانیه میخوردمو گاز ریز میگرفتم اون خوب درک میکرد انگشتاش کس داغمو میمالوند و به جای من ناله خودش در میومد با صدای آروم و چشمای خمار گفتم میخوام .. ، یه لبخند خوشگل زد عوضی تر اومد به نظرم ولی تو اون زمان مهم نبود ! اینبار من رفتم زیر دوشو یه پامو دادم بالا تکیه به دیوار رو نوک پَنجم نگام تو چشماش بود وقتی سعی میکرد کیرشو
فرو کنه تو کسم من از تف خوشم نمیومد ولی عضو اصلی سکس بود واسه اون !! تف زدو دوباره سعی کرد ایندفه با کمک خودم رفت تو انگار که دیواره های واژنمو جر میداد واسه همینم عاشق کیرش بودم همیشه حس جرخودن بهت میداد چشمامو بسته بودم و لبام بین دندونام گیر بود همه تمرکزم رو کمر زدنش تو کسم سینه هام محکم بالا و پایین میشدن
بازم حس بادکنکای اکلیلی ایندفه با سرعت زیـــاد و تو عمق وجودم تا ته و محکم فرو کرد که که صدام دراومد و اون مثل همیشه جـونِ کوتاهو با اخمش ..
 
کسم خیس خیس بود کار اون راحتر شده بود پامو آورد پایینو گفت چهاردستو پا بشم سرمو ببرم پایین از پشت محکم کرد تو کسم بعضی وقتا واقعا بی توجه میشد حتی به برخورد سر بدبختم به دیوار خب لذتی که تو کسم بود خیلی بیشتر بود از غر زدن بخاطر این هرچند هیچوقت اهل غر زدن نبودم
از دو طرف چنگ زد به کونمو خودشو با همه وجود میکوبید بهم دردآورد بود
ناله های مردونشو از ته گلوش میشنیدم
سرمو آوردم بالا خواستم دراز بکشه کف حموم رفتم روشو اول کیرشو لای کسم گذاشتم و خوابیدم روش مالیده شدن برجستگی چوچولم به تنه کیرش لذت بود فقط اون با سخاوت میذاشت کاری که دوس دارمو بکنم !. نزدیک ارگاسمم شد حتی دیرم شده بود واسه من کیرشو گرفتمو هل دادم تو کسم پاهام میلرزیدن نمیتونستم بالا پایین بشم روی کیرش قر میدادم و موهام میخورد تو سر و صورتش چشماش بسته بود میخواستم زل بزنم تو چشمهاش وقتی میشم نوک سینه های مردونشو گرفتم چشماشو باز کرد حالمو فهمید و سعی کرد کمر بزنه چون وزنم روش بود خیلی نمیشد ولی عالی بود و واسه ارضا شدن من کافی قلبم به نهایت ضربانش رسید و منقبض شدم انگار با چتر از ارتفاع زیاد پریده بودمو حالا آروم آروم با چتر باز از آسمون به زمین نزدیک میشدم

 
 
آب دوش سرد شده بودو من تازه متوجه شدم شیر و دادم ب سمت گرمتر و ولو شدم روش هنوز حس خوبی داشتم ولی کسم میسوخت و انگار از رفت و برگشت کیر لعنتیش باد کرد بود
واسه استراحت براش ساک زدم دوباره خوابوندمو کرد توش چوچولمو با انگشت شصت مالید که باز به هیجان بیام حس خوبی بود اما الان اون به چشمم فقط یه عوضی بی لیاقت خیانتکار پست بود ! واسه همین اذیت میشدمو خودمو جمع میکردم یجورایی دیگه میخواستم نزارم ازش بدم اومده بود حتی بهونه گیریام شروع شد تک هق زدنو با مشت کوبیدن تو سینش حرص درآر دست برنمیداشت از تلنبه زدنش حتی هولش میدادم و اون سعی میکرد مهربون باشه و دلداری میداد
وقتی داشتم به گریه میوفتادم هم از سوزش هم از حرص گلمو گرفتو کیرش تو کسم نبض زد که بازم خوب بود دوتامون آروم شدیمو بغلم کرد چند مین همینجوری موندیم من منقبض کردم خودمو که کیر خوابیدش خارج شه به بهونه تنگی نفس زدمش کنار از روم اون پیشونیمو بوسید گفت ک اول اون دوش میگیره میره بیرون نشستم یه گوشه زانوهامو بغل کردم تا کارش تموم شه رفتنی بلندم کرد و بوسیدم گفت حوله میزاره دم در تنها شدن تو فضای حموم خوب بود
 
موهامو شامپو نزدم شونه کردم و لیف کشیدم به تنم کس دردناکمو خوب شستم به خودم یادآوری کردم حتما داروخونه برم برا لونژیل ، سعی کردم فکر نکنم به چیزی اما عصبی بودم رفتم بیرون تو اتاق نبود جاها جمع شده یه گوشه بودن خودمو خشک کردم لباسامو تنم کردم که اومد و چهرش شاد بود شاید فکر میکرد دیگه فراموش کردم ولی تو قلبم نفرت بهش میجوشید انگار، یه لبخند تصنعی زدم به هرحال تا یک ساعت دیگه از پیشش میرفتم و نمیخواستم داستان درست کنم اون شرط بزاره تا آرومو آشتی نشدم نرم ! حوصلشو نداشتم اومد بغلم کرد پیشنهاد سیگار داد گفتم تو ماشین میکشیم صبر کن تا آرایش کنم بریم قبول کرد گفت تا یچیزی میخوره منم حاضر شم مجبورا رفتم تو حموم خیس چون آینه داشت آرایشمو کردمو رفتیم تو ماشین خواستم یکراست بره مترو دوتا سیگار روشن کردم سهمشو دادم مثل همیشه صدای سیستمش رفت تو‌ مخم چیزی نگفتم نگام ک میکرد فقط لبخند میزدم که چیزی نشنوم !
 
۳۵ مین بعد جلوی مترو بودیم پیاده شدیم بغلم کرد گفت رسیدم زنگ بزنم بازم یه لبخند و‌ بوسه ای ک رو لپم زد .. یه بغض گنده تو گلوم نشست واسه ای کاشام
ای کاش لیاقت داشت .. ای کاش خوب بود .. همه چی چقدر قشنگ میشد
پشتمو کردمو رفتم سمت ایستگاه و اشکم چکید فقط دوقطره چون میدونستم
احمق‌تر از اونیم که شنبه‌ هفته بعد با وجودِ همه چیز باز تو بغلش نباشم .

 
 
پایــان .
 
نوشته: الـــف

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *